جستار پیش رو نگاهی دارد به حرکتی بیسابقه در اعتراض به حمله به آموزشگاه کاج و کشتار جوانان هزاره. و همچنان تلاش دارد که نتایج و پیامدهای این نوع از اعتراضات که در تاریخ مبارزات افغانستان کمنظیر است را بررسی کند.
افغانستان در چهاردههواندی اخیر درگیر جنگها و ناملایمات بسیاری بوده است اما حملات چند سال اخیر در نوع خود منحصر به فرد بوده است. مردم افغانستان، اعم از زن و مرد و کودک، نظامی و غیرنظامی و تندرو و سکولار، در مقیاس وسیع توسط طرفین -گروههای مثل طالبان و داعش گرفته تا دولت وقت و ناتو و نیروهای خارجی- بهصورت بسیار بیرحمانه هدف حملات خشونتآمیز قرار گرفتهاند. چه در مکتب، چه در شفاخانه، چه در دانشگاه، چه در مرکز خرید، چه در عروسی، چه در کوچه و خیابان یا حتا در خانهی خود و هنگام استراحت کشته شدهاند؛ این در حالی است که گاهی حتا هیچ یک از گروهها مسئولیت این کشتارها را به گردن نگرفته است.
اما در این بین آنچه بیشترین عصبانیت و خشم را برانگیخته کشتارِ صرفا بهخاطر مذهب یا قومیت یا ترکیب هر دو بوده است. این خشم نه به این معنا است که خون گروهی از خون گروهی دیگر عزیزتر است یا کشتهشدن عدهای غمانگیزتر از عدهی دیگری است بلکه از آن جهت است که این کشتار مهر تأییدی است بر تبعیض سیستماتیک و کشتار هدفمند قومی خاص که در اینجا منظور از قوم خاص هزارهها است. قومی که پیشینهی کشتار و ستم علیه آنها به قرنها قبل برمیگردد اما بهطور خاص در ۲۰۰ سال اخیر و با روی کارآمدن هر نوع دولتی -از پادشاهی گرفته تا کمونیست و مجاهد و طالب و جمهوریت و باز طالب- هزارهها از دم تیغ گذشتند و در سکوت ملی و بینالمللی به خاک و خون غلتیدند.
این جستار فرصت اشاره به همهی ظلم و کشتاری که به هزارهها روا داشته شده است را ندارد که در غیر این صورت جلدها کتاب و هزاران صفحه گزارش کفاف نخواهد داد، اما صرفا جهت یادآوری به کشتار ۱۶ مادر، نوزاد و زن حامله هزاره در زایشگاه دشت برچی در ماه ثور ۱۳۹۹، حمله در ماه ثور۱۴۰۰ به مکتب سیدالشهدا در دشت برچی با کشتهشدن بیش از ۸۵ دانشآموز از دختران هزاره و مورد اخیر کشتار آموزشگاه کاج که در آن نزدیک به ۶۰ نوجوان عمدتا دختر و از قوم هزاره کشته شدند، اشاره میکنیم. همهی این حملات نه تنها هزارهها را هدف قرار داد بلکه بهصورت هدفمندانهای زنان، اطفال، نوزادان و چه بسا نسل آیندهی این مردمان را که هنوز چشم به جهان نگشوده بودند از حق حیات محروم کرد.
تظاهرات گسترده در سرتاسر جهان
در مدتی که از سقوط دولت غنی میگذرد شاهد اعتراضات دلیرانه و مثالزدنی زنان و دختران جوان در داخل افغانستان هستیم و میبینیم که چگونه با وجود تهدیدهای امنیتی، دستگیریها و مفقود شدنهای گسترده، شکنجه و کشتار همچنان و بدون هیچ حمایتی از سوی مردان جامعه و نهادهای داخل و خارج فریاد عدالتخواهی و حقطلبی سرمیدهند. این اعتراضات به نحوهی روی کارآمدن طالبان تا فرامین نابخردانه و تعجببرانگیز آنها است که شامل عدم دسترسی زنان و دختران به تحصیل، کار و حیات سیاسی/اجتماعی، نحوه حکومتداری، نحوه کمکرسانی به مردمی که اکثر آنها با گرسنگی دستوپنجه نرم میکنند، نحوه هدایت نهادهای اقتصادی و نحوه ارتباط حکومتهای خارج با به اصطلاح «حکومت» خودخوانده و نامشروع طالبان میشود.
این سطح از شجاعت زنان معترض داخل افغانستان برای آنهایی که وضعیت به مراتب بهتری در خارج از کشور دارند تشجیعکننده بوده و در نتیجه ادامهی این اعتراضات را در خارج از کشور هم شاهد هستیم.
خروج نیروهای خارجی و ناتو از افغانستان و تسلط مجدد طالبان باعث مهاجرت بالاجبار گروهی از نخبگان و فعالین اجتماعی شد که تقویت گروههای مدافع حقوق بشر و فعال هموطنان در خارج از کشور را در پی داشت و به اعتراضات آنها جانی دوباره بخشید. برای مدتی اعتراضاتی بهصورت جسته و گریخته در نقاط مختلف دنیا برگزار شد که متأسفانه در ابتدا بیش از آنکه نمایشدهنده همبستگی مردم افغانستان باشد، نشاندهندهی پراکندگی، ستیزِ داخلی و رقابتهای گروهی، قومی و سیاسی بود. اما پس از حمله به آموزشگاه کاج برای اولینبار شاهد حرکتی بیسابقه، منسجم، گسترده و انقلابی در اعتراض به این حمله و حملات مشابه و در اعلام همبستگی قومی و ملی بودیم. از ویژگیهای مهم سلسله گردهماییهای اخیر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- این گردهماییها بهصورت همزمان در نزدیک به ۱۰۰ شهر جهان، از ژنو تا اسلامآباد برگزار شد. در آمریکا هم در هفتهی اخیر شاهد برگزاری اعتراضات در بیش از ۱۸ شهر از جمله واشنگتن دیسی، سیاتل، ماساچوست، شیکاگو، لس آنجلس، سن دیگو و… بودیم.
- در بیشتر موارد زنان رهبریت و هدایت این اعتراضات را به عهده داشتند و یکبار دیگر نشان دادند که قرن حاضر قرن زنان است. زنان افغان چه در داخل و چه در خارج نشان دادند که برای ایجاد تغییر تمام سدها را میشکنند. آنها روایتی تازه آفریدند و ثابت کردند که غیرت مردانه، قدرت مردانه و شجاعت مردانه افسانهای بیش نیستند؛ و قدرت، شجاعت و دلیری الفاظی ورای جنس و جنسیت هستند که زن و مرد میتوانند به آن مزین گردند.
- با گسترش جایگاه و دسترسی بیشتر به رسانههای اجتماعی و نقش آنها در ایجاد و سازماندهی اینگونه اعتراضات شاهد اطلاعرسانی گسترده چه در ارتباط با اصل موضوع، که شامل تقبیح این حملات و مطالبهگری بود و چه در اطلاعرسانی برای گردهماییها بودیم. پس از این حمله کاربران شبکههای اجتماعی کارزار توییتری «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» را به راه انداختند که شمار توییتها با هشتگ (StopHazaraGenocide#) از مرز ۱۰ میلیون گذشت. این در حالی است که برخی از چهرههای سیاسی که هرگز به کشتار و تبعیض سیستماتیکِ هزارهها اذعان نمیکردند هم به این کارزار پیوستند که میتوان آن را جزء اولین قدمها برای تصدیق ظلم رفته به این قوم و برقراری عدالت انتقالی در نظر گرفت.
- از همه اقشار جامعهی مهاجرِ افغانستان در سطوح و دستههای متفاوت قومی، مذهبی، سیاسی و هنری در این اعتراضات اشتراک کردند. این همهگیری ریشه در ظلمی دارد که در امتداد تاریخ به همه روا داشته شده و این سلسله اعتراضات فرصتی است تا همهی مردمان این دیار خسته در کنار هم و یکصدا فریاد دادخواهی و ظلمستیزی برآرند.
- ● شعارها محدود اما بسیار هدفمند بود و بر خلاف موارد دیگر از هر سمت صدای متفاوتی بر نمیآمد. شعارهای «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» و «نه به طالبان» خواست غایی اکثریت مردم را مطرح میکرد. همچنین مظاهرهکنندگان خواستار به رسمیت شناختن این دست کشتارها شدند که راه را برای مقابله با آنها، پرسوپال در مورد آنها، پاسخگویی مرتکبین، پیشگیری از موارد مشابه و ایجاد عدالت اجتماعی هموار خواهد کرد.
- با این سلسله از اعتراضات یک قدم به سمت عملگرایی پیش رفتیم. ما صحبتهای زیبای زیادی شنیدیم و شاید یکی از اشتباهات تاریخی ما این بود که دل به این شعارها بستیم و پیوسته با روی کارآمدن هر گروه سیاسی امید به تغییر و حاکم شدن قانون و عدل داشتیم. اما نسل جدید، چه با به کوچه آمدن و فریاد زدن در داخل و چه با اعتراضات سازمانیافته در خارج، نشان داد که دیگر فریب وراجیهای سیاسیون را نمیخورد و بهدنبال عملگرایی است. اعتراضات اخیر به یادمان آورد که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»؛ اگر قرار است تغییری ایجاد شود فقط و فقط با به هم پیوستن مرد و زن، از هر قومی و با هر مذهب و زبانی میسر خواهد بود.
و نهایتا اینکه یکی از ویژگیهای بارز این اعتراضات مردمی بودن و عدم تعلق به گروه، نهاد و جنبش خاصی بود. همه آن را از خود میدانستند و با سردادن شعار از غم عمیق و ظلمی که به آنها رفته بود، صحبت میکردند. این اعتراضات هیچ رهبری نداشت که شاید در نگاه اول بهعنوان نکتهای منفی تلقی شود اما با توجه به تجربه تلخ چند دهه و اینکه ما هرگز رهبر بیطرف و مردمی نداشتیم، نداشتن رهبری که این حرکات اعتراضی را بهنام خود ثبت کند و یا از آن سوءاستفاده کند یک موفقیت و دستآورد محسوب میشود.
نقدها به این اعتراضات
در این بین انتقاداتی هم به این گردهماییها مطرح شد. بهطور مثال، گروهی نظرشان این بود که هدف حملات خشونتآمیز صرفا هزارهها نیستند و همهی مردم افغانستان کشته میشوند و نباید خشونت حاضر را فقط به هزارهکشی تقلیل داد. در پاسخ باید به دو نکته اشاره کرد:
اول اینکه اعتراض به کشتار هر قوم و هر انسانی به معنای نفی کشتار قوم و انسان دیگری در جایی دیگر نیست. معترضانی که در این حرکات اعتراضی شرکت کردند نشان دادند که حاضر هستند برای دفاع از جان و مال هر هموطنی به پا خیزند.
دوم آنکه اگرچه شروع این حرکت در اعتراض به کشتار هزارهها بود اما هدف آن هرگز منحصر به رفع خشونت علیه هزارهها نبوده بلکه هدف آن صیانت از جان و مال آحاد مردم افغانستان و اعلام انزجار از ظلمی است که طی دههها به این مردم تحمیل شد. شعارها و تنوع اشتراککنندگان به خوبی مبین این موضوع است.
همانطور که در بالا اشاره شد، این حرکتِ جهانی شروعی است برای نمایش همبستگی ملی و میتواند اولین قدم در ملتشدن، همدست و همسنگرشدن باشد. هرچند این حرکت با هزاهها شروع شد اما مطمئن هستیم که منحصر به آنها نبوده و نقطه شروعی برای فراگیر شدن اعتراضات مشابه خواهد بود. همه به خوبی میدانیم که گسستِ قومی و مذهبی در افغانستان آفت این خاک بوده و پیوسته ما را از ملتشدن بازداشته است. شاید اتفاقات تلخ اخیر نقطه پایانی به این گسست و نقطه آغازی به یکصدا شدن باشد.
تصور کنید افغانستانی را که پشتون مدافع حق هزاره باشد، شیعه مدافع حق سنی باشد، تاجیک مدافع اشتراک سیاسیِ ازبیک، ایماق، ترکمن، بلوچ، پشهای، نورستانی و… باشد. آنگاه است که ما یک ملت هستیم.
مسیر پیش رو
هرچند این حرکت بسیار کلان بود و میتوان آن را یک اتفاق بزرگ در نظر گرفت اما به خودی خود و به تنهایی کارآیی و تأثیر قابل ذکری نخواهد داشت و اگر تداوم نیابد بهزودی به فراموشی سپرده خواهد شد. بهدلیل تحولات اخیر در سطح جهانی، فرسایشی و تکراری شدن اخبار مرتبط به افغانستان و عدم انگیزه جمعی برای ایجاد تغییر -چه در داخل و چه در خارج- افغانستان کم کم به حاشیه رانده میشود و نیاز است که از فرصت پیشآمده به واسطه این اعتراضات استفاده کرده و نظرات و چشمها را به سمت افغانستان معطوف کنیم تا طالبان و هیچ گروه دیگری نتواند در سکوت و بیخبری هرآنچه میخواهد را انجام دهد.
همچنین مهم است که به یک روایت مشترک از آنچه مردم افغانستان برای خود و برای وطن خود میخواهند برسیم و اجازه ندهیم که روایتهای دروغینی که توسط طالبان، ذینفعانِ خودمحور، بعضا حکومتهای خارجی و اکثر سیاسیون فرصتطلب و شکستخورده مطرح میشود، بهعنوان روایت اصلی و خواست مردم افغانستان مطرح شود. ما آزاد هستیم که گروهها، نظریات و روشهای متفاوت و منتخب خود را داشته باشیم اما، دادخواهیهای ما باید یکدست، با هدفی از پیشتعیینشده، فراگیر و به خواست همه باشد. و نهایتا اینکه، باید فراتر از تظاهرات برویم. باید خواستمان را نه تنها در تظاهرات بلکه در پنلها، نشستها، جلسات و فرامین نهادهایی مانند سازمان ملل، مذاکرات پشت پرده و پنهانی و لابیهای خارجی مطرح کنیم و به گوش همگان برسانیم.
*ملالی حبیبی، فعال زنان، صلح و امنیت، همکار در «شبکه بینالمللی اقدام جامعه مدنی» یا ICAN و مشاور در «مؤسسه کراک برای مطالعات صلح بینالمللی» در دانشگاه نوتردیم.
*یلدا رویان، فعال حقوق زنان و مشاور در مؤسسهVOICE Amplified