همسایه‌ی سرخ؛ نقش چین در تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان

همسایه‌ی سرخ؛ نقش چین در تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان

گروه طالبان از چین دعوت کرده است که پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو، این کشور در افغانستان سرمایه‌گذاری کند. سهیل شاهین، یکی از سخن‌گویان گروه طالبان در گفت‌وگو با یک روزنامه‌ی چینی گفته است «گروه طالبان دولت چین را دوست افغانستان می‌داند. این گروه از سرمایه‌گذاری‌ چین در بازسازی افغانستان استقبال کرده و امنیت سرمایه‌گذاران و کارگران این کشور را تضمین می‌کنند.» روابط دوستانه‌ی چین با گروه طالبان در شرایطی درحال‌ شکل‌گیری است که از زمان قدرت‌گیری طالبان در ولایات شمال افغانستان، جنگ‌‌جویان جنبش اسلامی ترکستان شرقی متشکل از مسلمانان جدایی‌طلب اویغور مربوط به ایالت سین‌کیانگ چین، زیر چتر حمایتی گروه طالبان آموزش نظامی می‌بینند. این جنگ‌‌جویان چینی در کنار طالبان با نیروهای امنتی و دفاعی افغانستان جنگیده و در روند سقوط ولسوالی‌ها نقش برجسته داشته‌اند.

چین پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، با فرصت و تهدید تازه‌ای در مرزهای غربی‌اش روبه‌رو است. خروج نیروهای خارجی در شرایطی که افغانستان همچنان درگیر جنگ و بحران است، کشورهای همسایه افغانستان و منطقه را به چالش تازه‌ای طلبیده و دریچه‌ی تازه‌ای از فرصت‌ها و تهدید را از سوی افغانستان به روی آن‌ها گشوده شده‌ است. در این میان جمهوری خلق چین، این اژدهای سرخ خفته در همسایگی افغانستان که اکنون سودای رقابت با امریکا و کشورهای اروپایی را در نظام بین‌الملل بر سردارد، نیز درگیر و متأثر از جنگ و بحران افغانستان خواهد بود و به‌نا‌چار نقش برجسته در تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان خواهد داشت.

از سوی دیگر چین بزرگ‌ترین طرح اقتصادی‌اش را با عنوان طرح راه ابریشم جدید یا «ابتکار یک کمربند، یک جاده» راه‌اندازی کرده است که نظریه‌ی آن در سال ۲۰۱۳م از سوی شی‌ جینگ پینگ، رییس‌جمهور رهبر حزب کمونیست این کشور ارائه شد. چین در تلاش است تا با این طرح بزرگ اقتصادی و سیاسی، از مسیر افغانستان به آسیای میانه و اروپا وصل شود. این ابتکار چینی بر تحولات سیاسی و امنیتی در افغانستان نیز به نوعی اثرگذار است. چرا که افغانستان در مسیر این طرح بزرگ اقتصادی به‌سوی آسیای میانه قرار دارد. اما در این میان طبق معمول پاکستان به‌‌عنوان چالش مطرح است. چین و پاکستان از دیرزمان همکاری نزدیک اقتصادی و نظامی دارند که از این حیث نیز نقش چین در تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان مهم و برجسته است. بنابراین مهم‌ترین سوالی که مطرح می‌شود این است که سیاست خارجی چین در قبال افغانستان در شرایط پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو، چگونه خواهد بود؟ دوستی با طالبان؟ حمایت از نظم و نظام سیاسی کنونی در افغانستان؟ یا مدیریت بحران افغانستان از طریق شریک استراتژیک‌اش یعنی پاکستان؟

حسن جعفری، استاد دانشگاه و دانش‌آموخته‌ی روابط بین‌الملل از دانشگاه جیلین چین در گفت‌وگو با اطلاعات در مورد خروج نیروهای امریکایی و خلا قدرت در افغانستان، می‌گوید همه‌ی نگاه‌ها به سوی چین است تا نقش خود را در افعانستان از کنشگر ایذایی به یک بازیگر ایجابی تغییر دهد: «مسأله مسلمانان سین‌کیانگ، اهمیت اقتصادی افغانستان و انتظار از تصویرسازی هژمونیک منطقه‌ای چین مسائلی هستند که باعث می‌شود چین مسائل افغانستان را جدی‌تر دنبال کند و دست به کار شود. اما مسأله مسلمانان چین و در کنار آن امنیت مرزهای این کشور با افغانستان در شرایطی پس از خروج امریکا، جزو خطوط سرخ چین محسوب می‌شود، چرا که افغانستان بی‌ثبات برای چین بسیار خطرناک است.»

حسن جعفری، استاد دانشگاه و دانش‌آموخته‌ی روابط بین‌الملل- عکس از شبکه‌های اجتماعی
حسن جعفری، استاد دانشگاه و دانش‌آموخته‌ی روابط بین‌الملل- عکس از شبکه‌های اجتماعی

جعفری معتقد است که اهمیت اقتصادی افغانستان از چند جهت برای چین حائز اهمیت است. اما مهم‌ترین آن موقعیت افغانستان در ابتکار یک کمربند، یک جاده است. چرا که دسترسی به بازار آسیای میانه و اروپا هدف اصلی چین است که در این مسیر افغانستان به‌‌عنوان یک کشور ناامن، این پروژه‌ی بزرگ چین را به‌صورت تعلیق درمی‌آورد: «چین به دنبال تثبیت قدرت منطقه‌ای و جهانی خود است. رویای استراتژیک چین، از بین‌بردن تصویر حقارت‌آمیز دهه‌های گذشته است. در این میان جدال‌های مرزی چین رفته‌رفته رنگ خشونت‌آمیزتری به خود گرفته و به سمتی پیش می‌رود که چین ناچار است تا سیاست عدم مداخله نظامی خود را کنار بگذارد. درحالی‌که وضعیت کنونی افغانستان این فرصت را مهیا کرده تا تصویر چین جدید را به جهان نشان دهد. بنابراین در صورت موفقیت چین در میدان افغانستان، در کنار موفقیت‌های اقتصادی و امنیتی، یک تصویر جدید از یک چین قدرتمند ساخته خواهد شد.»

آقای جعفری بر این باور است که اهداف امنیتی چین در افغانستان با سیاست‌ منطقه‌ای و اقتصادی این کشور درهم تنیده است. بنابراین چین تا جای ممکن خواهان روابط مستقیم با دولت افغانستان و هم‌زمان با گروه طالبان است. ولی نمی‌خواهد تا جای ممکن از عینک پاکستان به مسائل افغانستان نگاه کند: «چین سیاست خارجی خودش را در قبال افغانستان دنبال می‌کند و ورود نظامی‌اش به افغانستان به چند عامل بستگی دارد که مهم‌ترین آن سطح درگیری‌ها در افغانستان و تأثیر آن بر امنیت مرزهای چین است، برعلاوه دیدگاه دولت افغانستان، گروه طالبان، اجماع منطقه‌ای و جهانی که باید حاصل شود.»

نعمت‌الله ابراهیمی، پژوهشگر و استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه لاتروب استرالیا در گفت‌وگو با اطلاعات روز می‌گوید سیاست خارجی چین در قبال افغانستان بسیار پیچیده است. برخلاف انتظارات مثبتی‌ که در مورد نقش چین در تحولات افغانستان در سال‌های پسین به‌وجود آمده، معمولا این انتظارات در عمل تحقق پیدا نکرده است. از سال ۲۰۰۱م، به بعد چین از جمله کشورهای بود که از حضور نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان و منطقه سود برده است: «حضور نظامی امریکا در منطقه جریان‌های تروریستی و بنیادگرایی‌اسلامی از جمله اویغورها را تا حدی زیر کنترل نگه‌داشت و زمینه‌ی رشد اقتصادی چین از جمله وصل کردن آن به آسیای میانه را فراهم کرده است. با این‌همه چین با کشورهای غربی از جمله امریکا و سازمان ناتو در مناطق مختلف جهان وارد رقابت‌های استراتژیک شده و این رقابت‌های استراتژیک روی مسائل افغانستان نیز تأثیرگذار بوده است.»

نعمت‌الله ابراهیمی، پژوهشگر و استاد روابط بین‌الملل- عکس از شبکه‌های اجتماعی
نعمت‌الله ابراهیمی، پژوهشگر و استاد روابط بین‌الملل- عکس از شبکه‌های اجتماعی

آقای ابراهیمی معتقد است که سیاست خارجی چین در افغانستان فعلا پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو بر دو محور کلان مطرح است: «اول محور امنیتی است که ناشی از حضور بنیادگرایان اویغور در خاک افغانستان می‌باشد. دوم محور اقتصادی است. چین علاقه‌مند است که به منابع زیرزمینی و معدنی افغانستان دسترسی داشته باشد که البته در این زمینه کارهای را نیز انجام داده، مثل قرارداد میس عینک. با این همه فکر نمی‌‌کنم که چین به‌حیث یک قدرت نظامی بزرگ آمادگی این را داشته باشد که بخواهد با هزینه نظامی و سیاسی تلاش کند در افغانستان امنیت بیاورد.»

عمر صمد، تحلیلگر ارشد شورای آتلانتیک و سفیر پیشین افغانستان در بلجیم در گفت‌وگو با اطلاعات روز در مورد احتمال دخالت نظامی چین در افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی، می‌گوید تا زمانی‌که کدام تهدید مستقیم و جدی از قلمرو افغانستان متوجه چین نشود، این کشور دست به اقدام نظامی نمی‌زند و یا مستقیم وارد عمل نمی‌شود. بلکه «چین در مجموع خواهان حل سیاسی بحران افغانستان است و بی‌ثباتی را در سرحدات غربی خود به نفع اهداف ژیو-اقتصادی و پروژه راه ابریشم جدید یا ابتکار یک کمربند، یک جاده نمی‌داند. ‌این کشور در نظر دارد تا در صورت امکان افغانستان را به دهلیز اقتصادی پاکستان CPEC وصل کند.»

عمر صمد، تحلیلگر ارشد شورای آتلانتیک و سفیر پیشین افغانستان در بلجیم- عکس از شبکه‌های اجتماعی
عمر صمد، تحلیلگر ارشد شورای آتلانتیک و سفیر پیشین افغانستان در بلجیم- عکس از شبکه‌های اجتماعی

آقای صمد در مورد رابطه‌ی گروه طالبان با جنگ‌‌جویان اویغور در قالب جنبش اسلامی ترکستان شرقی می‌گوید طالبان ترجيح می‌دهند در قضيه اویغورها بی‌طرف باشند: «چنان‌که یکی از سخن‌گویان گروه طالبان مسأله اویغورها را یک قضيه داخلی چین قلمداد کرده، چون در شرایط فعلی تحریک کردن چین و پاکستان به نفع گروه طالبان نیست.» آقای صمد بر این باور است که هرچند چین و پاکستان رابطه‌ی استراتژیک عمیق دارند، ولی چین منحیث یک قدرت جهانی، سیاست مستقل خود را در قبال افغانستان به پیش می‌برد و کمتر بر ملاحظات سیاسی و امنیتی پاکستان اتکا می‌کند.

چین به‌‌عنوان یک کشور بزرگ از لحاظ جمعیت، وسعت، اقتصاد و امور نظامی اگر چند در سال‌های اخیر رشد اقتصادی بی‌پیشینه را تجربه کرده و در حال تبدیل شدن به تنها رقیب جدی ایالات متحده امریکا و کشورهای اروپایی در عرصه‌ی اقتصادی و نظامی است و همچنان تلاش می‌کند تا به مثابه یک قدرت هژمون در نظام بین‌الملل عرض‌اندام کند. اما در امور داخلی‌اش، برعلاوه مسأله تایوان، هنک‌کنگ و حضور نظامی رو به گسترش امریکا در دریای چین جنوبی، با چالش رشد و گسترش بنیادگرایی‌اسلامی در ایالت سین‌کیانگ نیز درگیر است که در مرز با افغانستان قرار دارد. چینی‌ها در سیاست داخلی، سه شر را به مثابه‌ی تهدید به امنیت ملی کشور بزرگ‌شان تعریف کرده‌اند که عبارت از جدایی‌طلبی، تروریسم و افراطیت است. اویغورهای مسلمان و جنبش اسلامی ترکستان شرقی که جنگ‌‌جویان آن اکنون در شمال افغانستان در کنار جنگ‌‌جویان طالبان فعالیت دارند، مصداق هر سه شر چینی را در خود دارند؛ خواهان استقلال سین‌کیانگ از چین هستند، با توجه به تعریف حزب کمونیست چین، اویغورهای که در قالب جنبش اسلامی ترکستان شرقی فعالیت دارند تروریست هستند و افراطیت‌ دینی در میان این‌ها در حال رشد و گسترش است.

با این‌حال، رییس دولت و رهبر حزب کمونیست چین گفته است که در صورت قلدوری بدخواهان چین «سر ‌آنها را بر دیوار می‌کوبند.» در حالی در همسایگی‌اش از سوی گروه طالبان دعوت شده‌ تا روابط دوستانه داشته باشند. این تناقض که طالبان به لحاظ ماهیت ایدئولوژیکی همسو با دشمن چین هستند و در عین‌حال در مناطق زیر کنترل خود در افغانستان جدایی‌طلبان چینی را پناه داده‌اند، قابل جمع است نیست. اما پرسش‌های زیادی مطرح می‌شود که بایستی گذر زمان پاسخ دهد؛ این‌که آیا گروه طالبان اویغورهای جدایی‌طلب چینی را از مناطق زیرکنترل خود خارج خواهند کرد؟ اگر نه، برخورد چین با طالبان در آینده چگونه خواهد بود؟