راهکار گفت‌وگوی صلحِ پایدار

راهکار گفت‌وگوی صلح پایدار

یادداشت: این مقاله را دو سال پیش نوشتم و در همایش «گفتمان علمی صلح و حل منازعه» که به تاریخ ۲۶ تا ۲۷ حمل ۱۳۹۸ در دانشگاه کابل برگزار شد، ارائه کردم. این مقاله در «همايش ملی نقد و واکاوی سیستم‌های حقوقی، سیاسی و مدیریتی افغانستان» که از سوی دانشگاه غالب در کابل برگزار شد نیز ارائه و مستحق جایزه‌ی نخست این همایش شناخته شد. با توجه به داغ‌شدن روند گفت‌وگوهای صلح، لازم دانستم که آن را نشر کنم.

چکیده

صلح در جهان امروزی تعریف گسترده‌تری نسبت به گذشته دارد. منظور از صلح و امنیت در روابط بین‌الملل، آرامش و ثبات در جامعه‌ی جهانی است. امنیت نیز بیشتر به نوعی احساس روانی اطلاق می‌شود که در آن به‌علت فقدان ترس، وضعیت آرامش و اطمینان خاطر حاصل می‌شود. در گذار از جنگ به صلح، باید به «صلح پایدار» بیندیشیم. ما نباید در مذاکره برای صلح، فریب ترفندهایی را بخوریم که منتج به صلح ‌شکننده شود. باید نیت طرف‌های مذاکره را برای رسیدن به صلح به خوبی درک کنیم تا بتوانیم به صلح پایدار دست یابیم. مذاکره‌ وقتی می‌تواند به صلح پایدار بینجامد که نخست دولت‌های افغانستان و پاکستان برای رفع اختلاف‌های تاریخی خود به توافق همه‌جانبه‌ دست یابند؛ در گام دوم باید ایالات متحده امریکا با شماری از بازیگران منطقوی افغانستان بر سر چگونگی حضور نظامیانش با این کشور به توافق دست یابد و گام آخر باید مذاکره میان دولت افغانستان و گروه طالبان دایر و روی موضوع‌های اساسی توافق شود.

مقدمه

چهل ‌سال است که افغانستان در آتش جنگ می‌سوزد. با حضور پررنگ جامعه‌ی جهانی در سال ۲۰۰۱ گمان می‌رفت که افغانستان به صلح پایدار نزدیک شده اما با گذشت زمان، فاصله‌ی کشور با صلح بیشتر شد و هنوز چشم‌انداز روشنی برای قطع جنگ وجود ندارد.

ادامه‌ی جنگ، در هفده‌ سال اخیر، صدها هزار قربانی و معلول به‌جا گذاشته است. گزارش سازمان ملل متحد می‌رساند که کشتار غیرنظامیان در سال گذشته‌ی میلادی در افغانستان به بالاترین سطح خود رسیده است. در این سال، بیش از ۳۸۰۰ تن جان باخته و نزدیک به ۷۲۰۰ نفر دیگر زخمی شده‌اند. جنگ، علاوه بر کشتار، رشد بی‌سابقه‌ی افراطیت و هراس‌افکنی، سه میلیون معتاد به مواد مخدر – به قول وزیر صحت کشور- افزایشِ کشت و قاچاق مواد مخدر، تضعیف روزافزون حاکمیت قانون و کاهش نفوذ دولت در کشور را در پی داشته است.

اگر برای قطع جنگ، چاره‌اندیشی نشود، نارضایتی روزافزون مردم از وضعیت سبب افزایش بی‌باوری به صداقت جامعه‌ی جهانی در یاری‌رساندن به افغانستان و آسیب‌رسیدن به دستاوردهای سال‌های اخیر خواهد شد. ادامه‌ی جنگ، علاوه بر زیان‌های فاجعه‌بار بشری در افغانستان، می‌تواند افراطیت و هراس‌افکنی را در منطقه گسترش داده، هزینه‌های هنگفت سیاسی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی بر جهانیان تحمیل کند. با توجه به پیامدها و نگرانی‌های یادشده، وقت آن رسیده است که طرف‌های درگیر جنگ افغانستان، با همکاری صادقانه‌ی کشورهای منطقه و فرامنطقه گام‌های اساسی سیاسی به‌منظور قطع جنگ و پدیدآوردن «صلح پایدار» در افغانستان بردارند.

تحول‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی سال‌های اخیر در منطقه، نیازمند بازنگری بنیادی در راهبرد متحدان خارجی افغانستان در قبال این کشور است. بازیگران منطقه و فرامنطقه در پیوند با افغانستان باید راهبردهایی وضع کنند که با انکشاف‌های داخلی این کشور و منطقه سازگار باشد و بتواند منفعت افغانستان، کشورهای همسایه، منطقه و فرامنطقه را تضمین کند.

نخست- کلیات

تحلیلی از واقعیتهای منطقه

پیش از پرداختن به راهکار صلح پایدار، به سبب گره‌خوردگی صلح افغانستان با سیاست‌های منطقه، جا دارد که در آغاز، تحلیل فشرده‌ای از نگرش شماری از کشورهای منطقه در قبال افغانستان داشته باشیم.

تحلیل واقعیت‌های منطقه می‌رساند که ظهور بازیگران جدید منطقوی و فعال‌شدن بیش از پیش بعضی از بازیگران پیشین در قضیه‌ی افغانستان، رسیدن به صلح را پیچیده کرده است. برای درک بهتر این موضوع، به بررسی نگرش شماری از کشورها در پیوند به سرنوشت افغانستان می‌پردازیم.

روسیه‌

روسیه که در سال‌های اخیر توانسته است به اقتصاد، سیاست خارجی توسعه‌طلبانه و ارتقای توان نظامی‌‌اش سامان‌دهی کند، خود را آماده‌ی وادارکردن امریکا به کاهش حداکثری حضور نظامی و نفوذ سیاسی‌ این کشور در افغانستان می‌داند. توانایی‌های روسیه در برابر امریکا برای رسیدن به چنین هدفی را می‌توان چنین برشمرد:

۱- رابطه با طالبان: روسیه قادر شده است که کم‌ازکم از دو سال به این طرف، بر بعضی از گروه‌های طالبانی که قادر به استمرار نامحدود جنگ در افغانستان و ضربه‌زدن به هدف‌های امریکا در این کشور اند، نفوذ کند و کنترل عده‌ای از آنان را در دست گیرد.

۲ـ نفوذ سیاسی: روسیه به عنوان وارث اتحاد شوروی وقت، هنوز هزاران هواخواه در افغانستان دارد که با رشد روزافزون بازی این کشور در افغانستان، میل آنان به همکاری سیاسی با روسیه افزایش می‌یابد.

۳ـ استفاده از نارضایتی عمومی: رشد فزاینده‌ی نارضایتی مردم از امریکا به علت قادرنشدن این کشور به تأمین امنیت در کشور، سبب شده است که این ناراضیان، برای ارضای روانی خود، از هر رقیب قدرتمند امریکا در افغانستان استقبال ‌کنند.

۴ـ تجربه‌ی موفق روسیه در مهار هراس‌افکنان: روسیه با درهم‌کوبیدن داعش و سایر گروه‌های هراس‌افکن در سوریه‌ این باور را در افکار عمومی افغانستان به وجود آورده که اگر امریکا راهکار هدفمند برای مهار هراس‌افکنی در افغانستان می‌داشت، می‌توانست در جنگ با هراس‌افکنی موفق عمل کند. کامیابی روسیه در سوریه در برابر هراس‌افکنی، عملکرد امریکا در مبارزه با هراس‌افکنی در افغانستان را با پرسش جدی رو‌به‌رو کرده است. این وضع، امریکا را در افکار عمومی افغانستان، در وضع نامساعد سیاسی قرار داده است.

چین

چین که در گذشته‌، علاقه‌ای به بازی‌های امنیتی در خارج از مرزهایش نداشت، از چندسال به این‌سو، انکشاف‌های سیاسی-نظامی در خارج‌ از مرزهایش را به دقت زیر نظر دارد و در مورد کشور همسایه‌اش (افغانستان) نمی‌خواهد حاشیه‌نشین باشد. این کشور در کنار تلاش‌های نرم برای نفوذ در افغانستان، حتا به پذیرش نقش امنیتی – هرچند محدود ـ در پامیر بدخشان شده است. این کشور با توسل به راهبرد اقتصادی و علمی، می‌خواهد خاموشانه به عنوان رقیب راهبردی امریکا در افغانستان جلو رود. دولت چین برای صدها دانشجوی کشور زمینه‌ی آموزش‌های عالی در آن کشور فراهم کرده و سالانه در میزان پذیرش دانشجو افزایش می‌آورد. در این کشور هم اکنون ۵۰۰ دانشجو درس می‌خوانند. در سفری‌که محمداشرف غنی رییس‌جمهور کشور در سال ۱۳۹۳ به چین داشت، این کشور وعده داد که برای سه‌هزار کارمند دولتی برنامه‌های آموزشی کوتاه‌مدت برگزار کند. هم‌اکنون یک‌هزار کارمند دولتی برای گذشتاندن آموزش‌های کوتاه‌مدت به چین به‌سر می‌برند. تطبیق این برنامه تا پایان سال ۲۰۱۹ ادامه دارد. همچنان، چین در کنار ساخت هوتل و ساختمانی مجلل برای دیپارتمنت زبان چینایی در دانشگاه کابل، در حال ساخت بزرگترین ساختمان اداری و تدریسی در این دانشگاه با هزینه‌ی پنجاه میلیون دالر است. چین با این همکاری‌ها در مسیر پیشی‌گرفتن از امریکا در عرصه‌های علمی با افغانستان قرار دارد. این سرعت همکاری‌های علمی، در آینده، نقش این کشور در عرصه‌های اداری افغانستان را برجسته‌تر از امریکا خواهد کرد.

ایران

این کشور با آن‌که بازی‌گر تازه‌ای نیست اما پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی، در راهبردش در قبال افغانستان تغییرهایی آورده است که برای ادامه‌ی حضور و نفوذ امریکا در افغانستان چالش‌زاست. متأسفانه حکومت وحدت ملی، نتوانست مانند حکومت پیشین رابطه‌ی خود با ایران را گرم نگه‌دارد. این تغییر سیاست افغانستان و از سوی دیگر فعال‌شدن روسیه (متحد ایران) در برابر سیاست‌های امریکا در افغانستان، ایران را وسوسه کرده است که وارد بازی تازه‌ای در افغانستان شود و در این بازی از امکان‌های زیر استفاده کند:

۱- مذهب: ایران از لحاظ مذهبی نفوذ پایداری در افغانستان دارد که در میان‌شان ملیشه‌های دارای سلاح‌های پنهانی نیز جا دارند‌.

۲- مجاهدان پیشین: شماری از گروه‌های جهادی پیشین در پیوند استخباراتی و پیوندهای پوشیده‌ی نظامی با این کشور‌ند.

۳- طالبان: ایران انکار نمی‌کند که با شماری از رهبران و دسته‌های نظامی و سیاسی طالبان پیوند دارد.

۴- فرهنگ: یکی دیگر از امکان‌های نفوذ ایران در افغانستان، رابطه‌ی فرهنگی به‌ویژه زبانی است.

۵- رقابت با عربستان: افزایش تنش بی‌سابقه‌ میان ایران و عربستان در سال‌های اخیر، و بیم ایران از نفوذ عربستان در منطقه، این کشور را بر آن داشته است که بیشتر از گذشته برای افزایش نفوذ خود و کاهش نفوذ امریکا (متحد راهبردی عربستان) در افغانستان آمادگی بگیرد.

۶- متحدان قدرتمند منطقه‌ای: ایران با داشتن دو متحد قدرتمند بازیگر مانند روسیه و چین در منطقه که موافق حضور امریکا در افغانستان نیستند، بیشتر از گذشته، از توان تقابل با امریکا بهره‌ور شده است.

هندوستان

این کشور با آن‌که متحد امریکا در افغانستان است اما هدف این کشور از همکاری با افغانستان و نفوذ در دستگاه دیپلماسی این کشور، تشویق دولتمداران کشور به خصومت‌ورزی با پاکستان است. هندوستان از آغاز تأسیس پاکستان، مشوق حکومت‌های پیشین افغانستان برای مداخله‌ی منفی در امور پاکستان بوده است. استمرار رابطه‌ی خصمانه میان افغانستان و پاکستان به معنای استمرار جنگ است؛ جنگی که برای امریکا ـ اگر در پی مهار آن باشد ـ به شدت چالش‌زاست.

پاکستان

افغانستان از همان آغاز تأسیس پاکستان (۱۹۴۷) تا زمان ریاست‌جمهوری نورمحمد تره‌کی با حمایت مالی هندوستان و روسیه برای این کشور دردسرساز بوده است. اِعمال سیاست‌مداخله‌ی منفی افغانستان در امور پاکستان در طول این مدت، سبب پی‌ریزی راهبردهای خصمانه‌ی متقابل شد. پاکستان برای تطبیق راهبرد خصمانه‌اش در برابر افغانستان، جهاد مردم افغانستان در برابر اتحاد شوروی وقت را، به فرصتی برای انتقام‌گیری تبدیل کرد. پاکستان توانست از سال ۱۳۵۷ به این‌سو با نایل‌شدن به رشد اقتصادی و نظامی، آتش جنگ را دوامدار در افغانستان به شدت مشتعل نگهدارد. پاکستان با ‌آن‌که بازیگر چهل‌ساله‌ در موضوع افغانستان است اما آن‌چه این کشور را در سال‌های اخیر، در برابر سیاست‌های امریکا در افغانستان بیش از هر زمانی دیگر جسور و سرکش کرده است، قرارگرفتن در جبهه‌ی واحد منطقوی متشکل از روسیه، چین و ایران است. این کشور با آن‌که در سیاست‌ اعلامی خود، از وجود چنین جبهه‌ای سخن نمی‌زند اما از نظر عملی از همکاری منفی کشورهای یادشده، در پیشبرد سیاست‌هایش بهره‌ور است.

حالا با این شناخت از بازیگران منطقوی در قبال افغانستان، می‌پردازیم به جزئیات راهکار صلح پایدار.

۱ـ تعریف صلح

وقتی از صلح سخن می‌گوییم، نباید تلقی ما صِرف قطع جنگ باشد؛ زیرا به گفته باروخ اسپینوزا صلح به معنای نبود جنگ نیست، بلکه فضیلتی‌ست که از نیروی جان مایه می‌گیرد و همان‌طور که آزادی تنها زندانی نبودن نیست، صلح هم تنها نبود جنگ نیست.

صلح در جهان امروزی تعریف گسترده‌تری نسبت به گذشته دارد. منظور از صلح و امنیت در روابط بین‌الملل، آرامش و ثبات در جامعه‌ی جهانی‌ست. امنیت نیز بیشتر به نوعی احساس روانی اطلاق می‌شود که در آن به‌علت فقدان ترس، وضعیت آرامش و اطمینان خاطر حاصل می‌شود.

در گذار از جنگ به صلح، باید به «صلح پایدار» بیندیشیم. ما نباید در مذاکره برای صلح، فریب ترفندهایی را بخوریم که منتج به صلح شکننده شود. باید نیت طرف‌های مذاکره را برای رسیدن به صلح به خوبی درک کنیم تا بتوانیم به صلح پایدار دست یابیم. کانت در پیوند به صلح پایدار به این نظر است که برقراری صلح، هرگاه با یک شرط مخفی برای جنگ در آینده باشد، معتبر نخواهد بود.

با توجه به آن‌چه گفته شد، این راهکار صلح پایدار تأکید می‌کند که صلح باید پایدار باشد و علاوه بر قطع جنگ، بتواند امنیت روانی و اجتماعی شهروندان را تضمین کند.

۲ـ هدف صلح

این راهکار صلح پایدار، به منظور رسیدن به هدف‌های اساسی زیر طرح شده است:

الف) زمینه برای گذار مخالفان از جریان نظامی به جریان سیاسی مساعد شود.

ب) افراد غیر مسئول خلع سلاح شوند.

ج) توافق شود که هیچ کشوری از مخالفان نظامی افغانستان حمایت سیاسی و نظامی نکند.

د) توافق شود که حضور نظامی هیچ کشوری در افغانستان نباید تهدیدی به منفعت‌های امنیتی کشورهای همسایه، منطقه و فرامنطقه باشد.

ه) توافق شود که افغانستان نباید میدان جنگ‌های نیابتی کشورهای خارجی باشد.

۳ـ اهمیت صلح

این راهکار صلح پایدار، دارای اهمیت‌های عمده‌ی زیر است:

الف) در سطح داخلی زمینه را برای پیوستن مخالفان نظامی به روند سیاسی از طریق قانونی میسر می‌کند.

ب) در سطح خارجی، زمینه را برای مشارکت کشورهای همسایه و کشورهای اثرگذار منطقه و فرامنطقه در تأمین صلح پایدار در افغانستان به گونه‌ای فراهم می‌کند که بتواند سوء تفاهم‌های منطقوی در پیوند با این کشور را رفع کند.

ج) تطبیق این راهکار صلح پایدار، می‌تواند دستاوردهای مهم مدنی کشور در هفده‌سال اخیر را حفظ کند.

دوم- گفتوگو

طولانی‌شدن جنگ افغانستان، و بن‌بست در راه‌حل نظامی نشان می‌دهد که راه‌حل سیاسی باید در دستور کار طرف‌های جنگ قرار گیرد. بدون شک توافق سیاسی همه‌جانبه میان دولت‌های افغانستان و پاکستان و نقش امریکا در روند ایجاد صلح حیاتی است. این نقش باید بر مبنای واقعیت‌های سیاسی منطقه استوار باشد. برای دستیابی به راه‌حل سیاسی، مذاکره‌ی طرف‌های جنگ به شرح زیر اجتناب ناپذیر است:

۱- طرفهای گفتوگو

با توجه به این واقعیت که طولانی‌شدن جنگ در افغانستان عامل‌های خارجی و داخلی دارد، مناسب خواهد بود که طرف‌های اثرگذار در مذاکره، این‌گونه تعریف شود:

الف- افغانستان و پاکستان: حل مشکل افغانستان نخست در گرو گفت‌وگوهای سازنده‌ی دولت‌های افغانستان و پاکستان است. اگر به تاریخ ۷۱ ساله‌ی رابطه‌ی این دو کشور غیر جانب‌دارانه نگاه کنیم، باید اعتراف کنیم که اگر پاکستان در چهل‌سال اخیر همسایه‌ی خوبی برای افغانستان نبوده است، افغانستان نیز در ۳۱ سال نخست این دوره، همسایه خوبی برای پاکستان نبوده است؛ حتا افغانستان با دامن‌زدن بر اختلاف‌های مرزی، پیشگام سیاست خصمانه در رابطه‌ی متقابل دو کشور بوده است. حالا که دریافته‌ایم که از تقابل پیدا و پنهان در برابر یک‌دیگر، هر دو کشور نه‌تنها سود نبرده‌اند، بلکه هر دو با گذشت زمان به نحو روزافزونی گرفتار بلای خانمان‌سوز هراس‌افکنی و گسترش افراطیت دینی شده‌اند، وقت آن رسیده است که هر دو کشور برپایه‌ی واقع‌گرایی سیاسی و درک دقیق متقابل، این جسارت را داشته باشند که به سیاست‌های خصمانه‌ متقابل نقطه‌ی پایان بگذارند. بسیار خوش‌بینانه خواهد بود که تأمین صلح در افغانستان را بدون توافق همه‌جانبه‌ی سیاسی میان افغانستان و پاکستان میسر‌شدنی بدانیم.

ب- ایالات متحد امریکا و بازیگران همسایه و منطقه: پس از بازشدن گره رابطه‌ی افغانستان و پاکستان، دومین گره کور، بدگمانی‌های بعضی از بازیگران همسایه و منطقه در قبال سیاست‌های ایالات متحده امریکا در افغانستان است. این کشور با آن‌که در آغاز حضورش در افغانستان توانسته بود اجماع منطقوی را پشت‌سر سیاست‌هایش داشته باشد اما رفته‌رفته به سبب ناکامی در مهار هراس‌افکنی و تأمین امنیت در افغانستان، هم حمایت منطقوی را از دست داده‌است و هم علی‌رغم صدها میلیارد دالر کمک‌های نظامی، اقتصادی و اجتماعی در افغانستان، نارضایتی‌های داخلی این کشور علیه خود را افزایش داده‌است. اگر امریکا نتواند و یا نخواهد در پی‌ریزی راهبرد جدید برای صلح در افغانستان، از واقع‌بینی لازم استفاده کند و بر سر شیوه و میزان نفوذ نظامی‌اش در افغانستان با بازیگران اصلی منطقه کنار بیاید، هیچ بعید نیست که پس از یک جنگ طولانی نامؤثر، به صلح ناپایدار دست یابد. صلحی که شاید منفعت کوتاه‌مدت افغانستان و امریکا را در پی داشته باشد اما در میان‌مدت، بار دیگر افغانستان دست‌خوش نابسامانی‌ها و پیچیدگی‌های خطرناکی خواهد شد که زیان‌های سنگینی بر افغانستان، امریکا و منطقه تحمیل خواهد کرد.

پ- دولت افغانستان و طالبان: در صورتی‌که گفت‌وگوهای جدی مبتنی بر حسن نیت متقابل میان افغانستان و پاکستان و امریکا و منطقه به نتیجه‌ی مثبت بینجامد، آن‌گاه نوبت مذاکره میان دولت افغانستان و گروه طالبان خواهد بود. گفت‌وگوهای جاری با طالبان، یعنی گفت‌وگوهای پیشا گفت‌وگوی افغانستان و پاکستان، گفت‌وگوهای سخت و زمان‌گیر و در نهایت بی‌نتیجه خواهد بود؛ زیرا طالبان کنونی به سبب برخورداربودن از حمایت‌های مالی، نظامی و استخباراتی خارجی‌ست که می‌توانند خود را در برابر ارتش منظم افغانستان سرپا نگاه دارند و به طفیل همین حمایت‌هاست که توانایی چانه‌زنی بالا در هر گونه گفت‌وگویی دارند. هرگاه این گروه در نتیجه‌ی توافق میان افغانستان و پاکستان و امریکا و منطقه از این کمک‌ها محروم شوند، دیگر توان جنگ را از دست می‌دهند و هیچ راهی جز دست‌برداشتن از جنگ و پیوستن به روند سیاسی ندارند. ادامه‌ی گفت‌وگو با طالبان کنونی، نه تنها به قطع جنگ منجر نمی‌شود که این گروه را در میدان سیاست نیز پیش خواهد انداخت و ابتکار عمل سیاسی از یک دولت (دولت افغانستان) به یک گروه غیر مسؤل نظامی انتقال خواهد کرد. چنین تحولی طالبان را علاوه از یک قدرت نظامی، به قدرت سیاسی نیز تبدیل خواهد کرد.

حتا در خوشبینانه‌ترین پیش‌بینی اگر دولت افغانستان بدون توافق همه‌جانبه‌ی سیاسی با پاکستان، موفق به توافق صلح با طالبان شود باز هم جنگ ادامه خواهد یافت؛ زیرا پاکستان همچنان قادر خواهد بود که گروه دیگری را با نام و بهانه‌ی دیگری وارد عرصه‌ی جنگ با دولت افغانستان کند؛ همان کاری که در گذشته کرده است.

ت- سازمان‌های جهانی: سازمان ملل متحد، سازمان ناتو، و سازمان همکاری‌های شانگهای می‌تواند در آوردن اجماع منطقوی در روند گفت‌وگوها در هر جا که دیپلماسی گفت‌وگو اقتضا کند، سهیم شوند و طرف‌های اصلی را تشویق به صلح پایدار کنند.

۲- روش و محل گفتوگو

– مذاکره‌ی دولت‌های افغانستان و پاکستان بهتر است با حضور نماینده‌ی سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا صورت گیرد. این حضور می‌تواند مانع افزون‌طلبی‌های افغانستان و پاکستان از همدیگر شود.

– مذاکره‌ی ایالات متحده امریکا با شماری از کشورهای همسایه و منطقه کم‌ازکم باید شامل روسیه، چین، ایران، هند، پاکستان، افغانستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجکستان و سازمان ناتو در کشوری بی‌طرف شود.

– مذاکره‌ی دولت افغانستان با گروه طالبان بهتر است به ریاست نمایند‌ی سازمان ملل متحد، و در حضور نمایندگانی از سوی ایالات متحده امریکا، و سازمان‌های ناتو شانگهای، در کشوری بی‌طرف برگزار شود و در توافق نهایی آن، کشورهای همسایه به شمول روسیه و هندوستان اضافه شوند. ‌

۳- موضوع گفتوگو

الف) توافق آتش‌بس میان دولت افغانستان و مخالفان نظامی در جریان گفت‌وگوها و نحوه‌ی نظارت بر آتش‌بس.

ب) توافق دولت‌های پاکستان و افغانستان در تنش‌زدایی بین دو کشور و رفع هر گونه سوء‌تفاهم و موضوع‌های اختلافی تاریخی.

ج) توافق همه کشورها و سازمان‌های شرکت‌کننده در گفت‌وگوها، بر استمرار همکاری‌های همه‌جانبه با افغانستان تا رسیدن به صلح پایدار و ثبات سیاسی و بازسازی.

د) توافق همه کشورها و سازمان‌های شرکت‌کننده در گفت‌وگوها، برای چگونگی همکاری‌های نظامی با افغانستان به هدف تأمین صلح پایدار.

ه) تفاهم دولت افغانستان و مخالفان نظامی برای مشارکت مخالفان نظامی در قدرت با توسل به روش‌های دموکراتیک و قانونی.

و‌) توافق همه کشورها و سازمان‌های شرکت‌کننده در گفت‌وگوها، بر سر راهکار مؤثر به منظور تنبیه طرف‌های نقض‌کننده‌ی توافق‌نامه‌ی نهایی.

۴- تفاهم‌نامه‌ی صلح

این تفاهم‌نامه سندی‌ست که از سوی حکومت افغانستان و مخالفان نظامی امضا می‌شود و اجرای آن پس از تبدیل‌شدن به توافق‌نامه الزامی‌ست.

۵- توافق‌نامه‌ی صلح

تفاهم‌نامه‌ی صلح با طالبان وقتی می‌تواند به توافق‌نامه تبدیل و اجرای آن الزامی شود که در همایش بزرگ ملی متشکل از وزیران، عضوهای شورای ملی، عضوهای شوراهای ولایتی، نمایندگان حزب‌های سیاسی (دارای مجوز رسمی فعالیت)، نمایندگان مخالفان نظامی، نمایندگان استادان دانشگاه‌ها و موسسه‌های تحصیلات عالی دولتی و خصوصی، نمایندگان معلمان وابسته به وزارت معارف و مکتب‌های خصوصی، نمایندگان سازمان‌های مدنی، و شخصیت‌های دینی و فرهنگی شناخته‌شده، به رایزنی و نظرخواهی گذاشته شود. سپس تفاهم‌نامه به تأیید شورای وزیران و تصویب شورای ملی کشور برسد.

یادآوری

۱-  در معرفی نمایندگان به همایش بزرگ ملی رعایت برابری جنسیتی الزامی است.

۲- اگر تا انعقاد تفاهم‌نامه، زمینه برای برگزاری لویه‌جرگه‌ی قانون اساسی فراهم شد، تفاهم‌نامه به جای همایش بزرگ ملی، پس از تأیید شورای وزیران، جهت رایزنی و تصویب به لویه‌جرگه‌ی قانون اساسی پیشکش شود.

سوم- صلح و انتخابات ریاست‌جمهوری

یکی از نکته‌های بحث‌برانگیز در پیوند با گفت‌وگوهای صلح، انتخابات ریاست جمهوری‌ست. عده‌ای گمان می‌کنند که به‌جای حکومت منتخب، باید سراغ حکومت موقت رفت، تا زمینه‌ی سهم‌گیری مخالفان نظامی در قدرت سیاسی فراهم شود. این استدلال به دلیل‌های ذیل چندان موجه نمی‌نماید:

۱- حکومت موقت نمی‌تواند سازوکار قانونی داشته باشد، از این لحاظ نمی‌توان برای آن مبنای مشروعیت سراغ کرد.

۲- حکومت موقت فرصتی برای بر روی کارآمدن چهره‌های صِرف سیاسی و نه متخصص در مرکز قدرت سیاسی و اداری خواهد بود.

۳- حکومت موقت به دلیل ضعف تخصص در رهبری آن که خواهی‌نخواهی گرفتار آن می‌شود، فاقد برنامه‌ی مفید حکومتداری خواهد بود.

۴- حکومت موقت سکوی پرشی برای سیاستمداران غیر حرفه‌ای (سیاستمدارانی‌که چندان اهل دانش و تخصص نیستند) برای قبضه‌ی قدرت در حکومت منتخب بعد از آن خواهد بود.

۵- حکومت موقت به سبب غیرمنتخب‌بودن، غیر دموکراتیک، فاقد پایگاه ملی و وجاهت ملی و بین‌المللی خواهد بود.

۶- حکومت موقت به سبب ناکارامدی سیاسی و اداری، روند حکومتداری مؤثر را با گسست سیاسی و کاری رو‌به‌رو خواهد کرد.

۷- حکومت موقت به سبب تشکل نامتجانس بازیگران داخلی در قدرت، احتمال فروپاشی سیاسی یا دست‌کم خودگردانی سیاسی (انارشیسم) را در پی خواهد داشت.

۸- حکومت موقت به سبب ضعف‌های یاد شده، فرصتی خواهد بود برای مداخله‌ی منفی بازیگران منطقوی.

با توجه به نکته‌هایی که گفته شد، به صلاح افغانستان نخواهد بود که به جای دست‌یافتن به حکومت منتخب بر مبنای قانون، سراغ حکومت موقت با توسل به سازوکارهای غیر قانونی برویم. کسانی‌که می‌پندارند مخالفان نظامی تنها از طریق حکومت موقت خواهان پیوستن به روند سیاسی اند، می‌توان آن‌ها را در برابر این پرسش قرار داد که اگر مخالفان نظامی به راستی در پی صلح اند، چرا خواهان مشارکت سیاسی از روندهای قانونی نیستند؟ نکته‌ی دیگر این‌که مخالفان نظامی شاید با طرح‌کردن موضوع حکومت موقت در پی آن باشند که کشور را دچار گسست سیاسی-اداری کنند تا به این وسیله نه تنها به صلح پایدار دست نیابیم بلکه ثبات سیاسی-امنیتی نسبی کنونی را نیز از دست بدهیم؛ همان هدفی‌که بعضی از حامیان خارجی‌شان سال‌هاست برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند.

نتیجه

۱- گفت‌وگو و توافق همه‌جانبه‌ی سیاسی میان افغانستان و پاکستان، گام اصلی رسیدن به صلح در افغانستان است.

۲- گفت‌وگو و توافق سیاسی میان ایالات متحده امریکا و کشورهای همسایه و منطقه دومین اولویت صلح در افغانستان است.

۳- گفت‌وگو و توافق دولت افغانستان با طالبان اولویت سوم رسیدن به صلح در افغانستان است.

۴- انتخابات دموکراتیک ریاست‌جمهوری عامل استمرار ثبات نسبی در کشور است که نباید در هیچ‌گونه گفت‌وگویی با هیچ طرفی، کنار گذاشته شود؛ زیرا انتخابات نه‌تنها مانع پیوستن هیچ گروهی به روند سیاسی و در دست‌گرفتن قدرت سیاسی نیست بلکه تسهیل‌کننده‌ی انتقال قدرت سیاسی از مسیر قانونی، دموکراتیک و مسالمت‌آمیز برای همه‌بازیگران قدرت سیاسی داخلی‌ست.

پیشنهادها

۱- حکومت سازمان‌های علمی و پژوهشی دولتی و غیر دولتی را تشویق به برگزاری همایش‌های علمی در پیوند به نحوه‌ی گفت‌وگو با مخالفان نظامی و از داده‌های علمی این همایش‌ها در وضع راهبرد تأمین صلح در کشور استفاده کند.

۲- حکومت تحلیل‌گران را برای کسب مشوره در پیوند به سازوکار صلح دعوت کند.

۳- حکومت در مورد چیستی و اهمیت «صلح پایدار» کارزار گسترده‌ی تبلیغاتی در سطح رسانه‌ها راه‌اندازی کند.

۴- حکومت شخصیت‌های مستقل سیاسی و گروه‌های سیاسی غیر سنتی و نواندیش، و سازمان‌های مدنی را در جهت پشتیبانی از خواست‌های مدنی، تشویق به هم‌صدایی با خود در برابر مخالفان نظامی و گروه‌های سیاسی عقب‌گرای داخلی کند.

۵- حکومت در دادن آگهی به توده در مورد اهمیت رسیدن به «صلح پایدار»، پاس‌داری از «حقوق اساسی شهروندان مندرج در قانون اساسی» راهکارهای هدف‌مند و مؤثر تبلیغاتی را روی دست گیرد تا بتواند در هرگونه گفت‌وگویی با مخالفان نظامی، از حمایت قاطع ملی بهره‌ور شود.

منابع

۱- جان؛ بیلسن. امنیت بین‌الملل در عصر پس از جنگ سرد، ترجمه‌ی حسین محمدی نجم. تهران: نشر آرین.

۲- جواد؛ امان‌الله. (۲۴/۲/۲۰۱۹). «تلفات غیرنظامیان افغان در سال ۲۰۱۸ …». وب‌سایت رادیو دویچه‌وله آلمان.

۳- سجاد؛ سید حسین. (۲۶ثور/اردیبهشت/ ۱۳۹۴). : سونامی اعتیاد در افغانستان. وب‌سایت رادیو بی‌بی‌سی.

۴- سفارت افغانستان در بیجینگ. مصاحبه‌ی نویسنده با یکی از مقام‌های سفارت.

۵- فلسفی، هدایت‌الله. «صلح جاویدان و حکومت قانون». فرهنگ نشر نو.

۶-محمودی، صلح پایدار، کانت و بازتاب آن در جهان امروز.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *