غافل به وقت آرامش و عاقل در هنگام توفان

غافل به وقت آرامش و عاقل در هنگام توفان

اکثر ما وقتی که درباره‌‌ی پیشروی‌‌های نظامی طالبان فکر می‌‌کنیم، توضیح قانع‌‌کننده‌‌ای نمی‌‌یابیم که این وضعیت را برای ما توجیه کند. طالبان از هیچ جهتی بر نیروهای اردوی ملی برتری ندارند. پس چرا نیروهای اردوی ملی در این چند ماه گذشته پیوسته عقب‌‌نشینی کرده‌‌اند؟ یک توضیحش این است که حکومت چنان که باید اراده‌‌ی جنگیدن با طالبان نداشته و این بی‌‌ارادگی بر توانایی جنگیدن سربازان در میدان‌‌های نبرد نیز تأثیر منفی گذاشته است. این تحلیل درستی است. اما کل مسأله را توضیح نمی‌‌دهد.

بخش دیگری از معادله نزاع‌‌های گروهی و قبیله‌‌ای و خاندانی در میان مردمانی است که به‌صورت طبیعی باید  ساکنان «حوزه‌‌ی مقاومت» در برابر طالبان به حساب بیایند. در افغانستان سنت دیرینه‌‌ای از چرخش و گردش قدرت در میان قدرتمندان محلی وجود داشته و امروز نیز این رسم همچنان پابرجاست. کسانی که امروز در سطح محلی (و گاهی در سطح ملی) نقشی در سیاست افغانستان بازی می‌‌کنند، غالبا همان‌‌هایی هستند که یا پاره‌‌ای از قدرت محلی را از پدران و نیاکان خود به ارث برده‌‌اند یا خود آغازکننده‌‌ی این زنجیره‌‌ی میراثی هستند و حاضر نیستند چنین قدرتی را به راحتی به نیروهای خارج از خانواده‌‌ی خود منتقل کنند. در هر دو حالت، این افراد اندیشه‌‌های کلان ملی ندارند و موقعیت خود را با حکومت مرکزی یا نیروهای دیگر اجتماعی از روی محاسبات ِ محلی قدرت تنظیم می‌‌کنند. به بیانی دیگر، وقتی که این افراد از «پایگاه اجتماعی» خود سخن می‌‌گویند، منظورشان همان بافت محلی‌‌ای هست که قدرت شخصی و خانوادگی آنان را برپا نگه می‌‌دارد.

حال، وقتی که دو یا سه نفر از این پادشاهان کوچک در اقلیم محل خود نمی‌‌گنجند، با هم درگیر می‌‌شوند. حکومت‌‌های مرکزی افغانستان از دیرباز از این نزاع‌‌ها استقبال کرده‌‌اند (براساس اصل تفرقه بینداز و حکومت کن). گاهی حتا پیش آمده که یک حکومت در یک دوره‌‌ی کوتاه به تناوب از چند رقیب محلی حمایت کرده است و برای این تغییرِ حمایت توجیهات سیاسی داشته است.

قدرت گرفتن طالبان در سال‌‌های اخیر حداقل یک گزینه‌‌ی دیگر را هم در اختیار رقیبان محلی در سرتاسر افغانستان گذاشت. اگر در گذشته حکومت مرکزی تنها مرجع «امتیازبخش» یا تنها مرجع «انتقام‌‌گیر»ی بود که یک قدرتمند محلی می‌‌توانست به آن مراجعه کند و با توسل به آن رقیب خود را از میدان بدر کند، امروز یک گزینه یا مرجع دیگر نیز در دسترس این افراد قرار گرفته است. قبلا اگر قدرت اشرف غنی تنها تکیه‌‌گاه مطمئن برای رقابت‌‌های محلی بود، اکنون می‌‌توان به اصحاب ملا هبه‌‌الله نیز چراغ سبز نشان داد و از آنان حمایت دریافت کرد.

با این حساب، در جاهایی که این دینامیسم ویرانگر محلی در شکل نزاع‌‌های دیرین خانوادگی و عشیره‌‌ای فعال است، طالبان به‌صورت خودکار متحدان بالقوه‌‌ی محلی فراوانی دارند که در مواقع حساس پشت حکومت را خالی کنند. تلخکامانِ قدرت-از-دست‌‌داده در حکومت کنونی وقتی می‌‌بینند که طالبان به سوی شهرشان می‌‌آیند، در این پیشروی طالبان فرصتی می‌‌بینند برای سرکوب و تحقیر رقیب. این است که با طالبان تماس می‌‌گیرند و اعلام وفاداری می‌‌کنند. تنها وقتی که طالبان بر منطقه‌‌ای مسلط شدند و همه را (به شمول آن تازه-به-طالب‌‌پیوستگان) به بردگی می‌‌گیرند، این قدرتمندان بی‌‌قدرت‌‌شده‌‌ی محلی درمی‌‌یابند که در این همسویی با طالبان بُردی نبوده است. اما آن زمان دیگر دیر شده است. باید در زمانی که طالبان پا بر گلوی همگان نگذاشته بودند از ضرورت حل نزاع‌‌ها و از نیاز به اتحاد غافل نمی‌‌شدند. اکنون، عاقل شدن در میانه‌‌ی توفان دیر است.

ولی آیا به راستی دیر شده است؟ نه لزوما. هنوز در بسیاری از جاهای کشور این فرصت هست که حکومت از تفرقه‌‌افکنی‌‌های کوته‌‌بینانه دست بردارد و قدرتمندان محلی نزاع‌‌های کوچک محلی خود را کنار بگذارند و در برابر طالبان متحد شوند. طالبان به هیچ عهدی پابند نیستند- جز آن عهدی که با حکومت پاکستان بسته‌‌اند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *