خبرنگارناراضی- چهل و هفتم

خالق ابراهیمی

یکی از برادران راضی که خیلی برای بنده‌ عزیز و محترم‌اند، پیش‌نهادی دادند و بسی خُرسند شدم‌ و به جا فرموده‌اند؛ دوست به آیینه‌ی ملی بس‌های‌ برچی می‌ماند که بدون تعارف زندگی نکبت‌بار همه‌ی سرنشینانش را منعکس می‌کند‌ و این است که برچی و ملی بس‌هایش منفور روزگار شده‌اند. اما خدا‌ یک دوست خوب به همه نصیب کند که‌ هادی او در دین و دنیا باشد.‌ وقتی دوست نیک می‌گویم، منظورم مُلای‌ مسجد تان نیست که همیشه به راه راست دعوت می‌کند و از شنیدن، دیدن و خوردن خیلی چیزها محروم تان می‌کند. بلکه یک هم‌نشین خیلی خوب‌ که همیشه پیش‌نهادی برایت دارد تا اصلا به چیزهای‌ ممنوعه فکر نکنی، نه این که بگوید فلان کار را نکن، فلان کار را نکن، و دست آخر مجبور شوی بپرسی که محترم؛ میشه بگویی که کدام کار را انجام دهم؟ آخر از روزی که به دنیا آمدم تا حالا همیشه به من امر می‌فرمایید که فلان کار را نکن و فلان را…

پیش‌نهاد دوست خوبم این بود. اول که تعجب کرده بود از این که بنده چقدر خوب می‌نویسم؛ به زمین وزمان فُحش می‌دهم و پروای‌ کسی را نیز ندارم. بعدش گفت: دوست خوبم، نویسندگی که فُحش دادن نیست، سلب آزادی دیگران نیست، تعرض و تجسس در زندگی دیگران نیست، خبرنگاری نیز بد و بیراه گفتن نیست. باید دوام‌دار و هدف‌مند کار کنی، روی مسایل جدی فکر کنی و دست آخر با ادبیات بسیار قلمبه سلمبه‌ی قرن هفتم یا هشتم هجری، مفکوره‌هایت را روی کاغذ بیاوری تا باشد که خوانندگانت جدی بگیرند و زمانی که نصفی از سخنانت را مردم نفهمیدند، می‌شوی روشن‌فکر.

این پیش‌نهاد به دلم چسپید‌ و از آن زمان تا حال روی این موضوع فکر می‌کنم و تحقیق می‌کنم که تاریخ تجاهُل افغانی به کجا می‌رسد؟ آخر هیچ‌نویسنده‌ا‌ی تا حال روی این موضوع تحقیق نکرده است و حتا مواد خام لازم را نیز ندارم. به این خاطر، این سفر سفری سخت و پرهزینه است. اما به اساس آمار و ارقام و احتمالاتی که وجود دارد، می‌توان «تجاهُل افغانی» را به یکی از اولادهای آدم ربط داد. نمی‌دانم آدم کدام فرزندش را که طبق میل او رفتار نمی‌کرده ‌یا سرکش (گوساله) بوده‌ است، برای مجازات به افغانستان تبعید کرده است. او در تبعید، وقتی که خود را کاملا آزاد احساس می‌کند، شروع می‌کند به کُشت و کشتار و تصفیه. او همین‌طور ادامه می‌دهد. نسلی که از او پدید آمد، همه خون‌خوار، جنگ‌جو، خشن و آتشی بودند‌ و این خصلت کماکان تا زمان حال حاضر نیز باقی است.

وقتی از افغانی و افغانیت صحبت می‌کنم، به هیچ‌وجه افغانستان امروزی را نمی‌گویم. افغانستان امروزی تاریخ جاهلیتش به زمانی می‌رسد‌ که اداره‌ی مملکت به دست جاهلان افتاد و خود بهتر می‌دانید. وقتی از تجاهل افغانی صحبت می‌کنم، منظورم همان جهل مرکب است که تمامی ‌حوزه‌ها را تسخیر کرده است. هیچ‌چیز‌ دیگری باقی نمانده است‌ و این جهل چند‌برابر شد وقتی که با جاهلیت عرب آمیخت و مشکل دیگر این‌جاست که این تجاهل در حال گسترش است. خوب این تحقیق ادامه دارد و شما نیز خیلی بی‌جا تلاش می‌کنید که یک شبه مُلا شوید و همه‌چیز را بفهمید‌ و از اول هم گفته بودم که نصفی از سخنانم را نباید بفهیمد، ورنه به دار آویخته خواهم شد.

اصلا عزیز!

از این بحث‌هایی خسته‌کن بگذریم‌ و باهم ائتلاف کنیم. بعید که نیست، من صد درصد مطمئنم که می‌توانیم باهم ائتلاف کنیم و یگان پروژه‌ی کلان ورداریم. وقتی می‌بینم که حزب اسلامی‌ با حزب و حدت به آسانی آب خوردن ائتلاف می‌کنند، چرا من و شما باهم از این کارهای نیک نکنیم. ولی نامردی خلاص، وقتی قول دادید، به غیرت افغانی تان، در پای‌ قول تان بمانید. نه مثل او بنده‌ی خدای‌ دیگر که شب قرار و مدار ائتلاف گذاشت و فردایش منکر شد. آن وقت من نیز مثل احمد ضیا مسعود در پیشگاه مقدس رسانه‌ها رسوا خواهم شد. یا اخی مددی

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *