فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را برای مردم خداجوی کشور تبریک عرض میکنم. در این ماه، انشاءالله خداوند به همهی ما توفیق دهد که خود را با شایستهترین گفتارها و رفتارها و پندارها مزین کنیم. چه خوب است که در این ماه مبارک سر در گریبان خود فرو بریم و به قصورها و تقصیرهای خود بیندیشیم و خطاهایی را که از ما سر زده مرور کنیم. در این ماه که بر سفرهی رحمت خداوند متعال مهمان هستیم، میتوانیم از حال فقرا و بینوایان باخبر شویم و با آنان همدلی نماییم. در این فرصت نیکو که خداوند در اختیار ما نهاده، باید خودمان را تطهیر کنیم. قلبهایمان را از کینه، بدنهایمان را از سموم طبیعی و جانهایمان را از آلودگیهای معنوی پاک کنیم.
البته میدانید که ما در شرایط حساسی زندگی میکنیم و بسیاری از ما مشکلاتی داریم که یا روزه گرفتن را برای ما دشوار میسازند یا نمیگذارند از برکات این ماه مبارک به خوبی سود ببریم:
طبق آمار اطلس اتنوگرافی افغانستان (با همکاری وزارت حج و اوقاف) جمعیت کشور ما فعلا سی و چهار میلیون نفر است. از این سی و چهار میلیون نفر ده میلیونشان کودک هستند که خداوند رحمان و رحیم آنان را از روزه معاف کرده. میماند بیست و چهار میلیون نفر. چهار میلیون از این عده مردان و زنان سالخوردهای هستند که توان روزه گرفتن ندارند و در روایات آمده که اگر فرد سالخوردهای روزه بگیرد و آن روزه به سلامت بدن او آسیب جدی بزند، روزه گرفتن او نهتنها ثواب ندارد که معصیت شمرده خواهد شد. شد بیست میلیون نفر. از این بیست میلیون نفر، ده میلیونشان زخم معده دارند. داکتر به آنان گفته که هر دو ساعت باید یک گیلاس آب نیمگرم بنوشند و هر چهار ساعت بعد یک تابلیت امپرازول بخورند. داکتر تأکید کرده که هوششان باشد که تابلیت امپرازول را با شکم گرسنه مصرف نکنند. این است که این ده میلیون نفر فعلا سی و سه سال است که منتظرند زخم معدهیشان خوب شود؛ ولی نمیشود. حالا داریم ده میلیون نفر دیگر. چهار میلیون از این ده میلیون مرض قند دارند. ولی این چهار میلیون آدم به هیچ وجه تصمیم ندارند که به خاطر مرض قند روزهی خود را بخورند. روزه میگیرند. اما در همان روز اول، طرفهای ساعت سهونیم و چهار بدنشان شروع میکند به لرزش. پیش چشمشان غبار میآید و زانوهایشان سست میشود. با هر مصیبتی شده آن روز را به شام میرسانند. شام در تلویزیون میبینند که واعظ محترمی در باب رحمت واسعهی الهی صحبت میکند و میگوید: «خداوند دوست ندارد که بندگانش به تعب و زیان بیفتند.
آن عزیزانی که مرض قند دارند، بهخصوص مرض قند، که خود بنده هم دارم، به خود آسیب نزنند. خود را به دست خود به تهلکه نیندازند. دریای رحمت خداوندی بیکران است.» از فردایش چهار میلیون آدم قندی روزه نمیگیرند. رسیدیم به شش میلیون. از این شش میلیون، دو میلیونشان سفر در پیش رو دارند. خیلی سعی کردند سفرشان قبل از ماه مبارک رمضان یا بعد از عید سعید فطر باشد، اما نشد. از هر طرف که محاسبه کردند دیدند که ناگزیر هستند دقیقا همین سی روز ماه رمضان را در سفر باشند. این سال پانزدهم است که پدر احمدشاه در ماه رمضان حاجی محمد رسول را در دهلی نو میبیند و میپرسد «حاجی صاحب، پانقراست هنوز عمل نشده؟» و حاجی جواب میدهد: «میگویند یک روز بعد از عید عمل میکنند. کاش میفهمیدم و اینقدر زود نمیآمدم.»
از آن چهار میلیون نفری که باقی ماندهاند، دو میلیونشان واقعا معصیت میکنند. هیچ عذر شرعی معقولی ندارند و با وجود این روزه هم نمیگیرند. وای به حالشان. خیال میکنند که از پس امروز فردایی نیست. شاعر چه نیکو گفته: روز محشر که جانگداز بود/ اولین پرسش از نماز بود. این معصیتکاران متوجه نیستند که دومین پرسش احتمالا دربارهی روزه است. چه جوابی خواهند داد؟ نه کودک بودی، نه مرض قند داشتی، نه معدهات زخم بود، نه مجبور بودی سفر کنی… چرا روزه نگرفتی؟ خدا به حال اینان رحم کند.
تمام امید ما به همان دو میلیون نفری است که باقی ماندهاند و چراغ رمضان را برافروخته نگه داشتهاند. البته باید ذکر شود که از این دو میلیون نفر یک میلیونشان نصوار میکشند و اعصاب معصاب ندارند. این یک میلیون نفر در ماه رمضان به اندازهی ده میلیون نفر فحش میدهند. هرچه ملاهای ارجمند ما به این گروه میگوید که ارزش روزهداری خود را با اعصابخرابی و فحاشی از بین نبرند، آنان به خود همان ملاهای خیرخواه نیز فحش میدهند. نصوار بد چیزی است. یکی میگفت مرا به جنگ احد بفرستید، نصوارم را از پیشم دور نکنید. با این حساب، اگر ثوابی از ماه رمضان به ما میرسد به خاطر همان یک میلیون روزهداری است که با خلوص تمام روزه میگیرند و درهای رحمت الهی را بروی بقیهی ما باز نگه میدارند. اگر اینها هم نباشند، خدا میداند چه بلاهایی سر ما نازل شوند.
آخر، یک ماه است. به خدا نمیمیریم که در همین یک ماه خودمان را مزین کنیم. معنای مزین را که میدانید. یعنی مجبور نیستیم خودمان را از بیخ و بن تغییر بدهیم. کافی است خودمان را به اخلاق حمیده مزین کنیم. مثلا به جای اینکه در فیسبوک کامنت بدهیم «تو اولاد سگ کی هستی که در بارهی صلح حرف بزنی»، بگوییم «برادر گرامی، من انشاءالله نظرم را بعد از عید سعید فطر در همین جا خدمتتان عرض خواهم کرد.»