اطلاعات روز

برداشت‌های نادرست نکنیم

نوید غورزنگ

ذبیح‌الله مجاهد در یک کنفرانس گفت که انتقاد از امیر و مسئولین «امارت اسلامی» گروه طالبان باید به‌صورت محرمانه و مخفیانه انجام شود. وی استدلال کرد که بی‌عزت کردن انسان‌ها از نگاه شریعت دین مبین اسلام ناجایز است.

پس از کنفرانس من شخصا با ذبیح‌الله مجاهد صحبت کردم. اول تمام سخنان او را پذیرفته و تأکید کردم که بی‌عزت کردن انسان‌ها واقعا کار نادرست است. سپس از وی پرسیدم که آقای مجاهد، مجاهدین «امارت اسلامی» تقریبا هر روز یک یا چند نفر را به اتهام‌های گوناگون در ملاءعام شلاق می‌زنند یا تیرباران می‌کنند، آیا این بی‌عزت کردن آنان درست است؟ وی گفت: غورزنگ صاحب از سخنان من برداشت نادرست نکنید. ما گفتیم بی‌عزت کردن امیر و مسئولین ناجایز است. آنانی که در ملاءعام شلاق زده می‌شوند امیر یا مسئولین «امارت اسلامی» نیستند. در قدم اول میان مجاهدین و باقی مردم فرق می‌باشد. در قدم دوم میان مجاهدین هم فرق می‌باشد. یکی امیرالمؤمنین است که مقامش بسیار محفوظ است و بعد از امیرالمؤمنین باقی مسئولین ارشد است که بی‌عزت کردن آنان هم صحیح نیست. ما نمی‌گوییم کسی از آنان انتقاد نکند، انتقاد بکنند منتها مستقیم پیش خودش رفته و پُت از چشم و گوش دیگران انتقاد کنند.

و آمدیم سر مسأله‌ی شلاق زدن. شلاق زدن با انتقاد فرق دارد. شلاق زدن منحرفین از واجبات اسلامی ما و شما است. ما خدای نخواسته به این نیت کسی را شلاق نمی‌زنیم که او بی‌عزت شود. نیت ما این است که گناهش را بتکانیم. اگر متوجه شده باشید گلیم که خاک بگیرد، او را با چوب می‌تکاند تا پاک‌تر شود. نیت ما هم تکاندن خاک و گرد گناه از بدن مسلمین است.

سپس گفتم بسیار یک استدلال قناعت‌بخش جناب مجاهد صاحب. آمدیم سر مسأله‌ی خود مجاهدین. شما مولوی مهدی مجاهد را کشتید، یکی دیگر از فرماندهان‌تان را در شمال بندی کردید، خبر و گزارش آنان را به رسانه‌ها هم نشر کردید؛ به‌نظر تان آنان بی‌عزت نشدند؟ آقای مجاهد گفت: به هیچ عنوان. مولوی مهدی هیچ وقت از آن طبقه مسئولین امارت نبود که کشتنش بی‌عزتی حساب شود. او مثل مهمان ناخوانده بود که خوش‌بختانه خودش حکم قتل خود را امضا کرد و به مجاهدین «امارت اسلامی» سپرد. ما هم فقط خواهش او را عملی کردیم به‌خاطری که او چند وقتی در «امارت اسلامی» خدمت کرده بود و این حق را به گردن ما داشت که خواهش کشتنش را برآورده کنیم.

عالم مخدوم هم تا هنوز به آن درجه نرسیده که ما تشویش بی‌عزت شدنش را داشته باشیم. شما این باریکی‌ها را کوشش کنید درک کنید.

در ادامه از آقای مجاهد پرسیدم اگر من بخواهم از ملا هبت‌الله انتقاد کنم، چگونه او را پیدا کنم؟ آقای مجاهد گفت: شما باز برداشت نادرست کردید. منظور من این نبود که هر کس می‌تواند از امیر امارت انتقاد کند. توصیه می‌کنم هیچ‌ وقت از امیر امارت اسلامی انتقاد نکنی. باز اگر شوق کردی، محرمانه اقدام کن. به این معنا که هیچ‌کس خبر نشود که تو انتقاد کردن می‌روی. به خانه‌والا بگو در نانوایی پشت نان می‌روی یا بگو پیش داکتر. باز مستقیم برو در حوزه و بگو که تو را پیش امیرالمؤمنین روان کنند. حوزه ظرف چند ساعت خواهش‌ات را برآورده خواهد کرد.

من از مجاهد پرسیدم اگر به خانه‌والا نگویم که چه نیت دارم، تا پس آمدنم آنان به تشویش خواهند شد، به نظرت این درست است؟ آقای مجاهد خندید و گفت: حوزه کاری خواهد کرد که خانه‌والا منتظر برگشت تو نمانند.

ذبیح‌الله مجاهد متوجه شد که رنگ من از ترس پریده و عنقریب خودم را ناشسته کنم، با لبخند مخصوص رسانه‌‌ای‌اش گفت: غورزنگ صاحب باز برداشت نادرست کردی، اگر تشناب رفتنی شده‌ای، طرف چپ دهلیز اتاق آخری تشناب است. این‌جا حوزه نیست، خاطرجمع برو خانه که نگرانت نشوند.

این‌جا بود که فهمیدم مردم حق انتقاد ندارند، بلکه منظور ذبیح‌الله، مجاهدین «امارت اسلامی» بوده. وی از مجاهدین خودش خواسته که رسوایی را به بازار نکشانند، بنشینند کنجک خانه رسوایی کنند تا که به قناعت برسند. آن‌هم نه همه‌ی مجاهدین، فقط همان مجاهدینی که اگر تار مویی از سر شان کم شود، شانزده‌ هزار فدایی برایش واسکت‌های خود را منفجر خواهند کرد. از ذبیح‌الله مجاهد تشکری کردم و تا فی‌الحال که سالم و زنده‌ام.