پس از روزها هشدار دربارهی خطر سقوط ولسوالی مالستان و چندین روز مقاومت و درخواست مکرر برای ارسال نیرو، تجهیزات، کمک نظامی و حمله بر تجمع طالبان در نواحی مرزی مالستان، سرانجام مرکز این ولسوالی بهدلیل بیتوجهی حکومت در فرستادن نیرو و توجه فوری سقوط کرد. مالستان در طول سالهای اخیر از جمله امنترین ولسوالیهای ولایت غزنی بود. ولسوالیای که بهشدت مورد توجه گروه طالبان در غزنی بود.
با توجه به تجربه سقوط سایر ولسوالیها در کشور و معاملههای پیدا و پنهان برخی افراد و گروهها در جهت واگذاری ولسوالیها، همچنین عدم ارسال نیرو و حمایت از سوی دولت و در نهایت بحران رهبری نیروهای امنیتی، سقوط پیدرپی ولسوالیها این روزها چندان دور از ذهن نیست. اما سقوط ولسوالی مالستان از این زاویه مهم است بیتوجهی دولت به ندای کمک و درخواست مردم در آن دوباره تکرار شد. و مسأله ادامه بحران رهبری در نیروهای امنیتی و نظامی را بهخوبی نمایان میکند.
اما پرسش این است که ولسوالی مالستان اگر سقوط کند پس از آن چه اتفاقی میافتد؟ واضح است که ولسوالی جاغوری عملا در معرض سقوط قرار می گیرد. طالبان اگر به این ولسوالی حمله نکنند، میتوانند آن را با محاصره اقتصادی سقوط دهند. همچنین این قصه برای ولسوالی ناور هم صادق است. سقوط این ولسوالیها عملا راه طالب را به هزارهجات باز میکند و زمینهی حضور آنان را به حیاطخلوت قلمرو حکومت یعنی هزارهجات میگشاید.
اگر نقشه افغانستان را ببینیم هزارهجات، بزرگترین قلمرو و جغرافیایی است که در دست حکومت باقی مانده است. بقیهی کشور یا تحت تصرف گروه طالبان است یا جنگ بر سر آن جریان دارد. به جز این قلمرو، تسلط حکومت بر بقیه کشور، یکپارچه نیست و مثل نقاطی پراکنده در دست حکومت میماند. اما پرسش این است که چرا هزارهجات برای حکومت میتواند مهم باشد؟ جغرافیای هزارهجات عملا آبروی حکومت بر ادعای اراضی است. هزارهجات بزرگترین سرمایه و دستمایهی جغرافیایی حکومت بهصورت یکپارچه از نظر وسعت است که میتواند در مذاکرات سیاسی دولت با طالبان نقش مهمی داشته باشد. مالستان، جاغوری و ناور از این جهت مهماند که به نوعی دهلیز هزارهجات محسوب میشوند. و خطر سقوط و تسلط طالبان بر آنها یعنی خطر از دسترفتن یک جغرافیای یکپارچه و منسجم که در صورت سقوط آن ما با دولتی بیجغرافیا مواجه خواهیم بود. بیجغرافیا بودن دولت این خطر را دارد که در مذاکرات سیاسی بهدلیل نداشتن جغرافیای منسجم و یکپارچه، عملا نتیجه مذاکرات به نفع طالبان تغییر کند.
حکومت صرفا نمیتواند تنها بر شهرها حکومت کند و تسلط بر شهرها به معنای حاکمیت و دستبالا داشتن در مذاکرات سیاسی نیست. بنابراین جغرافیای هزارهجات، برگ برندهی حکومت در گفتوگوهای صلح و مذاکرات سیاسی است. به همین دلیل ایجاب میکند حکومت برای حفظ بقای خود و همچنین حفظ جغرافیای خود در اقدامی فوری، وضعیت را به کنترل خود درآورد. بنابراین باید هرچه سریعتر به مالستان قطعات خاص ارسال شود، حملات هوایی صورت بگیرد تا دوباره مالستان پس گرفته شود. بازپسگیری مالستان میتواند جبهه و نیروی طالبان را در دهلیز هزارهجات در نطفه خفه کند و انگیزه مضاعفی را به نیروهای امنیتی و نظامی کشور در سایر نقاط ببخشد. همچنین در یک اقدام استراتژیک، حکومت باید با تدابیر و چینش نظامی ویژه، هزارهجات را تبدیل به دژی استوار در مقابل حملات طالبان کند.
تغییر و تحولات در سطح رهبری برخی ولایات هزارهنشین (سپردن ولایت دایکندی به یک نظامی باتجربه و بامیان به یک مدیر باتجربه) اقداماتی مفید در راستای حفظ جغرافیای هزارهجات است. اقداماتی که میتواند بقای حکومت را در این جغرافیا تضمین کند. تدبیر حکومت برای حفظ و بقای هزارهجات میتواند برای سراسر کشور، روحیهبخش باشد که در صورت پیروزی نیروهای نظامی میتوان آن را سرآغازی برای شکست طالبان قلمداد نمود.