این روزها تقریبا هر روز کابل شاهد چندین انفجار است. گاهی چهار انفجار در یک روز نیز رخ میدهد. مدتهاست که روزهای شهروندان کابل خونبار است و خیلی وقت است که پایتخت دیگر مصون نیست. روزی هم شده که سه انفجار در کمتر از سه ساعت رخ داده است. چندین سال است که هرازگاهی کابل شاهد انفجارهای خونین و مرگباری بوده، اما وقوع هرروزهی چندین انفجار در چند ساعت پیشینه نداشته است. به قدری که وقوع انفجاریهای کمتری با تلفات اندک در یک روز برای شهروندان مایهی خوشحالی است و روزی بدون رویداد مایهی تعجب. برای توصیف این وضعیت از نظر امنیتی نهایت درماندگی دستگاههای امنیتی در مهار ناامنی و سقوط مردم در کام ناامنی معنایی دیگری به ذهن نمیرسد.
انفجارهای اخیر کابل عمدتا هدفمندانه صورت میگیرد. هدف رویدادها اکثرا کارمندان دولتی، امنیتی، فعالان مدنی و خبرنگاران بودهاند. در نتیجه، جدای از جانب سیاسی مسأله، در پی این رویدادها افغانستان سرمایههای بزرگ انسانی خود را در حوزههای مختلف از دست میدهد. از نظر سیاسی نیز این وضعیت برای افغانستان پرهزینه است. چالش انفجارهای مقناطیسی و ترورهای هدفمند، آرامش و امنیت را از شهروندان و حتا از مقامات و منسوبین دولتی نیز ربوده است. مردم در ترس و وحشت بهسر میبرند و تقریبا هیچ کسی احساس امنیت و اطمینان خاطر از زندهماندن ندارد. همزمان با صلح یکی از شاخصهای که برتری طرفها را در میز صلح تعریف میکند، میدان جنگ است. پس پیام سیاسی وقوع هر روزه چندین انفجار در پایتخت آیا غیر از این است که جمهوری اسلامی جنگ را به طالبان باخته است؟
پیامد ناامنی شهرها از نظر تاکتیکی نیز خطرناک است. حتا میتواند در جبهات جنگ بر روحیهی نیروهای امنیتی افغانستان تأثیر بد بگذارد. وقوع انفجار با پیمانهی وسیع در شهرها از نظر نظامی آیا غیر از این است در شرایطی که نیروهای امنیتی افغانستان با چنگ و دندان سنگرها را حفظ میکنند، دشمن در دروازه خانه و در خیابانهای پایتخت وضعیت را به نفع خود تعریف میکند. واقعیت این است که حکومت و مدیران امنیتی افغانستان با ناکارآمدی تمام نظارهگر وضعیتاند و کار مناسبی نمیکنند یا کاری از دستشان ساخته نیست. ماهها است که معاون اول رییسجمهور تنها کارش رسیدگی به وضعیت امنیتی شهر کابل است. دستگاههای عریض و طویل امنیتی نیز بیشتر در کابل متمرکز است. پس برای شهروندان این وسعت بزرگی از ناامنی قابل قبول نیست. مردم حق دارند که در کارآمدی دستگاههای امنیتی شک کنند. زیرا به روایت حکومت افغانستان، نباید جنگجوهای بزدل در یک جنگ بزدلانه آرامش و مصونیت پایتخت را اینگونه بر هم بزنند.
دو هفته پیش امرالله صالح، معاون اول رییسجمهوری افغانستان که مسئول تأمین امنیت پایتخت است، وعده داده بود که معضل ماینهای مقناطیسی بهزودی حل میشود. اما هر روزی که میگذرد، دامنه این معضل بزرگتر میشود. و هنوز افقی روشنی برای مهار انفجارهای هرروزهی کابل دیده نمیشود. تنها آدرسدادن انفجارهای روزانه کابل به طالبان به هدف پروپاگندای سیاسی مسئولیت حکومت افغانستان نیست. تقریبا برای جهان روشن شده است که دست طالبان پشت این ناامنیها است و این کار بخشی از «سیاست هزار زخم» است که یک بار در گذشته افغانستان را به زانو درآورده است. موضع چند روز پیش نمایندگیهای سیاسی کشورهای اروپایی و امریکا و نظارت نهادهای ناظر ابهام در این نگذاشته است که طالبان در پشت موج جاری خشونت در کابل و دیگر شهرها دست دارند. وظیفه اصلی حکومت پیشگیری از ناامنیهایی است که مثل خوره به جان اعتماد مردم نسبت حکومت افتاده است. بنابراین، وعدههای هوایی هیچ دردی را دوا نمیکند، جز اینکه شکاف بیاعتمادی شهروندان به حکومت را بیشتر کند.
همین دو روز پیش شورای امنیت، وزارت دفاع و وزارت داخله به طالبان اولتماتوم جنگ دادند. طالبان تقریبا به صلح پشت کرده یا دستکم میخواهد همچنان با کارت خشونت در میز گفتوگو پیش برود. بنابراین تقریبا شدت جنگ در بهار پیشرو اجتنابناپذیر مینماید. مگر اینکه اتفاق خارقالعاده رخ دهد. پس، پیش از اینکه در بهار شدت جنگ از راه برسد که مستلزم تمرکز در مدیریت و امکانات بیشتر جنگی در شاهراهها و جبهات جنگ است، معضل انفجارهای مقناطیسی در شهرها بهویژه پایتخت بهدرستی حل شود. این کار با وعده و وعید و هشدار خالی نمیشود. به قول معروف «کلوخ انداز را پاداش سنگ است.»