روزهای سیاه کابل (۳۴)؛ در ادامه‌ی بازداشت نظامیان پیشین: بازداشت بشیر و برادرش

حسن ادیب

(سه‌شبنه، ۲۰ ثور) ساعت ۱۲ بجه‌ی شب، نیروهای استخبارات طالبان، بشیر، یک تن از کماندوهای حکومت پیشین و سه فرد ملکی را از خانه‌های‌شان، واقع در قلعه‌ قاضی دشت برچی بازداشت کردند.

عاقله، خانم بشیر می‌گوید که «ما خواب بودیم. سروصدا شد، من بشیر را بیدار کردم که چه خبر است. بشیر می‌خواست بیرون شود که طالبان از پشت بام به خانه وارد شدند و حسین‌علی برادر بشیر را صدا کردند. حسین‌علی همین که از خانه بیرون ‌شد، نیروهای طالبان او را دست‌بند ‌زدند.

پس از دست‌بندزدن حسین‌علی، نیروهای طالبان صدا زدند که بشیر بیرون شود. همین که بشیر بیرون ‌شد، طالبان گویا او را از قبل می‌شناخت و به محض دیدن او به هم‌دیگر گفتند که بشیر همین است».

به گفته‌ی خانم بشیر، طالبان بشیر را فرصت کفش‌پوشیدن نمی‌دهند، فورا دست‌بند می‌زنند و با پای برهنه و با ضرب‌وشتم از خانه‌اش بیرون می‌کنند. خانم او که سروصدا می‌کند، چند نفر از نیروهای طالبان، بالای او تفنگ ماشه می‌کنند و می‌گویند که خانه برود.

در حویلی بشیر و حسین‌علی، یک همسایه‌ی دیگر به نام طاهر هم بوده است. طاهر خودش خانه نبوده است ولی دو نفر از فامیل‌های خانم طاهر به نام‌های شریف و خادم، آن شب مهمان او بوده‌اند. طالبان علاوه بر بشیر و حسین‌علی، هر دو مهمان همسایه‌ی آنان را هم با خود برده‌اند.

عاقله خانم بشیر می‌گوید که ۱۲ بجه‌ی شب، بیشتر از ۴۰ نفر نیروهای طالبان در خانه‌ی او یورش برده بودند. وقتی که پیش خانه‌ی او رسیده بودند، اول اطراف خانه را محاصره کرده بودند، سپس زینه گذاشته و در پشت بام بالا شده بودند. چند نفر از پشت بام داخل حویلی می‌شوند و درِ خانه را باز می‌کنند. در آن میان سه خانم هم بوده‌اند که پس از بازداشت بشیر و آن سه نفر دیگر، خانه‌ی آنان را تلاشی کرده‌اند. در آن تلاشی، از جمله تمام تلفن‌های آنان را با خود برده‌اند.

بشیر، چندی پیش در خانه‌ی وکیل‌بریالی، یکی از خانه‌داران تاجیک، همسایه می‌شود. به قول خانم بشیر، وکیل‌بریالی به بشیر گفته بوده که من برایت خانه‌یی با کرایه‌ی ارزان می‌دهم. همسایه‌ی در به دیوار خانه‌ی وکیل بریالی، خانه‌ی برادرزاده‌ی او، حسیب‌الله است.

به قول خانم بشیر، نصف شب وقتی که استخبارات طالبان بشیر و آن سه نفر دیگر را از خانه‌ی‌شان می‌برند، کمی بعدتر از رفتن طالبان، حسیب‌الله برادرزاده‌ی وکیل‌بریالی به همراه یک مرد دیگر به خانه‌ی خانم بشیر می‌آیند و به او اخطار می‌دهند که اگر تا صبح کسی از شما در را باز کند یا صدا بلند کند ما به همه‌ی شما شلیک می‌کنیم.

خانم بشیر می‌گوید که «فردای آن شب نیز حسیب‌الله آمد و به ما گفت که بشیر حتما خلاف‌کار بوده است وگرنه طالبان مرا که چندین میل کلاشنکوف و چند میل تفنگچه دارم چرا بازداشت نمی‌کنند؟»

خانم بشیر و خانم حسین‌علی آن شب را از ترس همسایه‌ی‌شان صدا بلند نمی‌توانند. فردا اول به حوزه‌ی امنیتی طالبان می‌روند و مسئولین حوزه می‌گویند که در جریان این بازداشت نبوده‌اند.

از آن‌جا به حوزه‌ی هژدهم می‌روند. در حوزه‌ی هژدهم، وقتی که عاقله نام بشیر را می‌گیرد، یکی دو نفر از مسئولین حوزه می‌گویند که «بشیر و حسین‌علی را می‌گویی، همین‌جا استند».

خانم بشیر می‌گوید که خواستار دیدن بشیر شده است. یکی از نیروهای طالبان به خانم بشیر می‌گوید که مولوی با خانم‌ها صحبت نمی‌کند و باید از جانب شما یک مرد در حوزه بیاید. خانم بشیر یکی از بستگانش را در حوزه می‌خواهد و پس از آمدن او و خواستار صحبت‌کردن با مولوی، نیروهای طالبان خانم بشیر، خانم حسین‌علی و این مردی که تازه آمده بود را در نظارت‌خانه بندی می‌کنند. خانم بشیر می‌گوید که آنان از ساعت ۱۰ بجه‌ی پیش از ظهر تا ساعت ۵ بجه‌ی عصر در نظارت‌خانه بندی بوده‌اند. افزون بر این، تلفن‌های این‌ها را نیز گرفته‌اند.

خانم بشیر و خانم حسین‌علی می‌گویند از سه روزی که بشیر، حسین‌علی، شریف و خادم را طالبان برده‌اند، آنان هیچ خبر و آدرسی ندارند. آنان از طالبان می‌خواهند که به پیمان عفو عمومی‌شان احترام بگذارند و شوهران‌شان را به سلامت آزاد کنند. با بردن بشیر، خانم او در این روزهای دشوار هیچ نان‌آوری ندارد. خانم حسین‌علی نیز با دو فرزند خردسال‌اش در معرض گرسنگی مانده‌اند. علاوه بر این، به قول خانم بشیر، آنان از جانب آن همسایه‌ی در به دیوارش -حسیب‌الله- نیز در معرض تهدید است.