عکس: جورج باتلر

دیداری کوتاه از پایتخت پرتنش و بی‌صدای طالبان

همان‌گونه که گریم اسمیت، کارشناس گروه بحران در کابل می‌گوید، آینده افغانستان عمیقا نامعلوم است؛ بیشتر به این دلیل که طالبان هنوز در مورد چگونگی ترسیم مسیر دولت جدید خود تصمیم نگرفته‌اند

نویسنده: گریم اسمیت، مشاور ارشد گروه بحران، افغانستان

طالبان هنوز در این‌سو و آن‌سوی کابل، پایتختی که تابستان گذشته تصاحب کرده‌اند، به دنبال یافتن راه خود هستند. برخی از شورشیان سابق که اکنون «مقامات دولتی» شده‌اند و ساز‌گاری با زندگی جدید را یاد می‌گیرند، کمی سردرگم به نظر می‌رسند. در یکی از روزهای اخیر، یک موتر زرهی با پلاک‌های دولتی سیاه‌رنگ پیش یک سوپرمارکت بزرگ، یکی از مکان‌های تحول‌برانگیز توقف کرد. سرنشین پشت فرمان، یکی از مسئولین  طالبان است؛ پشتوزبانی ناآشنا با شهرنشینی که فارسی را، زبانی که قرن‌هاست زبان رسمی دولتی این کشور بود، خوب نمی‌داند، از نگهبان می‌پرسد: «سوپرمارکت این است؟» نگهبان با نگاهی نمایشی به بیلبوردهای میوه و ترکاری و کلمه «سوپرمارکت» روی تابلوها نگاه کرد. او غرغر کنان زیر لب تکرار کرد: «سوپرمارکت این است؟» لحن تمسخرآمیز او به راحتی شنیده نمی‌شد؛ شهروندان می‌دانند که ناراحت کردن اربابان جدید شهر فکر خوبی نیست.

موضوع فقط سردرگمی طالبان به خاطر شلوغی خیابان‌ها و نگاه تردیدآمیز نسبت به چشم‌انداز شهری که فتح کرده‌اند، نیست. بسیار فراتر از آن، خیلی‌ها هنوز با تعجب درباره‌ی سقوط «دولت قبلی» در آگست سال گذشته صحبت می‌کنند و تعدادی از آن‌ها اذعان می‌کنند که از وظیفه اداره دولت ملی پس از بیرون آمدن از روستایی که دهه‌ها در آن جنگیده‌اند احساس وحشت می‌کنند. از برخی جهات، وضعیت آن‌ها بهتر از هر زمان دیگری در زندگی‌شان است؛ بدون تهدید حملات هوایی ایالات متحده نفس راحتی می‌کشند، با موترهای گران‌قیمت و لوازم جانبی در دست در شهر گشت‌وگذار می‌کنند: جدیدترین تلفن‌های آیفون، تفنگ‌های تهاجمی ساخت ایالات متحده. اما وظایف‌شان نیز سنگین است. یکی از مقامات طالبان در حالی که در کنار باغچه‌های داخل محوطه وزارت‌خانه قدم می‌زد، گفت: «این‌جا بهتر از کوهستان است. اما ما تصور نمی‌کردیم که دولت به این بزرگی باشد. فکر می‌کردیم چند هزار نفر هستند، اما به این‌ جا رسیدیم و متوجه شدیم که صدها هزار نفرند.»

من خودم بعد از این‌که اخیرا با همکارم، ابراهیم بهیس، برای دیداری کوتاه (به افغانستان) برگشتم، هنوز دارم به این فکر می‌کنم که افغانستان جدید را چگونه می‌توان تعریف کرد. از زمان آغاز پاندمی سال‌ها دور بودیم، و کنجکاو بودیم که ببینیم آیا می‌توانیم تحقیقات دست اولی را که سازمان ما از سال ۲۰۰۲ در افغانستان انجام می‌داد از سر بگیریم یا نه. در دهه‌های اخیر به کرات خارجی‌هایی مثل من نتوانسته‌اند بفهمند در این کشور چه می‌گذرد. در مورد این سفر، نحوه ورود ما به کابل، با مجوز طالبان و همراه با پاسپورت‌های خارجی و این‌که می‌دانستیم که این سفر دو هفته‌ای تنها می‌تواند دریچه‌ای کوچک به روی وضعیت پیچیده باز کند، چشم ما را به روی شرایط باز کرد.

با این حال، چند مسأله را دریافتیم. اولین چیز، آرامشی چشم‌گیر بود که با وجود حملات اخیر، بر کابل مستولی است. سکوت نسبی چیزی است که تقریبا در هر لحظه از روز احساس می‌شود. با کلکین‌های باز می‌خوابیدم و تنها صدایی که شب‌ها می‌شنیدم صدای آذان بود، برخلاف سال‌های قبل که در تاریکی به شلیک گلوله یا غرش چرخ‌بال‌هایی که در ارتفاع کم‌ پرواز می‌کردند عادت کرده بودم. بازرسی بدنی در ورودی بسیاری از ساختمان‌ها از تفتیش‌های دقیق به بازرسی سریع یا نگاهی سرسری تنزیل یافته است. اتاق من مشرف به یک دوربرگردان نزدیک کاخ ریاست‌جمهوری بود؛ جایی که نیروهای امنیتی با فریاد در مگافون موترها را هدایت می‌کردند. اکنون توسط چند جنگ‌جوی طالب که بی‌صدا روی صندلی‌های اداری لم داده بودند محافظت می‌شد. بخش‌هایی از این تقاطع در اثر انفجار یک کامیون بمب‌گذاری شده در سال ۲۰۱۷ مسطح شده، نوعی از حملات با تلفات جمعی که اکنون کمتر دیده می‌شود. در پایین خیابان، شفاخانه عاجل، بهترین مرکز رسیدگی به حوادث در شهر بود که توسط یک مؤسسه خیریه شجاع ایتالیایی اداره می‌شد؛ مکانی که در آن بستگان قربانیان جنگ زمانی که خشونت در اوج خود بود، پیش روی دروازه‌ها جمع می‌شدند. در زمان اقامت ما این مراکز تنها به چند مورد مجروح که با گلوله زخمی شده‌ بودند، رسیدگی کرده بودند؛ حوادثی که بیشتر ناشی از افزایش نرخ جرم‌و‌جنایت بود، نه چیزی شبیه قتل‌عام سال‌های گذشته.

نه این‌که کشتار به کلی متوقف شده باشد. بلافاصله پس از این‌که کابل را ترک کردیم، صدای انفجارها دوباره در شهر بلند شد؛ چرا که یکی از گروه‌های وابسته به دولت اسلامی به کارزار شدید تروریستی خود علیه هزاره‌ها و دیگر گروه‌های اقلیت مانند صوفی‌ها، که افراط‌گرایان از آن‌ها نفرت دارند، ادامه می‌دهد. بیش از ۱۰۰ نفر در دو هفته خونین در ماه حَمَل کشته شدند. این تعداد در مقایسه با تلفات سال قبل، که گاهی آمار روزانه آن از این تعداد بیشتر بود، ناچیز است، اما همچنان مهر تأییدی بر تداوم ناامنی است. طالبان با گروه‌های وابسته به دولت اسلامی از زمان ظهورشان در سال ۲۰۱۵ در حال نبرد بوده‌اند، اما این گروه همچنان باعث بروز حادثه می‌شود و فرونشاندن چنین خشونتی آسان نخواهد بود: در دهه ۱۹۹۰، طالبان سال‌ها در شرق علیه گروه‌های سلفی شبه نظامی مبارزه کرده بودند؛ همان منطقه‌ای که اکنون گروه‌های وابسته به دولت اسلامی در آن با طالبان می‌جنگند.

از ولایات شمالی نیز گزارش‌هایی مبنی بر حملات «شورشیان ضد طالبان» منتشر شده که ده‌ها گروه مرتبط با بخش‌هایی از دولت قبلی که طالبان در ماه آگست گذشته سرنگون کردند، مسئولیت آن را بر عهده گرفته‌اند. طالبان این ادعاها را اغراق‌آمیز می‌دانند، اگرچه سخن‌گویان طالبان گاهی اذعان می‌کنند که با تعداد کثیری از مبارزان مقاومت روبه‌رو هستند. برای تحلیل‌گران دستیابی به اطلاعاتی موثق در مورد تعداد حملات و تلفات کار سختی است. آخرین گزارش سازمان ملل حاکی از کاهش ۹۱ درصدی خشونت نسبت به سال گذشته است، و یک گزارش اطلاعاتی ایالات متحده پیش‌بینی کرده که طالبان «کنترل را حفظ خواهند کرد»، اما تأیید داده‌های آن‌ها دشوار است. مقامات نظامی سابق افغانستان، در شرایطی که اقدامات سرکوب‌گرانه طالبان باعث ایجاد نارضایتی شده، وعده‌ی حملات بیشتر علیه طالبان را می‌دهند. با این حال، در حال حاضر، طالبان همچنین با محافظان شخصی معدودی در بزرگ‌راه‌ها تردد می‌کنند. ما آن‌ها را دیدیم که برای تفریح به سمت شمال به دره‌های سرسبز می‌رفتند، از نشستن در مناظر کوهستانی لذت می‌بردند، سلفی می‌گرفتند و روی آتش کباب می‌پختند.

این فضای آرام چیزی وهم‌انگیز در دل خود دارد. یکی از دوستان قدیمی به یک موتر تنظیف در خیابان اشاره کرد و اعتراف کرد که تمیزی کابل جدید را دوست دارد، اما این نظم‌وترتیب را به رکود اقتصادی نسبت داد: «هیچ کس توان خرید بنزین ندارد، در نتیجه جاده‌ها چندان شلوغ نیستند.» درست است که کاروبار راکد شده (نیاز به احیای اقتصادی تمرکز اصلی تحقیقات گروه بحران است)، اما این تنها توضیح برای این حجم از آرامش نیست. یکی از جنبه‌های نگران‌کننده این سوت‌وکوری، کاهش تعداد زنان در انظار عمومی است. من سال‌ها در محله‌های مرکزی شهر قدم زده بودم و معمولا از کنار زنان پوشیده در برقع، حجاب‌های رنگارنگ و در موارد معدودی کاملا بدون روسری رد می‌شدم. این بار، من حتا یک زن را ندیدم که موهایش دیده شود و در کل، زنان بسیار کمی را دیدم. بزرگ‌ترین تجمع زنان، انبوهی از گدایان بود که در نانوایی‌ها کمک طلب می‌کردند. این صحنه هیچ شباهتی به کابل رو به پیشرفت سال‌های قبل نداشت؛ آنقدر با روستاهای اطراف متفاوت بود که به آن لقب «کابابل» (Kabubble، کابل حبابی) داده بودند. در بسیاری از کشورها، زندگی در شهرها با زندگی در روستاها بسیار متفاوت است، اما در افغانستان این تضاد بسیار شدید بود. اکنون آن حباب ترکیده و باعث شده کابل بیشتر شبیه باقی مناطق این کشور فقیر شود.

با این حال، حتا همین حجم از محافظه‌کاری که در خیابان‌ها دیدم برای رهبری طالبان به قدر کافی رضایت‌بخش نبود. پس از خروج ما، آن‌ها احکام جدیدی صادر کردند که زنان را ملزم به رعایت دقیق‌تر قوانین مربوط به پوشش می‌کرد. یکی از احکام طالبان ایجاب می‌کند که زنان از سر تا پا، از جمله صورت‌های خود را بپوشانند: به عبارت دیگر، میلیون‌ها زن افغان از خواب بیدار شدند و دیدند که لباس‌هایشان غیرقانونی است و لباس‌هایی که مادران و مادرکلان‌های‌شان برای نسل‌ها می‌پوشیدند ممنوع شده است. این قواعد ممکن است برای بسیاری از مردم روستاهای جنوب افغانستان که طالبان در آن‌جا ریشه دارند، بحث‌برانگیز نباشد؛ بازتاب‌دهنده آداب‌ورسوم محلی و منعکس‌کننده دیدگاه‌های جریان اصلی در میان طالبان در مورد الزامات مذهبی است. اما در سایر نقاط کشور، به ویژه محله‌های شهری، الزامات جدید ظالمانه تلقی می‌شود. برخی از طالبان می‌گویند این قوانین قابل مصالحه است که اجازه می‌دهد لباس‌های متفاوتی به جز برقع‌های سنتی نیز پوشیده شود. سایر طالبان آرزو دارند که کاش همکاران‌شان به جای الزامی کردن پوششی متفاوت، فقط آن‌ها را توصیه کنند؛ اما در عمل این دسته از مقامات طالبان نسبت به محافظه‌کاران اجتماعی افراطی در جنبش خود قدرت کمتری دارند. به نظر می‌رسد این قانون در حال اجرایی شدن است: مقامات طالبان ادعا می‌کنند که هزاران مأمور مذهبی را برای اطمینان از رعایت این قانون مستقر کرده‌اند.

تعداد رو به افزایش مقررات حاکم بر رفتار شخصی، باعث شده که «رژیم جدید»، دست‌کم در ظاهر، چهره‌ای شبیه به دولت طالبان در دهه ۱۹۹۰ داشته باشد. در ماه‌های اخیر شاهد تصمیمات طالبان مبنی بر جلوگیری از ورود زنان بدون همراه مرد به هواپیما، دستور توقف پخش اخبار بین‌المللی به زبان‌های محلی به رادیو و تلویزیون؛ اعلام زمان‌های جداگانه برای مراجعه زنان و مردان به پارک‌ها و دانشگاه‌‌ها، ممنوعیت استفاده از نکتایی برای معلمان و دانش‌آموزان و اِعمال محدودیت‌های دیگر را شاهد بوده‌ایم.

طالبان عزم خود را در تنظیم مقررات برای نظارت دقیق بر رفتار پرسنل خود نیز به همین‌ اندازه جزم کرده‌اند. در دولت‌های قبلی، رفت‌وآمد در شهر اغلب مستلزم دوری از کاروان‌ موترهای سیاست‌مداران، مقامات ارشد و دیگر شخصیت‌های متنفذ بود که سوار بر موترهای زرهی با آژیر خطر و با پلاک‌های دولتی از ایست‌های بازرسی عبور می‌کردند. اکنون کمتر دیده می‌شود که موترهای رسمی بر دیگر موترها ارجحیت داده شوند. در واقع، چنین به نظر می‌رسد که طالبان در پوسته‌های بازرسی با دقتی بیش از اندازه‌ هم‌قطاران طالب خود را بررسی می‌کنند. مأموران با حرکت دست هم‌رزمان خود را متوقف کرده و اعتبارنامه‌ها را بررسی می‌کنند و با دقت کارت‌های چند لایه‌ای که هویت مقامات «امارت اسلامی افغانستان» را مشخص می‌کند، می‌بینند.

یکی از دلایل سخت‌گیری‌های طالبان هنگام بررسی هم‌قطاران خودشان شاید عزم رژیم جدید برای مبارزه با فساد باشد. داده‌های اولیه در مورد درآمدهای گمرکی و مالیاتی حاکی از پاک‌سازی اختلاس تحت حکومت طالبان است. آن‌ها همچنین سلاح‌های ثبت نشده را مصادره می‌کنند و برخی از طالبان به ما گفته‌اند که بررسی موترهای طالبان از دزدی یا سوءاستفاده از اموال دولتی جلوگیری می‌کند. (یکی از انواع این گونه «سوءاستفاده»ها از سلاح‌های طالبان می‌تواند شامل قتل انتقام‌جویانه افراد مرتبط با دولت سابق باشد.) یکی از مقامات طالبان کاربرد گسترده این اقدامات جدید را مدرکی دال بر این دانست که حرکت آن‌ها یک جنبش برابری‌طلبانه است. وی خاطرنشان کرد که اخیرا از یک شخصیت بلندپایه طالبان عکس گرفته شده که در حال سفر یک روزه با اتوبوس مسافربری از جنوب افغانستان به پایتخت بوده است. وی گفت: «ما برخلاف دولت گذشته از مردم نمی‌ترسیم.»

شاید چنین تصور شود که طالبان رفتار فروتنانه‌تری نسبت به پیشینیان خود دارند: یک بار که با یکی از مقامات طالبان در حال گفت‌وگو بودیم، او در رستورانی شلوغ در صف افطاری منتظر بود، جایی که انبوه مردانی که تمام روز را روزه گرفته بودند در اطراف ظروف غذا تجمع کرده بودند. این مقام آنقدر قدرت‌ داشت که در صف نایستد، اما او گفت که دولت تلاش می‌کند از بیگانگی مردم جلوگیری کند. او یک ساعت صبر کرد تا بتواند بشقاب خود را پر کند.

با این حال، بسیاری از مردم احساس بیگانگی می‌کنند؛ در واقع زنان، دختران و اقلیت‌ها احساس خیلی بدتری دارند. همین‌طور شیوه‌ای که زمام‌داران طالبان از خود در برابر نظارت عمومی حفاظت می‌کنند، نشانی از فروتنی ندارد. بخش بزرگی از «دولت جدید» در کنترل افراد رده بالای ناشناس جنبش طالبان است که عمدتا از قوم پشتون و همگی مرد هستند. آن‌ها مشخص نکرده‌اند که براساس چه قانون اساسی یا براساس چه قوانینی حکومت خواهند کرد، اگرچه براساس شایعه‌ها بررسی قانونی به سرعت در حال پیشرفت است. محدودیت‌های شدید این قوانین بر رسانه‌ها نشان از رژیمی دارد که به راحتی حاضر به پاسخ‌گویی نیست: چندین روزنامه‌نگار مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته و دستگیر شده‌اند و برخی نیز مجبور به ترک کشور شده‌اند.

در نتیجه، رسانه‌های افغانستان با لحن محتاطانه‌تری اخبار را پوشش می‌دهند. برخی از روزها، خبر اصلی در یک شبکه خبری محلی، محدود می‌شود به یک مسابقه کریکت؛ نشانه‌ای نگران‌کننده در کشوری که رویدادهای مهمی در آن رخ می‌دهد. در عین حال، علی‌رغم سقوط رتبه افغانستان در رده‌بندی آزادی مطبوعات، این کشور هنوز هم نسبت به بسیاری از همسایگان خود وضعیت بهتری دارد. در یکی از بزرگ‌ترین اتاق‌های خبر، تعداد زنان افزایش یافته، هرچند اکنون مجبور هستند صورت خود را بپوشانند. برنامه‌های گفت‌وگو گاهی اوقات نشان می‌دهد که طالبان با مخالفان خود بحث می‌کنند، تضادی سورئال با سال‌های گذشته که چنین اختلافاتی در میدان جنگ و نه زیر نور یک استودیو تلویزیونی رخ می‌داد.

با این حال، به نظر می‌رسد که بحث‌های واقعی در مورد سیاست، در میان ملاهای ارشد قندهار دور از کانون توجه است و اغلب حدس زدن آنچه در آینده از سوی رهبری منزوی پیش خواهد آمد، کار دشواری است. در جریان دیدارمان، حتا با یک نفر که از تصمیم طالبان در ماه حمل برای تعطیلی مکاتب متوسطه دخترانه حمایت کرده باشد، ملاقات نکردیم، اما هیچ یک از رهبران طالبان که این حکم را صادر کرده‌اند، در مورد تصمیم خود برای عموم توضیحی نداده‌اند. مقامات طالبان اغلب به من می‌گفتند که «خبرهای خوب در راه است» که به دختران نوجوان اجازه می‌دهد تا تحصیلات خود را از سر بگیرند، اما به نظر می‌رسید که این مقامات نمی‌دانستند (یا تمایلی نداشتند بگویند) این اتفاق چه زمانی خواهد افتاد یا جنبش آن‌ها دقیقا چگونه خط‌مشی‌ها را تدوین می‌کند. سراج الدین حقانی، وزیر داخله [طالبان] و یکی از قدرت‌مندترین چهره‌های این گروه، اخیرا در یک مصاحبه تلویزیونی وعده‌ی «خبر خوب» را تکرار کرد. اظهارات او به میلیون‌ها دختری که خواهان تحصیل هستند امید داد، اما پیام سردرگم‌کننده‌ای نیز در خود داشت: اگر حقانی منتظر خبر بود، چه کسی تصمیم‌گیرنده است؟ این‌که حتا بلندپایه‌ترین مقامات نمی‌توانند عوامل مؤثر بر سیاست‌ها را توضیح دهند، یا در مورد محدودیت‌هایی که براساس آن دختران اجازه‌ی بازگشت به مکتب در آینده را خواهند داشت، شفاف‌سازی کند، برای افغان‌ها چندان جای امید باقی نمی‌گذارد. همچنین منجر به سردرگمی دیپلمات‌هایی می‌شود که باید در مورد چگونگی درک ادعاهای طالبان به پایتخت‌های خود گزارش دهند.

سردرگمی در مورد نحوه اداره دولت پس از بازدید از چند دفتر وزارت‌خانه کمی قابل درک‌تر شد. مقامات طالبان می‌گویند که آن‌ها تمام کارمندانی را که می‌خواهند به کار خود ادامه دهند، حفظ کرده‌اند و از لیست ۴۴۰ هزار پرسنل موجود، تنها حدود ۴ هزار نفر جدیدا منصوب شده‌اند. این تخمین احتمالا تعداد افراد تازه تعیین‌شده را کم‌تر نشان می‌دهد، در حالی‌که لیست معاش‌بگیران بلندتر شده است. اما نتیجه این است که ادارات افغانستان اکنون ترکیبی از نیروهای قدیم و جدید است. همکاری بین مقاماتی که تا همین اواخر در دو جبهه مرگ‌بارترین جنگ جهان با هم در نبرد بودند، همیشه آسان نیست. پس از تلفات ناخوشایند درگیری‌ها در سال‌های گذشته، این‌که این مقامات اصلا می‌توانند در کنار هم کار کنند، شگفت‌آور است؛ اما این کار را انجام می‌دهند و ما متوجه شدیم که کارمندان دولتی که در دولت‌های قبلی به کار گماشته شده بودند، گاهی اعتماد به نفس کافی برای به دست گرفتن رهبری جلسات را دارند، آن‌هم در حالی‌که همکاران جدید طالب یادداشت می‌گیرند.

برخی از مقامات پیشین چندان به سهل‌گیری طالبان و عفو عمومی رژیم جدید که در تئوری براساس آن تمام کارمندان سابق دولت مصونیت خواهند داشت، اطمینانی ندارند: یکی از کسانی که در کابل ملاقات کردم، تمام اسنادی را که نشان از ارتباط او با دولت قبلی داشت را سوزانده و در سایه‌ی ترس زندگی می‌کند. با این حال، قتل‌های تلافی‌جویانه علیه اعضای دولت قبلی بیشتر متوجه بخش‌هایی از نیروهای سابق امنیتی است. برای اکثر کارمندان [سابق] دولتی، مشکل زندگی تحت حکومت طالبان بیشتر مربوط به تطبیق با روسای جدید و نگرانی در مورد حفظ حقوق‌شان است. مقیاس معاش‌ها کاهش یافته؛ زیرا «رژیم جدید» با محدودیت‌های مالی دست‌وپنجه نرم می‌کند. پیش‌بینی می‌شود بودجه اخیر با کسری ۵۰۰ میلیون دالری را مواجه باشد، بدون این‌که نشانی از چگونگی جبران این کسری توسط طالبان وجود داشته باشد. یکی از مقامات طالبان به ما گفت که ممکن است نیاز به کاهش کارمندان باشد، که در کشوری که دولت بزرگ‌ترین کارفرما است، در بحبوحه بحران گرسنگی خبری دردناک است.

به هر طرف که سر می‌زدیم، مشخص بود که کشور در تنگنای اقتصادی وخیمی است. از کنار دکان‌هایی آشنا با کرکره‌های پایین‌کشیده رد شدم. در شرایطی که افغانستان در آستانه قحطی قرار می‌گیرد و تعداد مردم گرسنه آن بیش از هر جای دیگر جهان است، ده‌ها میلیون نفر وضعیتی معلق دارند. افغان‌ها نمی‌توانند برای همیشه با کمک‌های اضطراری زنده بمانند؛ کمک‌هایی که بدون شک زمانی که سازمان ملل و سایر آژانس‌های بشردوستانه عملیات وسیع امسال را کاهش دهند، تقلیل خواهد یافت. عقب‌نشینی از پرتگاه فاجعه‌ای عمیق‌تر مستلزم پایان دادن به انزوای کشور، جذب کمک‌های توسعه‌ای و متقاعد کردن دولت‌های غربی و منطقه‌ای برای کمک به بهبود اقتصادی است. گروه بحران توصیه کرده است که کمک‌کنندگان با کاهش تحریم‌ها، بازگرداندن دارایی‌های مسدودشده، احیای بانک مرکزی و تشویق مؤسسات مالی برای از سرگیری معاملات با افغانستان، برای ثبات منطقه سرمایه‌گذاری کنند. ما از بانک جهانی و سایر حامیان توسعه خواستیم تا برای حفظ خدمات ضروری مشارکت خود را از سر بگیرند. خلاصه، ما از دنیا خواسته‌ایم که این جمعیت فقیر را به برهوت اقتصادی تبعید نکند.

متأسفانه، خود طالبان ممکن است مسیر انزوا را انتخاب کنند. البته، انزوا سیاست رسمی طالبان نیست: دیپلمات‌ها و سخن‌گویان آن‌ها به تلاش برای به رسمیت شناخته‌شدن در سطح بین‌المللی ادامه می‌دهند و تلاش می‌کنند تا شکاف بین خود و بیشتر جهان را پر کنند. با این حال، اگر طالبان با مقررات اجتماعی پیش روند که تعامل (دولت‌های) خارجی با این رژیم را از نظر سیاسی مسموم می‌کند، این شکاف می‌تواند ژرف‌تر شود. اولین آزمون بزرگ که در بخش کمک‌های خارجی فراتر از کمک‌های بشردوستانه کوتاه مدت، تبعاتی به همراه داشت، بازگشایی مکاتب متوسطه دخترانه در ماه حمل بود – آزمونی که طالبان در آن با تصمیم لحظه آخری برای بستن در مکاتب به روی دختران نوجوان، در مقابل مخاطبان جهانی ناکام ماند. شبکه‌های تلویزیونی که امیدوار بودند لحظه‌ای تاریخی از سازش پس از جنگ را ضبط کنند، به جای آن شاهد دخترانی گریان بودند که از دروازه‌های مکاتب خود دور می‌شدند. این امر باعث تعلیق صدها میلیون دالر کمک بانک جهانی شد. در سطح گسترده‌تر، برای تمویل‌کنندگان بین‌المللی در مورد نحوه تعامل با رهبران طالبان که به نظر می‌رسد نسبت به تأثیرات جهان خارج جانب احتیاط را گرفته‌اند، نگرانی‌های بیشتری خلق شد.

تعامل عمیق‌تر با طالبان تا حدی به این دلیل ضروری است که افغانستان برای مقابله با افزایش قیمتی که انتظار می‌رود در نتیجه جنگ در اوکراین، در ماه‌های آینده دامن‌گیر مواد غذایی، سوخت و کود شود، آمادگی ندارد. اما هر تلاشی برای یافتن راه‌حل‌های فنی، نسبت به جهت‌گیری سیاسی که طالبان برای خود و کشور برمی‌گزینند، اهمیت کمتری خواهد داشت. طالبان در جنگ پیروز شده‌اند و فرونشانی کنونی خشونت، نمایانگر یکی از صلح‌آمیزترین دوره‌ها در طول نسل‌هاست. آن‌ها اکنون بیش از تمام عاملان سیاسی از دهه ۱۹۷۰ تا کنون، بر اراضی افغانستان تسلط دارند. هیچ کس در کشور بیش از طالبان قدرت‌ ندارد، اما صحبت‌های ما با آن‌ها نشان می‌دهد که هنوز در حال بررسی نحوه استفاده از این قدرت هستند. برخی از آن‌ها به ما گفتند که هنوز خطوط کلی «نظام اسلامی» آن‌ها مشخص نشده است.

برخی از ناظران طالبان که در حکومت قبلی این گروه در کشور کار می‌کردند، با بدبینی عمیق پیش‌بینی کرده‌اند که چنین پرسش‌هایی هرگز پاسخی نخواهند یافت که مانند دهه ۱۹۹۰، طالبان در ردای تاریک‌گرایی باقی خواهند ماند. من شخصا چندان متقاعد نشده‌ام که بتوانیم مسیر کلی طالبان را در این مرحله تشخیص دهیم. مناظره‌های جدی اکنون در میان بلندپایگان طالبان به گونه‌ای در جریان است که در سال‌های گذشته غیرقابل تصور بود. همان‌گونه که نماینده ارشد سازمان ملل اخیرا گفت: «آن‌ها هنوز به درستی تعریف نکرده‌اند که چگونه می‌خواهند کشور را به جلو ببرند، در واقع حتا چگونه قرار است تصمیم بگیرند.» من مایلم با روزنامه‌نگار معروف در کابل که به مبارزه داخلی بین گذشته و آینده اشاره کرد، هم‌نظر باشم، چنان‌که برخی از طالبان ثابت‌قدم به نسخه‌ای از رژیم قبلی خود پایبندی دارند و برخی دیگر منتظر چیز تازه‌ای هستند، احتمالا دولتی متشکل از طالبان که شیوه بهتری برای ارتباط با شهروندان و جهان پیدا می‌کند. طالبان نیز همانند بسیاری از مردم که افغانستان جدید سردرگم‌شان کرده، هنوز در پی یافتن راه خود هستند.

تصاویر این مقاله توسط جورج باتلر است.