اهداف تحریک طالبان پاکستان و خط سیر خشونت
اطلاعات مربوط به فعالیت عملیاتی تحریک طالبان پاکستان قبل از سال ۲۰۱۰ محدود است، اما براساس دادههای پایگاه جهانی تروریسم، این گروه بین سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۹ در ۲۶۹ حمله دست داشته است که بیشتر این حملات در مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و خیبر پشتونخواه صورت گرفته است. از سال ۲۰۱۰ به بعد، دادهها از پروژه محل درگیری مسلحانه و رویدادها موجود است که سوابق جامعی از انواع رویدادهای خشونتآمیز مربوط به تحریک طالبان پاکستان را گردآوری کرده است.
این دادهها الگوهای جغرافیایی و زمانی مشخصی در سطح ایالتها بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ را نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق حملات مرتبط با تحریک طالبان پاکستان، در مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و خیبر پشتونخواه رخ داده است – که به ترتیب ۸۰۰ (۴۵ درصد) و ۷۲۷ (۴۱ درصد) از مجموع ۱۷۸۰ مورد است- اما تعداد قابل توجهی از حملات همچنین در بلوچستان و سند (به ترتیب ۹۸ و ۱۰۸) است که با پراکندگی شبهنظامیان تحریک طالبان در پاکستان و گسترش روابط شان با شبهنظامیان پنجابی ثبت شده است. در پی این حملات مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و خیبر پشتونخواه نیز بالاترین میزان کشتهها – به ترتیب ۱۸۸۵۱ تن (۳۸ درصد) و ۲۲۴۲ تن (۴۶ درصد) – از مجموع ۴۸۸۰ کشته شده توسط تحریک طالبان پاکستان در این سالها بوده است. پیشاور، مرکز ایالت خیبر پشتونخواه، بالاترین سطح حملات تحریک طالبان پاکستان، از جمله بیشترین تعداد حملات انتحاری مرتبط با این گروه را در مقایسه با سایر مناطق تجربه کرده است.

دسترسی بیشتر تحریک طالبان پاکستان در خارج از منطق قبایلی تحت اداره فدرال و خیبر پشتونخواه در بیرون از مناطق شهری مانند کویته، کراچی و لاهور متمرکز شده بود. فعالیت در شهرهای پرجمعیت به تحریک طالبان پاکستان این امکان را داد تا از حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده و عملیات نظامی پاکستان در شمال غربی فرار کند و از مناطق شهری برای تجدید قوای سازمان، استخدام و ایجاد پیوندهای سودآور با باندهای جنایتکار استفاده کند. کراچی شاهد برخی از بیشرمانهترین حملات تحریک طالبان پاکستان بوده است، بهعنوان مثال حمله سال ۲۰۱۱ به پایگاه دریایی مهران که در طی آن شبهنظامیان تحریک طالبان پاکستان ۱۵ ساعت با نیروهای امنیتی دولت پاکستان در نبرد بودند، باعث کشته شدن ۱۳ نفر و نابودی هواپیماهای مراقبت دریایی شد.

طبق دادههای پایگاه جهانی تروریسم بیشتر حملات تحریک طالبان پاکستان در مناطقی در امتداد مرز با افغانستان رخ داده است. تحریک طالبان پاکستان همیشه ارتباط نزدیکی با افغانستان داشته است، اما در پی عملیات ضرب ازب، که بسیاری از اعضای و رهبران این گروه را وادار به عبور از مرز افغانستان کرد، این روابط هنوز قویتر شده است. در سالهای اخیر، پاکستان اغلب افغانستان را برای عبور تروریستها از مرز افغانستان به پاکستان، حمله به پرسنل امنیتی پاکستان و سپس بازگشت به پناهگاههای امن شان در افغانستان ملامت کرده است.
در سال ۲۰۱۰، تحریک طالبان پاکستان با راهاندازی ۴۰۲ حمله، از نظر تعداد حملات در اوج فعالیت خود قرار داشت، اما پس از کاهش قابل توجه به ۲۰۲ حمله در سال بعد، در سال ۲۰۱۲ با ۳۹۲ حمله تقریباً با اوج قبلی خود مطابقت داشت. در دو سال بعدش کاهش در حملات مداوم و قابل توجه بود، اما این افت در سال ۲۰۱۵ که در طی آن تحریک طالبان پاکستان فقط ۹۶ حمله راهاندازی کرده بود، ناگهانی شد و ظرفیت عملیاتی آن به وضوح توسط عملیات ضرب ازب، که در ماه جون ۲۰۱۴ اعلام شده بود، آسیب دید. تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۱۶ بهعنوان یک نیروی عملیاتی عمیقاً تضعیف شده به حساب میرفت و در سال ۲۰۱۸، هنگامیکه فقط ۲۱ حمله انجام داد، به کمترین حد خود رسید. همانطور که بعداً بحث خواهد شد، در دو سال گذشته حملات تحریک طالبان پاکستان افزایش ملایم اما در عین حال نگران کنندهای داشته است.
بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ تعداد زیادی از حملات تحریک طالبان پاکستان به ارتش و همچنین غیرنظامیان متمرکز بود. با این حال به نظر میرسد پس از سال ۲۰۱۴، این گروه پولیس را هدف اصلی خود قرار داده است. بررسی عملیات راهاندازی شده توسط دولت علیه تحریک طالبان پاکستان نشان میدهد که این تغییر جهت ممکن است به تغییر تاکتیکهای نیروهای امنیتی مرتبط باشد؛ بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵ حملات هواپیماهای بدون سرنشین بخش قابل توجهی از تلاشها علیه این گروه را تشکیل میداد، در حالیکه بعد از سال ۲۰۱۵ بیشتر این عملیات شامل درگیری مسلحانه بین پولیس و شبهنظامیان تحریک طالبان پاکستان بود. بهعنوان مثال در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ حدود ۴۰ درصد از کل عملیات امنیتی علیه تحریک طالبان پاکستان شامل حمله توسط پرسنل پولیس بود. بنابراین تصمیم این گروه در مورد هدف قرار دادن بیشتر پولیس میتواند تلافی این حملات باشد.

استراتژی رهبری، مبارزات داخلی و متلاشی شدن
بسیاری از عملیاتهای نظامی اولیه علیه تحریک طالبان پاکستان موفقیت محدودی به همراه داشت که به این گروه اجازه میداد قدرت خود را تثبیت کند. اقدامات انجام شده علیه ستیزهجویان بین سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ شامل حملات نظامی پاکستان به شهرهای میرعلی، میرامشاه، رزمک و شاوال در وزیرستان شمالی، به علاوه تعداد محدودی از حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی بود. اما پس از این حملات، ارتش اغلب نتوانست قلمرو خود را تأمین و از غیرنظامیان محافظت کند. عدم وجود یک استراتژی منسجم بلند مدت در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۹ با این واقعیت تأیید شد که در حالیکه این ارتش به شبهنظامیان تحریک طالبان پاکستان حمله میکرد، ارتش پاکستان همچنین در حال مذاکره با رهبران این گروه ستیزهجو نیز بود.
در فبروری ۲۰۰۹ ارتش پس از عدم دستیابی مجدد به کنترل سوات، تسلیم شد و تلاش کرد تا با شبهنظامیان، بهویژه با صوفی محمد از تحریک نیفاض شریعت محمدی، یک گروه جنگجو که مدتها طرفدار اجرای قانون شرع در بخش مالاکند پاکستان بود، توافق کند. نتیجه این توافقنامه مالاکند بود، یک توافقنامه صلح که هدف آن پایان دادن به عملیات نظامی و شبهنظامیان و اجازه دادن به اجرای قوانین شرع در مناطق شمال غربی پاکستان مانند مالاکند، سوات، شانگلا، بونر، دیر، چیترال و کوهستان بود. با این حال، در اپریل ۲۰۰۹ ستیزهجویان شروع به اشغال ساختمانهای دولتی کردند، به مناطق همسایه مانند بونر نقل مکان کردند و حمله به مراکز پولیس و مرزبانان را آغاز کردند. حملات تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۱۰ به اوج خود رسید و این نشان دهنده شکست رویکرد تقسیم و تسخیر ارتش است.
این موارد نقض توافقنامه همراه با فشار مداوم از سوی ایالات متحده، باعث ایجاد یک سلسله عملیات نظامی شد. در اکتبر ۲۰۰۹ ارتش پاکستان در حالی که با نذیر و بهادر مذاکره میکرد، عملیات زمینی در وزیرستان جنوبی را بر برداشتن دژهای تحریک طالبان پاکستان متمرکز کرد. در حالیکه این عملیات احتمالاً باعث کاهش حملات تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۱۱ شد، آنها همچنین بسیاری از مردم را از خانههای شان آواره کرده و این امر باعث ایجاد کینهای شده است که تصور میشود تحریک طالبان پاکستان از آن برای اهداف استخدام استفاده کرده است.
در همین حال، مبارزه ضد تروریستی ایالات متحده علیه عوامل تحریک طالبان پاکستان و القاعده عمدتا در وزیرستان شمالی، منجر به تضعیف رهبری و انسجام داخلی تحریک طالبان پاکستان شد. پس از سال ۲۰۰۸ ایالات متحده ظرفیت نظارت و تجزیه و تحلیل هوایی خود را از طریق هواپیماهای بدون سرنشین شکارچی و دروگر افزایش داده و از طریق یک پیمان مذاکره مجدد بین آژانس اطلاعات مرکزی و آیاسآی پاکستان، همکاری با پاکستان را افزایش داد. این همکاری همراه با اجازه از دولت پاکستان و سیآیای برای حمله با هواپیماهای بدون سرنشین علیه رهبران القاعده و دیگر مظنونان در مناطق قبایلی تحت اداره فدرال آغازگر انحطاط تحریک طالبان پاکستان بود. این عملیات با عملیات ضرب ازب تسریع شد که از اواسط سال ۲۰۱۴ تا اوایل سال ۲۰۱۷ آغاز و ادامه داشت و شاهد آن بود که ارتش پاکستان شبهنظامیان تحریک طالبان پاکستان را در وزیرستان شمالی و همچنین گروههای دیگر مانند جنبش اسلامی ازبکستان و القاعده هدف قرار میدهد.
تحقیقات نشان میدهد در شرایطی که گروههای شبهنظامی قادر به حفظ شبکههای مالی هستند و دولت قادر به اجرای مناسب قانون نیست، عملیات نظامی ممکن است منجر به حذف شبهنظامیان نه بلکه منجر به پراکندگی آنها در مناطق کم خطر در همان کشور یا کشورهای همسایه شود. این امر به نظر میرسد در مورد تحریک طالبان پاکستان رخ داده است. اگرچه هدف قرار دادن شدید اعضای تحریک طالبان پاکستان و رهبرانش قدرت این گروه را تضعیف میکند، اما عملیات پاکستان و ایالات متحده همچنین منجر به پراکندگی اعضای آن به سایر مناطق قبایلی و آن سوی مرز به افغانستان میشود. پیامد ناخواسته دیگر فشار نیروهای امنیتی این بود که تحریک طالبان پاکستان یک کارازار شدید از حملات انتحاری را در مراکز شهری پاکستان آغاز کرد.
با این حال، حتا زمانیکه تحریک طالبان پاکستان سعی داشت به فشارهای فزاینده علیه نیروهای خود پاسخ دهد، سر بریدن از رهبری و مرگهای جنگی انسجام آن را کاهش میدهد. پس از مرگ بیت الله محسود در حمله هواپیمای بدون سرنشین در اکتبر ۲۰۰۹، جانشین وی، حکیم الله محسود بسیاری از پرسنل خود را به کراچی و سایر مناطق شهری در پاکستان منتقل کرد. بعد از مرگ حکیم الله در اواخر سال ۲۰۱۳ در حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در وزیرستان شمالی، بیشتر درگیریهای قدرت صورت گرفت. اختلافات جانشینی داخلی سرانجام منجر به تقسیم تحریک طالبان پاکستان به سه گروه اصلی شد: گروه شهریار محسود، گروه خالد ساجنا و گروه اسمت معاویه.
تحقیقات در مورد تأثیرات قطع سر در زندگی یک گروه جنگجو بینتیجه است اما در مورد تحریک طالبان پاکستان به نظر میرسد که مرگ پی در پی رهبران، تمرکززدایی از یک سازمان کاملاً گره خورده و درگیری داخلی را تشدید کرده است رقابتهای داخلی و فشارهای خارجی نیز منجر به کاهش قابل توجهی در تعداد جنگجویان تحریک طالبان پاکستان در طول زمان شده است. در اواسط سال ۲۰۰۹ اعضای تحریک طالبان پاکستان بین ۱۶ تا ۲۰ هزار تخمین زده میشد، که این تعداد در سال ۲۰۱۲ به ۲۰ و ۲۵ هزار عضو افزایش یافت. با این حال، وزارت دفاع ایالات متحده تخمین میزند تا اواخر سال ۲۰۱۹ تعداد جنگجویان تحریک طالبان پاکستان در افغانستان فقط سه تا پنج هزار نفر بوده است و گزارش سازمان ملل در سال ۲۰۲۰ این رقم را کمی بیشتر، یعنی حدود شش هزار نفر اعلام کرد. با این حال، پراکندگی تحریک طالبان پاکستان در خارج از مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و خیبر پشتونخواه به این معناست که قدرت فعلی سلولهای تحریک طالبان پاکستان خفته در مراکز شهری، ناشناخته مانده است.
ادامه دارد…