واگذاری سفارت افغانستان به طالبان، امتیازی بود که ایران به طالبان قایل شد. به پیشینهی روابط ایران و طالبان و نیز چرایی واگذاری سفارت افغانستان به طالبان خواهیم پرداخت؛ اما پیش از آن نیاز است تا رخ دیگر نگاه ایران به قضیهی افغانستان را نیز مرور کنیم. در حال حاضر ایران به «جبهه مقاومت» ضد طالبان دفتر فراهم کرده و بسیاری از اعضای این جبهه در ایران بهسر میبرند. تنها این نیست، بربنیاد اطلاعات محرم که در اختیار روزنامه اطلاعات روز قرار گرفته، ایران در حال تمویل و تجهیز شبکههایی از نیروهای «جبهه مقاومت» در مناطق غربی افغانستان است که رهبری این جبهات را اسماعیلخان، از فرماندهان پیشین جهادی بر دوش دارد. اینکه چرا ایران به طالبان سفارت میدهد و مخالفان طالبان را حمایت میکند، پرسشهایی است که در ادامه به آنان خواهیم پرداخت.
پیشینهی روابط ایران و طالبان
سیاست، امنیت، فرهنگ و مذهب از عواملی اند که روابط ایران و طالبان را متأثر میسازد. در دور نخست حاکمیت طالبان، ایران از حامیان سرسخت «جبهه مقاومت» ضد طالبان به رهبری احمدشاه مسعود بود. برای ضدیت با طالبان ایران چند انگیزهی درشت داشت از جمله اینکه ایران طالبان را گروه ایجادشده از سوی عربستان، امریکا و پاکستان میدانست. کشتار گروهی دیپلوماتان ایرانی در سال ۱۹۹۸ در مزار شریف از سوی طالبان یکی دیگر از دلایل ایران برای حمایت از مخالفان طالبان بود. به همینسان ایران بهدلیل برخی تعلقات فرهنگی-مذهبی، طرفهای مخالف طالبان را مورد حمایت قرار میداد.
ایران به حمایت از «جبهه مقاومت» تا زمانی ادامه داد که رژیم دور نخست طالبان با حملهی ائتلاف جهانی به رهبری امریکا و همکاری «جبهه مقاومت» از هم پاشید. پیش از سال ۲۰۰۱ نفرت ایران نسبت به طالبان به حدی بود که از حملهی امریکا (دشمن دیرین خود) بر افغانستان برای نابودی طالبان استقبال کرد. پس از فروپاشی دور نخست حکومت طالبان، مقامهای حکومت این گروه و نیز بسیاری از فرماندهان طالب که زمینهی فرار به خواستگاه اصلی خود (پاکستان) را نداشتند، به ایران پناه بردند و این آغازی شد برای ایجاد دور تازهای از روابط میان ایران و طالبان.
دور نخست رژیم طالبان سرنگون شد. دهها هزار نیروی نظامی ناتو و امریکایی وارد افغانستان شدند. آن زمان ایران دو گزینه داشت: نخست اینکه فرماندهان فراری طالبان را تسلیم دولت نوپای افغانستان دهد و حضور امریکا در افغانستان را با پیشانی باز بپذیرد و دوم اینکه از طالبان فراری بهعنوان اهرم فشار در برابر ناتو و امریکا در افغانستان استفاده کند. نیروهای ائتلاف جهانی به رهبری امریکا در افغانستان پایگاههای بزرگ نظامی برپا کردند و دهها هزار سرباز به افغانستان اعزام نمودند. در روزهای نخست حضور نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان، ایران واکنشی به این مسأله نشان نداد و حتا از حضور نیروهای بینالمللی حمایت کرد. شاید ایران حضور نیروهای ائتلاف جهانی را عامل تأمین ثبات در منطقه میدانست؛ اما بعدها ایران از ناحیهی نفوذ امریکا و ناتو در افغانستان کم کم احساس خطر نمود و در تلاش یارگیری برای مقابله با تهدیدهای احتمالی امریکا، به طالبان رو آورد.
ایران فرماندهان فراری طالب را همپیمانان خود برگزید، آنان را آموزش داد و برایشان پناهگاه فراهم ساخت. اعضای ائتلاف شمال که از متحدان سابق ایران در نبرد با طالبان بودند پس از ۲۰۰۱ با دوست جدید و پولدارشان (امریکا) سرگرم دولتسازی در افغانستان بودند و ایران متوجه این نکته بود و نزدیکی ائتلاف شمال و امریکا را زنگ خطری برای خود میدانست. آگاهان یکی از دلایل درشت حمایت و تجهیز گروه طالبان از سوی ایران را همین نکته میدانند.
پس از سال ۱۳۸۴ خورشیدی تنشهای لفظی میان مقامات جمهوری اسلامی و فرماندهان نظامی ناتو در افغانستان به یک امر معمول رسانهای مبدل شده بود. جنرالان ارشد امریکایی و ناتو ایران را متهم به حمایت از طالبان و پناهدادن به آنان میکردند؛ اما مقامات جمهوری اسلامی ایران همواره این اتهامات را رد مینمودند. برای نخستینبار در سال ۱۳۸۸ خورشیدی، ناقوس نبرد نیابتی ایران در افغانستان را محمود احمدینژاد، رییسجمهور وقت این کشور به صدا درآورد. هنگامی که در سفرش به کابل در حضور رهبران افغانستان کشورهای غربی را به انجام بازی دوگانه در افغانستان متهم کرد و گفت که حضور نیروهای نظامی غرب در افغانستان راهحلی برای برقراری صلح در افغانستان نیست.
احمدینژاد گفته بود: «آنها (کشورهای غربی) با امنیت کشورهای ما و با پیشرفت ملتهای ما مخالف اند. برای اینکه ملتهای ما را بشکنند، حاضر اند صدها میلیارد هزینه کنند. البته فکر میکنند که از این اقدامات چند برابر این پول را میتوانند درآمد داشته باشند؛ اما من مطمئن هستم که همهی آنها در برابر ملتهای منطقه بهخصوص ملت افغانستان شکست خواهند خورد.»

در ماه حمل سال ۱۳۸۹ خورشیدی روزنامهی بریتانیایی ساندیتایمز گزارش مفصلی دربارهی آموزش طالبان در ایران نوشت. در گزارش ساندیتایمز با چند فرمانده طالبان که در ایران بهسر میبردند گفتوگو شده بود. این گزارش گرچند شمار مشخص طالبان تحت آموزش در ایران را بیان نکرده بود؛ اما گفته بود که صدها نفر از جنگجویان طالب در اردوگاهی در نزدیکی زاهدان برای ساخت بمهای کنار جادهای و انجام عملیاتهای تروریستی آموزش میبینند. بربنیاد این گزارش، این اردوگاه در اطراف زاهدان، مرکز ولایت سیستان و بلوچستان فعالیت میکرد و آموزگاران ایرانی با لباس شخصی به طالبان آموزش میدادند. گزارش افزوده بود که ایران به طالبان روشهای کمین و حملات غافلگیرانه، شیوهی ساخت و استفاده از بمبهای کنار جادهای و راههای حمله به پاسگاهها و ایستگاههای بازرسی را آموزش میدهد.
پس از نشر گزارش ساندیتایمز، کارل آیکنبری، سفیر پیشین امریکا در کابل همکاری ایران با طالبان را آزاردهنده توصیف کرد و جنرال مک کریستال، فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان با تأیید این گزارش، اقدام ایران برای حمایت از طالبان را نامناسب توصیف کرد.
دامنهی اتهامات مقامهای امریکایی علیه ایران در مورد آموزش و تجهیز طالبان از سوی این کشور تا رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا رسید و او ایران را به بازی دو پهلو در افغانستان متهم کرد. تنها مقامهای امریکایی نبودند که ایران را به حمایت از طالبان متهم میکردند. باری هم ارتش افغانستان در سال ۱۳۸۹ خورشیدی سلاح «آرپیجی ساخت ایران» را از نزد طالبان بدست آورد. در یک مورد دیگر، بربنیاد برخی اسناد افشاشده از سوی ارتش امریکا، ایران متهم شد که به طالبان در ازای کشتن هر نظامی امریکایی مبلغ «۱۰۰ هزار افغانی» و در ازای کشتن هر مقام دولتی امریکایی «۲۰۰ هزار افغانی» جایزه تعیین کرده بود.
ملا اخترمحمد منصور، رهبر پیشین طالبان که در سال ۱۳۹۵ خورشیدی توسط هواپیمای بیسرنشین امریکایی در بلوچستان پاکستان کشته شد، گفته میشود که ساعتی پیش از کشتهشدنش از ایران برگشته بود.

مقامهای دفتر طالبان در قطر بارها به ایران سفر کردند و منابع رسمی ایرانی سفرهای طالبان را تأیید کردند. برای نخستینبار در سال ۱۳۹۵ خورشیدی، محمدرضا بهرامی، سفیر پیشین ایران در افغانستان وجود «تماسها» میان ایران و طالبان را تأیید کرد و گفت که هدف از این تماسها «کنترل و اشراف اطلاعاتی» است.

یک وزیر پیشین کابینهی دولت پیشین افغانستان در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که ایران پس از پاکستان در جایگاه دوم حامیان طالب در زمان حکومت جمهوریت عمل میکرد.
او گفت: «نقش اول را در حمایت از طالبان پاکستان بازی میکرد و نقش دوم را ایران داشت؛ اما ایران در پشتیبانی از طالبان به اندازهی پاکستان سرسخت نبود/نیست. آنان دیپلماسی خود را دارند و بربنیاد منافع ملی خود در هر حالتی سیاست میکنند.»
با توجه به اسناد ارائهشده و گزارشهای نشرشده، نمیتوان گفت که ایران از تمام طالبان حمایت میکرد؛ اما به صراحت میتوان گفت که ایران گروههایی از طالبان را مورد حمایت قرار داده و برای پیشبرد اهداف خود در افغانستان آموزش داده است. اما یک تحلیل دیگر این میتواند باشد که تمام این گزارشها درست نیست و ایران پیش از حاکمیت طالبان، این گروه را مورد حمایت قرار نداده است.
گرچند تاهنوز ایران و هیچ کشور دیگر حکومت طالبان را به رسمیت نشناختهاند؛ اما ایران در قالب روابط بازرگانی، ارتباطات خود با طالبان را نگه داشته است. در آخرین مورد هم این کشور سفارت افغانستان در تهران را در تاریخ هفتم حوت ۱۴۰۱ خورشیدی به طالبان واگذار کرد.
چرا ایران سفارت افغانستان را به طالبان واگذار کرد؟
اگر به پیشینهی روابط ایران و طالبان و نیز اینکه حاکمیت افغانستان اکنون در دست طالبان است نظر بیاندازیم، سپردن سفارت افغانستان در تهران به طالبان برای ما تعجببرانگیز نخواهد بود.
حامد رهگذر، دیپلومات پیشین افغانستان در تهران که پس از تصمیم جمهوری اسلامی ایران برای واگذاری سفارت به طالبان، با همکارانش سفارت را ترک کردند، در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز یکی از دلایل ایران برای سپردن سفارت به طالبان را نگرانی این کشور از نفوذ داعش در منطقه و بهویژه افغانستان میداند.
او افزود: «جمهوری اسلامی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را پایان ماجرا نمیداند؛ بلکه به آن بهعنوان آغاز یک ماجرای دیگر نگاه میکند. به همین دلیل دولت ایران در صدد تعامل با طالبان است تا بتواند به اوضاع کنترل داشته باشد. ایران نگرانی دربارهی مرزهای خود دارد. همچنان قاچاق انسان و مواد مخدر یکی دیگر از نگرانیهای این کشور است و به این دلایل خواست تا برای طالبان امتیاز قایل شود.»

از سوی دیگر، یک منبع معتبر در وزارت خارجهی طالبان به شرط افشانشدن نامش در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که محمدحسن کاظمی قمی، سفیر ایران برای افغانستان در آخرین سفر خود به کابل به «یک سری توافقات» با طالبان دست یافته بود که یکی از آنها واگذاری سفارت افغانستان به طالبان بود. بهگفتهی منبع، سفیر ایران در کابل نگرانی جدی کشورش دربارهی گسترش نفوذ داعش در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان را به مقامهای طالبان گوشزد کرده است.
منبع افزود: «سفیر ایران به امیرخان متقی گفت که آنان نگران حضور داعش در افغانستان اند. کاظمی قمی خطاب به متقی افزود که غرب میخواهد زیر سایهی شما و با استفاده از ناگزیریهای شما، داعش را در افغانستان تقویت کند و در صدد بزرگنمایی این گروهک تکفیری اند. جمهوری اسلامی ایران از شما میخواهد که قوت خود در افغانستان را در مبارزه با داعش ثابت بسازید و نگذارید که در یک قدمی ما بزرگترین دشمن مشترک ما سربازگیری کند.»
بهگفتهی منبع، امیرخان متقی، وزیر خارجهی طالبان گفته است که طالبان ایران را به چشم یک «همسایهی خوب» و «برادر مسلمان» نگاه میکنند و تهدید علیه ایران از افغانستان تهدید علیه خود طالبان نیز است.
بهگفتهی منبع، متقی در این دیدار گفته است: «امروز دنیای غرب کوشش میکند که با تبلیغات منفی مانع تحکیم قدرت طالبان شود. تقاضای ما در این برههی حساس تاریخی از کشور برادر و همسایهی ایران این است که دست یاری خود را بهسوی نظام اسلامی افغانستان دراز کنید. ما را کمک کنید که از این توطئهها موفق بیرون شویم. کامیابی ما بدون شک کامیابی اسلام و همسایگان ما در برابر غرب است.»

یک دیپلومات پیشین افغانستان در تهران با تأیید این دیدار میگوید که پس از برگشت کاظمی قمی به ایران، رفتار این کشور با دیپلوماتان پیشین افغانستان دچار تغییراتی شد و انجام آن نیز تحویلدهی سفارت افغانستان به طالبان بود. اگر نگرانی ایران از گسترش حضور داعش، همسویی این کشور با طالبان در دشمنی با غرب را از دلایل واگذاری سفارت افغانستان به طالبان بر شماریم، بیجا نخواهد بود که نقش افغانستان بهعنوان نزدیکترین بازار کالاهای ایرانی در اقتصاد ایران را تأثیرگذار بدانیم. مبارزه با قاچاق انسان، مواد مخدر، حل چالشهای مهاجران و اعمال نفوذ ایران در افغانستانِ زیر حاکمیت طالبان، از دلایل دیگر تعامل ایران با طالبان عنوان میشوند.
مشترکات ایران و طالبان
هنگام سخن گفتن از مشترکات موجود میان ایران و طالبان، بدیهی است که این نکات اشتراک دلیلی برای تعامل این کشور و طالبان پنداشته میشود.
الف، دشمنی با داعش: برای بنیادگرایان طالب که با نمایش خشم و خون بیست سال تمام در افغانستان بهنام دین جنگیدند، قابل پذیرش نیست که گروهی چون داعش با شعار «تأسیس خلافت اسلامی» در افغانستان فعالیت کند. از نخستین روزهای روی کارآمدن طالبان داعش حملات گستردهای را بر بخشهای مختلف افغانستان طرحریزی و عملی کرد. طالبان در نخستین روزهای قدرتگیری خود تهدید داعش را جدی نمیدانستند و سخنگویان این گروه داعش را همواره «مزاحمت» عنوان میکردند. با گذشت زمان و انجام حملات قویتر در کابل (حمله به شفاخانه سردار داوودخان) طالبان کمر به نابودی داعش بسته و بهگونهی جدی در تلاش سرکوب هرگونه فعالیت این گروه برآمدند. به بیان دیگر، جنگ طالب با داعش جنگ روایتها است. اگر روایت دینی-افراطی داعش در افغانستان جا بیفتد، روایت طالبان با خطر ورشکستگی روبهرو خواهد شد که این امر طالبان را یک گام بهسوی نابودی نزدیکتر خواهد کرد.
بنابراین، طالبان به هر قیمتی که شده تلاش خواهند کرد تا حتا اندکترین فعالیتهای داعش را زیر نظر داشته و نابود کنند. از سوی دیگر، داعش بهعنوان افراطیترین گروه سنیمذهب، کشتار شیعهمذهبان مسلمان را روا میداند. ایران نیز که خودش را حامی شیعیان جهان میپندارد، هرگونه اقدام داعش در منطقه را زیر نظر دارد و برای خنثاکردن آن حاضر به پرداخت حتا سنگینترین هزینهها است. اعزام لشکر فاطمیون و حمایت از طرفهای درگیر با داعش در عراق و سوریه نمونههای حساسیت ایران در مواجهه با گروه داعش است. گسترش نفوذ داعش در افغانستان از دلایلی است که میتواند رویکرد ایران در قبال طالبان را متأثر بسازد. ایران: دشمنِ دشمن، دوست است.
ب، دشمنی با امریکا: اینکه طالبان در پی توافق با امریکا حاکمیت سیاسی افغانستان را در دست گرفتهاند برای همگان هویدا است. اما همین طالبان در دودههی گذشته سنگ دشمنی با امریکا و ناتو را بر سینه کوبیده و به این شیوه مورد لطف و حمایت رقیبان منطقهای امریکا قرار گرفتهاند. بربنیاد اطلاعات، ایران، روسیه، چین، پاکستان و بعدها امریکا، گروههای بهخصوص طالبان را مورد حمایت قرار داده و برای پیشبرد اهداف خود تمویل و تجهیز کردند. گذشته از دیگر رقیبان منطقهای امریکا، ایران سالها است که با امریکا تنش دارد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هیچگاه روابط دو کشور عادی نبوده است.
یکی از دلایلی هم که ایران گروههایی از طالبان را در دودههی گذشته در افغانستان تمویل و تجهیز میکرد، همسویی آنان با ایران در مواجهه با امریکا بود. ایران میخواهد نفوذ خود در افغانستان را به هر قیمتی حفظ کند. روشن است که این اعمال نفوذ، بهوسیلهی شاخههایی از طالبان انجام میشود که در طول سالیان گذشته مورد حمایت ایران بودهاند. همین اعمال نفوذ ایران و برخی کشورهای دیگر در میان طالبان سبب ایجاد اختلافات عمیق میان این گروه شده که کمتر اطلاعات دربارهی آن به بیرون داده میشود.
نورالله ولیزاده، آگاه مسائل سیاسی باور دارد که از منظر ایران، طالبان حکومتی اند که «اگر دوست ایران هم نشوند، دوست امریکا نیز شده نمیتوانند».
بهباور آگاهان مسائل سیاسی، دو نکتهی مشترک بالا میان طالبان و ایران به اضافهی رفتار تقریبا یکسان این دو حکومت در برابر زنان میتواند زمینهی همسویی آنان را تا حد زیادی فراهم سازد.
آیا ایران طالبان را به رسمیت خواهد شناخت؟
بربنیاد مدارک، ایران اعتماد کافی بالای طالبان ندارد. ایران طالبان را افراطیونی میداند که با حمایت مالی عربستان سعودی که از رقیبان سرسخت منطقهای ایران است، ایجاد شدهاند. از سوی دیگر، ایران نمیتواند نقش پر رنگ امریکا و متحد دیرینهاش (پاکستان) را در شکلگیری گروه طالبان نادیده بگیرد. برای ایران که خودش را حامی شیعیان منطقه و جهان میداند، سخت است که به افراطیون سنیمذهبِ طالب با افکار بهشدت تندروانه اعتماد کند.
کشتار گروهی دیپلوماتان ایرانی از سوی طالبان در شهر مزار شریف در سال ۱۹۹۸ میلادی از دلایل دیگری است که طالبان نمیتوانند مورد اعتماد ایران واقع شوند. از سویی هم در حال حاضر مرکز قدرت طالبان در دست جناح قندهار است؛ جناحی که بیش از دو سال در هتلهای مجلل قطر زندگی کرده و با سیاستگران امریکایی معامله کردهاند. نقش پر رنگ قطر در روند صلح افغانستان یکی دیگر از مواردی است که اسباب بیاعتمادی ایران به طالبان را فراهم میسازد. به علاوه اینکه طالبان دهها صفحه توافق پنهان با امریکا امضا کردهاند که مواد آن برای هیچکس به جز امریکا و طالبان روشن نیست. برای ایران که خودش را از بازیگران مهم منطقهای و از رقیبان سرسخت امریکا میداند، در چنین حالتی سخت است که به طالبان اعتماد کند.
ایران در دور نخست رژیم طالبان، حکومت این گروه را به رسمیت نشناخته بود و از ائتلاف شمال که با طالبان میجنگید، حمایت میکرد. شاید بسیاریها واگذاری سفارت افغانستان در ایران به طالبان را گامی در راستای به رسمیت شناختن حکومت طالبان از سوی ایران بدانند؛ اما بهباور آگاهان، بعید به نظر میرسد که ایران در آیندههای نزدیک حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد.

«جبهه مقاومت» و ایران
«جبهه مقاومت» که همین اکنون در افغانستان علیه طالبان فعالیت نظامی میکند، در شهر مشهد دفتر سیاسی دارد. بسیاری از مقامهای ارشد این جبهه در حال حاضر در ایران حضور دارند. احمد مسعود، رهبر «جبهه مقاومت» ضد طالبان نیز گاهی به ایران سفر میکند.
یک منبع از اعضای رهبری «جبهه مقاومت» در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که قرار است تا سه هفتهی دیگر «شوراهای نظامی ولایتی جبهه مقاومت» از تاجیکستان به ایران انتقال پیدا کند. این عضو رهبری «جبهه مقاومت» میافزاید که در چند روز آینده قرار است هیأت این جبهه از تاجیکستان به ایران برود و در مورد چگونگی فعالیتهای این شورا با «مسئولان دفتر مشهد» رأیزنی کند.
از سویی هم، یک منبع معتبر دیگر در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که اسماعیلخان، یکی از اعضای رهبری «جبهه مقاومت» که رهبری جنگ هرات علیه طالبان را بر عهده داشت و اکنون در شهر مشهد بهسر میبرد، با حمایت ایران در حال ساختن جبهات جنگ علیه طالبان در حوزهی غرب کشور است. بربنیاد آماری که منابع معتبر در اختیار روزنامه اطلاعات روز قرار دادهاند، جبهات جنگی ضد طالبان در غرب کشور تا اکنون توانسته بیش از دو هزار و ۵۰۰ سرباز جذب کنند. بهگفتهی منبع، سربازان جذبشده در چوکات «جبهه مقاومت»، قرار است که در بهار پیشرو حملات خود علیه طالبان را در حوزهی غرب کشور آغاز کنند.
منبع میافزاید: «ایران با جبهه مقاومت به این توافق رسیده که [فعالیت را] از مناطق غربی کشور آغاز کرده و جبهات را گسترش بدهند. قرار است در بهار سال آینده سلسله حملات جبهه در غرب کشور آغاز شود و پس از آن با درنظرداشت امکانات موجود، قرار است جبهات در سراسر کشور گسترش یابند.»
نورالله ولیزاده، آگاه مسائل سیاسی در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز احتمال میدهد که «برخی ناگزیریهای» ایران در حمایت از طالبان و نیز موجودیت تعلقات فرهنگی-مذهبی ایران با مخالفان طالبان، این کشور را به انجام بازی دوگانه در افغانستان واداشته است.
او میگوید: «ایران در گذشته از حامیان سرسخت ائتلاف ضد طالبان بوده است. در دودههی گذشته اما از طالبان علیه نیروهای غربی در افغانستان استفاده کرده است. حالا که طالبان قدرت سیاسی افغانستان را در دست دارند، ایران ناگزیر است که برای حفظ امنیت خود، برای حفظ مرزهای خود، برای منافع اقتصادی خود و برای تأمین ثبات در منطقه با طالبان تعامل کند تا از طریق یک تعامل مشروع بتواند تحولات افغانستان را ترصد کند.»
آقای ولیزاده باور دارد که دولت ایران تعامل با طالبان را به معنای حمایت از این گروه نمیپندارد و به همین دلیل است که اجازهی فعالیت سیاسی به جبهات ضد طالبان بهویژه «جبهه مقاومت» را در خاکش داده است.
با توجه به نکات بالا، ایران در حال انجام بازی دوگانه در افغانستان است و به اصطلاح با قضیهی جنگ و صلح افغانستان بهگونهای برخورد میکند که «هم لعل بدست آید و هم دل یار نرنجد».
بازی دوگانهی ایران؟
در ابتدای قدرتگیری طالبان بر افغانستان، ایران تلاش کرد تا طرفهای درگیر در افغانستان (جبهه مقاومت و طالبان) را با نشاندن پشت میز گفتوگو به مصالحه ترغیب کند. به همین منظور نشستی در مشهد ترتیب شد. رهبران «جبهه مقاومت» در آن نشست حضور یافتند و امیرخان متقی به نمایندگی از طالبان به ایران سفر کرد. این نشست که نخستین و آخرین نشست میان «جبهه مقاومت» و طالبان بود، بینتیجه پایان یافت. ایران که امیدواری خود به آیندهی گفتوگو میان طالبان و «جبهه مقاومت» را از دست داده بود «از ناگزیری» تصمیم به انجام یک بازی دوگانه -برای بار دوم- در افغانستان گرفت.
یک عضو رهبری «جبهه مقاومت» به رهبری احمد مسعود به روزنامه اطلاعات روز در اینباره گفت: «ایران برای ما گفت که ما ناگزیر به تعامل با طالبان هستیم؛ اما این به این معنا نیست که ما آنان را به رسمیت میشناسیم. اگر ما ناگزیریم با طالبان تعامل کنیم، ناگزیریم با شما نیز برای تأمین عدالت ایستادگی کنیم. ما سفارت افغانستان را به طالبان واگذار میکنیم. شما نیز آزادنه میتوانید فعالیتهای خود را در کشور ما ادامه دهید و ما هیچگونه مانعی بر سر راه شما ایجاد نخواهیم کرد.»
ایران پس از واگذاری سفارت افغانستان به طالبان اعلام کرد که واگذاری سفارت یک امر «درونافغانستانیها» است و ما دخالتی در آن نداشتهایم.
تحویلدهی سفارت افغانستان به طالبان همه نگاهها را معطوف بهسوی «جبهه مقاومت» کرد. بسیاریها این اقدام دولت ایران را ناشی از ضعف سیاسی «جبهه مقاومت» دانستند. گرچند این جبهه در یک اعلامیهای از عواقب واگذاری سفارت به طالبان هشدار داد؛ اما رهبران این جبهه چیز دیگری میگویند.
یک عضو رهبری «جبهه مقاومت» در اینباره در صحبت با ما گفت: «سفارت از ما نبود که از دستاش داده باشیم. سفارت از اشرف غنی بود. موجودیت سفارت بدون حضور وزارت خارجهی مشروع مفهوم چندانی ندارد. ما بهخاطری که پاسخی برای اذهان عمومی دریابیم، اعلامیه صادر کردیم. در غیر آن ما امور دیپلوماتیک را منوط به دولت ایران میدانیم و نمیتوانیم دخالتی در آن داشته باشیم.»
باید گفت که نام دیگر قرن ۲۱، قرن جنگهای نیابتی است. داغترین میدان برای نبرد نیابتی قدرتهای منطقه و جهان در بیش از نیمقرن گذشته، افغانستان بوده است. قدرتها برای تأمین منافع ملی خود با استفاده از راههای کمهزینه و کممنت، به تمویل و تجهیز گروههای متخاصم در میدان نبردهای نیابتی میپردازند. نبرد ارتش شوروی سابق در افغانستان، جنگهای داخلی، بیست سال «دموکراسی» و جنگ طالبان؛ جنگ تحریک طالبان پاکستانی با دولت این کشور، ظهور داعش در عراق و سوریه و سرانجام جنگهای داخلی یمن همه مجادلاتی اند که دستهای پیدا و پنهان زیادی در راهاندازی و شعلهور ساختن آنها نقش داشتهاند. همهی اینها نبردهای نیابتی قدرتهای بزرگ اند که قربانی اصلی آن مردمان بیدفاع این کشورها اند.
ایران تنها کشوری نیست که در افغانستان به بازی دوگانه میپردازد. در دودههی گذشته بسیاری از کشورهای دخیل در مسائل افغانستان، به ظاهر نقش حامیان جمهوریت در افغانستان را بازی میکردند؛ اما در عقب برای تخریب نظم موجود کشور و روی کارآمدن دوبارهی طالبان تلاش میورزیدند.
گذشته از این همه، بازی دوگانهی قدرت و ثروت هنوز هم در افغانستان جریان دارد و سبب شده که افغانستان بار دیگر به میدانی برای رقابتهای منطقهای و جهانی مبدل شود و مردمان این سرزمین مانند همیشه در پی این رقابتها و بازیهای دوگانه به خاک و خون کشانیده شوند.