چرا آدم اخراج شد؟

در طول تاریخ آدم‌شناسان بسیاری سعی کرده‌اند که بفهمند چرا حضرت آدم از بهشت اخراج شد. روایت‌های مختلفی  در این زمینه وجود دارند. این طبیعی هم هست. در آن روزگار هنوز مفهوم «روزنامه‌نگار» شهروند را کسی نمی‌شناخت و چنین روزنامه‌نگاری هم طبعا وجود نداشت. وانگهی در بهشت آدم دیگری نبود. فقط آدم بود و حوای ام‌البشر. آن‌ها هم‌چنان درگیر کاری که شده بودند که فرصت نوشتن جورنال خاطرات نداشتند. بعضی از مورخان گفته‌اند که حضرت آدم از بهشت اخراج شد؛ چون سیب خورده بود. می‌گویند، در بهشت سیبی بود که خوردنش ممنوع اعلام شده بود و حضرت آدم دقیقا همان سیب را خورد. این روایت چندان پذیرفتنی نمی‌نماید. چرا سیب؟ میوه‌های بسیار بهتری هم در بهشت بودند که حکومت آن زمان می‌توانست ممنوع کند. اقتصاد‌دان مشهور ایرانی معروف به خواجه حافظ شیرازی که مدعی بود آدم پدرش بوده، نظر دیگری داشت. او بر این باور بود که آدم اصلا یک تاجر فرصت‌شناس بود که چندین بار سعی کرده بود از بهشت مهاجرت کند و به یک‌جای دیگر برود که مارکیت بهتری برای داد و ستد داشته باشد. حافظ می‌گفت: «پدرم روضه‌ی رضوان به دو گندم بفروخت». اگر بنا را بر پذیرش قول ایشان بگذاریم، حضرت آدم قصد داشت ملک و باغ خود در بهشت را واگذار کند و در عوض دو دانه گندم بردارد و بیاید به دنیا و دکان علافی باز کند. این کار را هم کرد و نسل اندر نسل فرزندانش در این دنیا علاف شدند. از سخن خواجه حافظ چنین بر‌می‌آید که گویا این معامله با رضایت طرفین صورت گرفته بوده و مشکلی در میان نبوده است. اما شواهد تاریخی بسیاری نشان می‌دهند که این روایت دقیقی از ماجرا نیست. چرا که پس از ورود حضرت آدم به دنیا، مأموران حکومت بهشت یکی از پی دیگری به دنیا اعزام شدند تا زند‌گی را در کام حضرت آدم تلخ کنند. گفته می‌شود این آزار و اذیت مأموران به جایی رسیده بود که حضرت آدم حاضر شده بود به بهشت برگردد. اما این بار مأموران نمی‌گذاشتند که او سر ملک و باغ خود برگردد. به هر حال، این‌ها از جمله‌ی روایت‌هایی بودند که در مورد حضرت آدم و خروج یا اخراجش از بهشت پرداخته شده بودند.

اما در این اواخر فایل صوتی‌ای یافته شده که گفته می‌شود مربوط به گفت‌و‌گوی حضرت آدم و حوا در هفته‌های قبل از خروج از بهشت می‌باشد. در این فایل صوتی صدایی که گفته می‌شود صدای آدم است، می‌گوید:

«عزیزم، مرگ یک‌بار، شیون یک‌بار. من دیگر نمی‌توانم این ذلت را قبول کنم. هر روز حق و ناحق سر ما می‌ریزند که چرا فلان نکردی و فلین نکردی. بیا یکی از این دو کار را بکنیم: یا کودتا کنیم و حکومت این‌جا را ساقط کنیم، یا از این جا برویم به یک‌جای دیگر. نظر خود من این است که همین‌جا بمانیم و حکومت بهشت را ساقط کنیم. یکی دیگر هم هست که قول داده در این زمینه با ما همکاری کند. خیلی زرنگ است. با حکومت این‌جا هم میانه‌ی خوبی ندارد».

ظاهرا اکثر دانش‌مندان باور دارند که همین فایل صوتی سبب شده بوده که آدم را به دنیا تبعید کنند.