چگونه بایدن می‌تواند به برقراری صلح در افغانستانِ پسا خروج کمک کند؟

چگونه بایدن می‌تواند به برقراری صلح در افغانستانِ پسا خروج کمک کند؟

احمدشاه مسعود طی سفری به فرانسه در ماه اپریل ۲۰۰۱، پارلمان اروپا را از نقشه‌ی القاعده برای حمله به ایالات متحده هشدار داد و خواستار کمک بیشتر به افغانستان شد. میزبان‌های فرانسوی‌اش از وی تمجید کردند، اما امریکایی‌ها هشدار مسعود را نادیده گرفتند. در ۹ سپتامبر همان سال دو عامل القاعده که خود را روزنامه‌نگار جا زده بودند، مسعود را در پایگاهش در منطقه خواجه بهاؤالدین ترور کردند. دو روز بعد از ترور مسعود، القاعده هواپیماهای ربوده‌شده را به مرکز تجارت جهانی، میدانی در پنسیلوانیا و ساختمان پنتاگون کوبید. بقیه ماجرا را می‌دانیم.

انتخاب بیستمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر به‌عنوان مهلت خروج نیروهای امریکایی از افغانستان اندوه‌بار است اما احتمالا نه به گونه‌ای که رییس‌جمهور بایدن فکر می‌کند باشد. این تاریخ به جای پایان‌دادن مسئولانه به طولانی‌ترین جنگ ایالات متحده، احتمالا چرخه‌ای از تراژدی‌های تازه را برای افغان‌ها و شاید روزی هم برای امریکایی‌ها رقم خواهد زد.

واکنش‌ها به اعلام تصمیم خروج، از تمجید «رهبری شجاعانه» بایدن تا تمسخر و انتقاد از این تصمیم، متفاوت بوده است. بسیاری از ناظران با ابراز ناامیدی عمیق و اشاره به هزینه نسبتا پایین نگه‌داری ۲۵۰۰ سرباز باقیمانده امریکا در افغانستان، از شکنندگی روند صلح، عدم پابندی طالبان به تعهدات این گروه در توافق‌نامه دوحه (از جمله ضمانت‌های ضدتروریسم) و ملموس‌بودن خطر یک جنگ داخلی دیگر در فقدان نیروی بازدارنده حضور نیروهای بین‌المللی در افغانستان، ابراز نگرانی می‌کنند. درحالی‌که اشرف غنی، رییس‌جمهور افغانستان با صدور بیانیه‌ای تصمیم ایالات متحده را پذیرفته، بسیاری دیگر از افغان‌ها ابراز نومیدی و نگرانی کرده‌اند.

این را ‌که آیا دستور بایدن مبنی بر خروج از افغانستان برای منطقه و ایالات متحده فاجعه‌ می‌آفریند یا خیر، تنها زمان می‌تواند نشان دهد. درحال حاضر مسأله اساسی این است که ایالت متحده از روند صلح فعلی افغانستان جدا نشود. بایدن هنوز ابزارها سیاستی ایالات متحده را برای جلوگیری از فروپاشی حکومت افغانستان، ارتقای ثبات و امنیت منطقه‌ای و جلوگیری از یک بحران آبشاری در منطقه در اختیار دارد.

اولین کاری که بایدن باید انجام دهد اعمال فشار بر پاکستان برای حمایت از نتیجه‌ی صلح‌آمیز برای افغانستان است. تحلیل‌گران افغانستان و مقامات افغان دیری‌ست معتقدند که اگر پاکستان از ارائه لانه‌ی امن و اسلحه به طالبان دست بکشد، مسیر جنگ تغییر خواهد کرد. پاکستان بیش از هر کشور دیگری می‌تواند مسیر سیاسی افغانستان را تعیین کند.

دو رییس‌جمهور پیشین ایالات متحده نتوانستند دستگاه استخباراتی ارتش پاکستان را مهار کنند. دونالد ترمپ در سال ۲۰۱۸ موضع تهاجمی‌تری اتخاذ کرد و پاکستان را به‌دلیل بازی دوگانه، با قطع کمک نظامی واشنگتن به اسلام‌آباد، تنبیه کرد اما استراتژی واضحی در قبال افغانستان نداشت. روابط ایالات متحده و پاکستان از آن‌زمان به بعد دوباره جان گرفته است و پاکستان مشتاق بوده است که خود را در روند صلح افغانستان مفید و بی‌خطر نشان دهد.

اما دلیل چندانی وجود ندارد که فکر کنیم لفاظی جدید پاکستان بازتاب‌دهنده تغییرات اساسی در سیاست این کشور است. حمایت پاکستان از طالبان یک راز قدیمی و آشکار است؛ رهبران طالبان هنوز در کویته، کراچی و پیشاور آزادانه گشت‌وگذار می‌کنند. پاکستان دهه‌هاست که برای پیش‌برد اهداف سیاست خارجی خود افراط‌گرایی و افراط‌گرایان را سرگرم یا تحمل کرده است؛ این کار پاکستان افغانستان را گرفتار هرج‌ومرج و اسلام‌آباد را مجبور به پرداخت هزینه‌های داخلی سنگین کرده است. اما آیا تندروهای ارتش و آی‌اس‌آی پاکستان واقعا یک شبه دکترین اصلی خود را کنار می‌گذارند؟ بسیار بعید است. وزارت دفاع ایالات متحده در ماه می سال ۲۰۲۰ تأیید کرد که پاکستان هنوز به شبه‌نظامیان پناه می‌دهد.

اکنون که ایالات متحده از افغانستان خارج می‌شود هیچ دلیلی وجود ندارد که با پاکستان به ملایمت رفتار کند. ایالات متحده به‌زودی دیگر به فضای هوایی پاکستان یا مسیرهای تأمیناتی زمینی این کشور نیاز نخواهد داشت. پاکستان با قاطعیت به سمت چین متمایل شده است، بیجینگ حدود ۶۰ میلیارد دالر را از طریق دالان اقتصادی چین و پاکستان به اسلام‌آباد پمپاژ می‌کند و روابط ایالات متحده و هند پیوسته درحال بهبود بوده است. پاکستان نه یک شریک قابل‌اعتماد است و نه همکاری که اهمیتش به اندازه‌ای باشد که ایالات متحده بخواهد به خاطر منافع استراتژیک واهی، از نقش مخرب اسلام‌آباد چشم‌پوشی کند.

راه‌های متعدد وجود دارد که بایدن می‌تواند از طریق آن پاکستان را ترغیب کند تا رفتار خود را تغییر دهد. «گروه ویژه اقدام مالی» وضعیت پاکستان را در «لیست خاکستری» به‌عنوان تمویل‌کننده تروریسم در ماه جون بررسی خواهد کرد. قرارگرفتن پاکستان در این لیست هم‌اکنون هزینه‌های اقتصادی سنگینی را بر این کشور وارد کرده است. اگر این کشور همکاری خود را با طالبان قطع نکند، بایدن می‌تواند امکان لابی‌کردن گروه ویژه اقدام مالی را برای قراردادن پاکستان در لیست سیاه فراهم کند.

چگونه ایالات متحده می‌تواند پاکستان را پاسخگو نگهدارد و صداقتش را ارزیابی کند؟ با نظارت بر دستگیری، حبس و اخراج طالبان از خاک پاکستان و همچنین با رصد واقعیت‌های عینی در افغانستان. اگر مقاومت طالبان به لانه‌های مرزی این گروه بستگی دارد، پس ایالات متحده می‌تواند تعهد پاکستان به صلح در افغانستان را با توجه به تعداد و شدت حملات طالبان در افغانستان طی ماه‌های آینده اندازه‌گیری کند و مطابق با آن پاسخ دهد.

بایدن علاوه بر گزینه فشار شدید، گزینه‌های دیگری نیز دارد: برای مثال هدف قراردادن مأموران اصلی آی‌اس‌آی و ارتش پاکستان از طریق وضع تحریم علیه آن‌ها، یا تلاش برای معرفی پاکستان به‌عنوان دولت حامی تروریسم. بایدن هر ابزاری را که انتخاب می‌کند، ایالات متحده باید انتظارات مشخص داشته باشد و برای خواسته‌های خود از پاکستان، استحکام و پافشاری نشان دهد.

اما این مسیر خالی از خطر نیست. همان‌طور که قابل پیش‌بینی است، این اقدامات احساسات ضد امریکایی را در پاکستان ملتهب خواهد کرد. اما اگر جریمه‌های سخت‌گیرانه و سنگین ایالات متحده رهبری پاکستان را تشویق به اقدام مثبت کند، پس ارزش خشم مردم را خواهد داشت. پاکستان با معضلی آشنا روبرو است: پاکستان می‌تواند برای حفظ مؤقت نظم در جامعه خود پیوسته به عناصر بنیادگرای جامعه پاکستان که به‌طور فزاینده‌ای درحال رشد هستند باج دهد یا با خودداری از پذیرفتن رادیکالیسم و با تحمل آتش‌سوزی مؤقتی، کاری را انجام دهد که برای همه خوب است و در نهایت به آرامش دائمی جامعه پاکستان می‌انجامد. ما دیده‌ایم که رویکرد اولی به کجا می‌انجامد.

خطر دیگر: چین ممکن است از رأی خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای محافظت از پاکستان در برابر جریمه‌های سازمان ملل استفاده کند یا برای تلافی اقدامات واشنگتن علیه اسلام‌آباد، تحرکات هوایی و دریایی خود را علیه متحدان ایالات متحده افزایش دهد. اما با توجه به ارزش سرمایه‌گذاری چین در پاکستان و تهدیدهای ناشی از خشونت افراط‌گرایان و بی‌ثباتی منطقه‌ای علیه یکپارچگی منطقه‌ای، این شاید همان جایی باشد که رقبای بین‌المللی بتوانند در آن برای همکاری با یکدیگر به توافق برسند.

دوم، بایدن در کنار راه‌اندازی کارزار اعمال فشار بر پاکستان باید همه تلاش خود را برای برقراری روابط حسنه بین پاکستان و هند انجام دهد. این دو قدرت هسته‌ای در ماه فبروری اعلام آتش‌بس کردند و از آن پس تدابیر مقدماتی آشتی‌جویانه متعدد را روی دست گرفته‌اند. تأکید بر این پیشرفت‌ها و تعامل نزدیک با ذینفعانی همچون امارات متحده عربی که نقش مثبت در این تلاش‌ها دارند باید از اولویت‌های اصلی ایالات متحده در قبال هند و پاکستان باشد. تلاش برای کاهش خصومت با هند می‌تواند بدگمانی امنیتی پاکستان را  (کمی) کاهش دهد و باعث شود که اسلام‌آباد بیش از این ادامه بازی «عمق استراتژیک» و در نتیجه آن وابستگی پاکستان به طالبان افغانستان را ضروری نداند.

سوم، بایدن باید توجه و منابع ایالات متحده را بیشتر از پیش به پروژه‌های فراملی اختصاص دهد که در طولانی‌مدت به نفع افغانستان واقع خواهند شد. ایالات متحده به‌طور سنتی دولت‌های آسیای میانه را از طریق منشور روسیه و چین می‌بیند و تا همین اواخر انرژی و سرمایه اندکی را صرف همکاری‌های منطقه‌ای با این کشورها کرده است. اما پروژه‌هایی مانند «سیستم برق آسیای میانه» که در صورت پیشرفت برق بیشتری را از ازبیکستان به افغانستان خواهد رساند و خط لوله انتقال گاز طبیعی «تاپی» (ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند) که درحال حاضر متوقف شده است، آینده‌ای را نوید می‌دهد که در آن افغانستان و کشورهای منطقه با ثبات‌تر و مرفه‌ترند. خوب است که بایدن از دیپلماسی و سرمایه ایالات متحده برای حمایت از این پروژه‌ها و تلاش‌های توسعه‌ای مشابه استفاده کند.

سرانجام، ایالات متحده باید به حمایت از دولت افغانستان و به ویژه نیروهای دفاعی و امنیتی ملی این کشور ادامه دهد. افغانستان در طول تاریخ معاصر خود هرگز از نظر اقتصادی خودکفا نبوده است. حکومتِ پسا ۲۰۰۱ افغانستان از طریق کمک‌های عظیم خارجی دوام آورده و هنوز ۷۵ درصد بودجه عمومی این کشور را کمک‌های مالی بیرونی تشکیل می‌دهد و بیشتر این مبلغ از ایالات متحده می‌آید. در سکتور امنیتی، واشنگتن ۹۵ درصد از هزینه‌های افغانستان را پوشش می‌دهد.

هنوز خیلی زود است که افغانستان تماما یا حتا قسما از نظر مالی خودکفا شود. اما تحولات سال ۱۹۹۲ این کشور یادآور خوبی است که در صورت قطع ناگهانی کمک‌ها به افغانستان، چه اتفاقی می‌تواند بیفتد. رژیم نجیب‌الله‌ی تحت حمایت شوروی چند سال پس از خروج نیروهای شوروی از این کشور دوام آورد، اما آنچه فاجعه‌ آفرید، رژیم را سقوط داد و جنگ داخلی خونین افغانستان را شعله‌ور ساخت، قطع کمک مالی به حکومت نجیب‌الله بود.

اگر بایدن عاقلانه عمل کند و فرصت را از دست ندهد، خروج نظامی امریکا از افغانستان در واقع می‌تواند دست واشنگتن را برای پیگیری صلح در افغانستان با شدت و خلاقیت بیشتر، از طریق سیاست‌های منطقه‌ای، باز کند. اعمال مسئولانه نفوذ امریکا (برای به دست آوردن نتیجه بهتر از آنچه افغانستان درحال حاضر محکوم به پذیرفتن آن است) به زمام‌داری استادانه نیاز دارد اما این کار باید انجام شود. در غیر آن ایالات متحده می‌تواند اجازه دهد افغانستان دوباره بین طرف‌های درگیر تقسیم شد. یا می‌تواند نظاره‌گیر طالبان باشد که به تدریج قدرت را به دست می‌گیرند، دو دهه پیشرفت نابرابر اما امیدوارکننده مردم افغانستان را هیچ می‌سازند و این کشور را بار دیگر به سرزمین موعود افراط‌گرایانی با اهداف جهانی تبدیل می‌کنند. آن وقت است که تاریخ ۱۱ سپتامبر، به جای این‌که یادآور یک فاجعه باشد، تاریخ رقم‌خوردن دو فاجعه تاریخی دانسته خواهد شد.

آیدان مارک لوئیس، نویسنده و مشاور بین‌المللی است. او در افغانستان و هند بزرگ شده است و در دانشگاه کینگز لندن در حوزه امنیت منطقه‌ای تحصیل کرده است.