پس از تسلط گروه متحجر طالبان در ۱۵ اگوست ۲۰۲۱ که همهی دستآوردها و ارزشهای مدنی و انسانی مانند، حق آموزش دختران، حق مشارک زنان در همه عرصههای زندگی، حقوق بشر، حقوق زن، آزادی بیان، آزادیهای مدنی، فعالیتهای سیاسی و… که با پذیرش قربانیهای سنگین در سالهای گذشته بدست آمده بودند، یکشبه در سراشیب نابودی قرار گرفتند و مردم خسته از جنگ در افغانستان بار دیگر با سیاهترین تجربه تاریخ زندگی خود مواجه شدند. افزون بر آن بدبختانه که نخستین قربانیان این تحول نا به هنگام، زنان افغانستان بودهاند. اما زنان در اوج سکوت و ناامیدی نخستین فریاد عدالتخواهی و حقطلبی را علیه زنستیزترین گروه بلند کردند و در شکستن فضای سکوت پیشگام شدند و با پذیرش هر نوع خطر و تهدید، صفوف حقطلبی و عدالتخواهی را خالی نگذاشتند.
زنان افغانستان چنانکه از سالیان دور به اینسو قربانی خشونت، ارتجاع و بدویگری بودند، همچنان نخستین قربانیان بیعدالتی و استبداد طالبانی اند و بار دیگر با به صحنه آمدن این گروه مستبد، در یکی از صفحههای متروک دیگر تاریخ قرار گرفتند؛ اما نگذاشتند که این وضعیت سرنوشت شان را رقم بزند.
با این همه یگانه روایتی که طالبان را در سراسر جهان به چالش طلبیده و مشروعیت این گروه مستبد را زیر پرسش برده است، روایت زنان آزاده و مبارز افغانستان بوده است. پیشگامان و فعالان برابری جنسیتی و مبارزه با تبعیض، در داخل و خارج از کشور توانستند برای نخستینبار تاریخ را با روایت زنانه رقم بزنند و هژمونی مفکوره قدرت طالبان را بهحیث موجودات مقدس و واجبالاحترام غیرمسئول به چالش بکشانند.
با وجود آنکه فضای بسته و خفقانآور رژیم طالب در هر سطحی مانع شکلگیری اجتماعات و حضور زنان در مکانهای عمومی و جادهها شدند و میشوند، اما در یک سال و چند ماه گذشته، روایت زنانه در تحولات افغانستان توانست به گفتمان مهم سیاسی در برابر گفتمان افراطیت، تبعیض، تعصب و حذف که نمایندهی اصلی آن طالبان اند، مبدل شود. طوری که در یک طرف رژیم متحجر طالبان مدعی حاکمیت و در سوی دیگر در محافل بینالمللی موضوع و مسأله زنان افغانستان همواره مطرح بوده است.
اعتراضات و راهپیماییهای زنان از نخستین روزهای حاکمیت طالبان تا اکنون، گفتمان حاکمیت سراسری، مشروعیت و مسئولیت این گروه را در راستای تأمین امنیت و آزادیهای عمومی، با مشکل مواجه کرده و این گروه را در آزمون سختی در برابر مردم افغانستان و تعهدات جهانی قرار داده است.
با این حساب دستآوردهای روایت زنانه تنها به اعتراضات خیابانی محدود نماند، بلکه با قرار گرفتن پیشگامان برابری جنسیتی در ایستگاههای مهم تصمیمگیری نهادهای بینالمللی و کشورهای مختلف، این فریادها و اعتراضات توانست در سیاستگذاریها و عملکردهای جهانی تأثیرگذار واقع شود. در یک سال و چند ماه گذشته حرکتهای نمادین و راهپیماییهای زنان در داخل افغانستان، در مهمترین نشستها و محافل بینالمللی و در دیدارها و گفتوگوهای دوجانبه و چندینجانبه با مقامات کشورها و مسئولان سازمانهای بینالمللی و رسانههای همگامی بهگونهای برجسته بازتاب یافته است که یک دستآورد مهم بهشمار میرود.
با گذشت یک سال و چند ماه از حاکمیت طالبان بر افغانستان، جهان شاهد تحولات بزرگی دیگر مانند جنگ اوکراین و روسیه، تنشهای بهوجود آمده میان چین و تایوان، تحولات پیوسته در خاورمیانه، بحران انرژی و غذا و تحولات اخیر در ایران و… بوده است که این تحولات ممکن است بحران افغانستان بهویژه سرنوشت زنان را از متن رویدادهای جهانی به حاشیه بکشاند، اما تا اکنون تلاش صورت گرفته که در اولویت جهانی باقی بماند. با درک وضعیتی که بر جهان حاکم شده است، در صورتی که موضوع افغانستان در نشستها و محافل جهانی مطرح نشود، ممکن است که با میزان درگیریهای کشورها و سازمانهای جهانی به موضوعات و مسائل دیگر، موضوع زنان افغانستان چه که اصلا مسأله افغانستان به فراموشی سپرده شود.
مطرح کردن مسأله افغانستان بهویژه زنان این کشور در محافل بینالمللی مانند مجمع عمومی سازمان ملل متحد، شورای حقوق بشر سازمان ملل، سازمان عفو بینالملل، دیدبان حقوق بشر و… باعث شد که این سازمانها و رهبران کشورها برای فشار وارد کردن بر طالبان به وضع یکسری تحریمها و محدودیتها، اقدام کنند. کشورهای کمککننده در کنفرانسهای مختلف کمکهای بشردوستانه به افغانستان، کمکهای خود را مشروط به عملکرد طالبان کردند که این یک دستآورد مهم برای پیشگامان و فعالان حقوق زن بوده است.
همچنان یکی از پیآمدهای مهم ایستادگی و مبارزهی زنان در داخل و خارج از کشور، بهوجود آمدن اختلافات میان رهبران طالبان بوده است. فشارهای جهانی مبنی بر به رسمیت شناختن حقوق زنان در افغانستان، نه تنها باعث شد که چهرهی طالبان در سطح جهان مخدوش شود، بلکه باعث به میان آمدن دودستگی در میان این گروه نیز شده و هنوز این اختلافات پابرجا است و بیشتر خواهد شد.
خاموشی سیاستمردان در برابر روایت سیاسی زنانه
همانگونه که گفته شد، از زمان تسلط طالبان بر افغانستان در ۱۵ اگوست ۲۰۲۱، زنان در شهرهای مختلف با گردهمایی، تجمع و راهپیماییها خواهان اعاده حقوق اساسی خود، مانند آموزش، کار و آزادیهای اجتماعی شدهاند. تنها چند تن معدود از رهبران سیاسی و سیاستمردان، در همسویی با روایت زنانه در حد عادی واکنش نشان دادهاند. با توجه به اینکه طالبان برگزاری تظاهرات را «غیرقانونی» اعلام کردند و گفتند «زنان اجازهی تظاهرات را ندارند»، اما زنان در داخل کشور با وجود آنکه پیشگامان حقطلبی زنان، در معرض خشونت، لتوکوب و بازداشت قرار گرفتند، مردان با نظارت اوضاع نتوانستند در کنار آنان قرار گیرند و صدای جنسیتی را به فریاد مشترک انسانی مبدل کنند تا آزادی همه رقم بخورد.
روایت مردانه از سیاست افغانستان که با تسلط طالبان از صحنه حذف گردید، نتوانست بازگشت زنان به خیابان را برای خلق روایت جدید در حساب آورد و در نمایش صحنهی خالی با زنان همآهنگ شود. اگر طالبان با خشونت تمام زنان را مصدوم و مجروح کردند و از حق انسانیشان انکار کردند و میکنند، اما در کمال ناباوری سیاستمردان افغانستان نیز مبارزات زنان را به هر بهانهای نادیده و بیمقدار نگریستهاند؛ که خود حتا بهطور ناخواسته به تقویت روایت مردانهی زنستیز که نمایندهی آن طالبان و گروههای مرتجع دیگر اند، کمک میکند.
در حالیکه واقعیت تلخ کشور این است که روایت طالب براساس قرائتی که از شریعت اسلام دارد، یک روایت ایدئولوژیک و حذفگرا است. در این روایت بهطور خودکار هر جریانی فارغ از مرزهای جنسیتی و گروهی که به ارزشهای انسانی ابتداییترین باور را داشته باشند، به جز حذف، کوچکترین اعتبار و ارزشی نزد این گروه ندارد. اصلا حقوق زن و مبارزهی زنان در حقیقت دفاع از ارزشهای است که از جانب انسانهای مدنی و آگاه پذیرفته شده است.
ما در طول تاریخ مبارزات زنان را در بسیاری کشورها شاهد بودهایم و در تازهترین مورد کشور همسایهیمان ایران را شاهد هستیم که مبارزه زنان به کمک مردان این کشور معنا پیدا کرده است. به اندازهی زنان، مردان نیز قربانی میدهند و برای رهایی و سرنوشت مشترک شان فریاد میزنند. وضع محدودیتها، محکومیتها، محرومیتها و اعمال فشار بر زنان موجب بیداری جمعی مردان نمیشود بلکه بهانهی میشود برای یکعده مردان سیاستمدار و رهبران سیاسی که از آب گلآلود ماهی بگیرند.
وضعیت زنان در افغانستان نه تنها باعث حمایت و پشتیبانی مردان سیاستمدار نمیشود و همگام و همراه آنان نمیشوند، بلکه میخواهند جریان و حرکتی بسازند تا چند زن بهطور نمایشی نه معنادار در آن حضور داشته باشند و به جهان و مردم بفهمانند که رهبران سیاسی مرد افغانستان به حقوق زنان باور دارند.
محوریت روایت سیاسی زنان
به همه واضح است که مسألهی زنان در بیست سال گذشته و پس از حاکمیت دوبارهی طالبان، یک مسألهی تأثیرگذار در قضایای افغانستان و رویدادهای جهانی بوده است. چنانکه تمامی محورهای اساسی و مقررات در حکمرانی طالبان را کنترل بر زنان تشکیل میدهد، به همان اندازه حق آموزش و گشایش دوبارهی مکاتب دخترانه نیز یکی از اولویتهای مهم مردم افغانستان و جامعهی جهانی بهشمار میرود.
با توجه به چنین شرایطی، یگانه نیروی که در حال حاضر به پاشنهآشیل طالبان مبدل شده است و این گروه را از رسیدن به آرمانهای دیرینهاش باز میدارد، اعتراضات و ایستادگی زنان آزاده در داخل و خارج از این کشور است. از زمان فروپاشی نظام در افغانستان تا اکنون، گروهای سیاسی و تشکیلاتی که در خارج از افغانستان شکل گرفتهاند نتوانستند به چالشی برای طالبان مبدل شوند، مگر زنان.
زنان در سطوح مختلف ملی و جهانی با وجود داشتن پیشنهای سیاسی متفاوت و وابسته به جریانهای مختلف سیاسی و دیدگاههای بعضا متضاد و حتا مخالف، اما توانستند یک حرکت حقطلبانه و همآهنگ را بهوجود آورند که با آرمانها و اهداف اکثریت جامعهی افغانستان همسویی دارد و میتواند به الگویی مبارزه مشترک و میهنی برای همهی گروهها، احزاب و جریانیهای سیاسی ضد طالبان مبدل شود. بهطور کل، سیاست افغانستان را با شاهد آوردن دو روایت مهم میتوان تحلیل و ارزیابی کرد که یکی روایت ایدئولوژیک و رادیکال و خشونتآمیز طالبان و دیگر روایت سیاسی زنان در این کشور است.
با این حساب تنها روایتی که میتواند در کوتاهمدت طالبان را به چالش مواجه کند و از سوی دیگر گروهها و جریانهای متفرق سیاسی را با هم نزدیک کند، روایت زنان است. تاریخ امروز و فردای ما شاهد است که زنان با دادن قربانیهای فراوان، شناخت دقیق از اوضاع، ایستادگی در برابر افراطیت و برتریطلبی، با حضور در تریبونهای معتبر جهانی و پرداختن هزینهی سنگین مالی و زمانی توانستهاند گفتمان غالب و روایت جدید سیاسی را با رویکرد متفاوت خلق کنند. بنابراین، برای نخستینبار هم که شده باید همه جریانها و گروههای سیاسی ضد طالب از روایت سیاسی زنان افغانستان حمایت و پشتیبانی کنیم. گردهم آمدن بر محوریت سیاسی و روایت زنان برای بقای سیاسی رهبران و سیاستمداران نیز کارساز و مفید است زیرا خرد جمعی و افکار عمومی مطالباتی را که زنان مطرح و دنبال میکنند، پذیرفتنی میدانند. جهان نیز روایت سیاسی زنان افغانستان را حمایت میکند. مناسبات سیاسی، عقلانیت سیاسی، اجتماعی و محاسبات مان برای غلبه کردن بر دشمن مشترک ایجاب میکند که از محوریت رهبری زنان حمایت کنیم. برای قضاوت تاریخ و تغییر در جهت دیگر، جمع شدن به روایت سیاسی زنان یکی از وظایف و مسئولیتهای آنانی است که به افغانستان متحول باور دارند و خواستار تغییر وضع موجود اند.