دور پنجاه و نهم

رییس جمهور و رییس اجرائیه سر‌انجام توافق کردند که این چیزی که آن‌ها بر سرش نشسته‌اند، دولت است و چرخ دولت باید بچرخد. این دو نفر، گفته می‌شود و گناهش به گردن گوینده، سر هفده وزارت‌خانه توافق کرده‌اند. همینش هم خیلی حرف است. البته نباید هیجان‌زده شد. می‌دانیم که به این ساد‌گی نیست. همین روزها شایعه است که جنرال دوستم، معاون اول رییس جمهور از اشرف غنی خواهش کرده که تمام سفرهای خارجی خود را طوری تنظیم کند که هر سفر حد‌اقل سه-چهار ماه وقت بگیرد. ظاهرا رییس دولت بودن در غیاب رییس جمهور مزه‌اش داده. از آن طرف داکتر عبدالله متوجه شده که رییس اجرائیه پس از رییس جمهور یا حتا در عرضِ رییس جمهور، مهم‌ترین مقام دولتی افغانستان است. به دوستم گفته که هر وقت در مورد ساختن کابینه حرفی به میان بیاید، برود یک نفر کلان‌تر خود را خبر کند. کم کم به همان‌جا می‌رسیم که عشق است. یعنی این قیافه گرفتن‌های دیپلماتیک و مدنی و این‌ها خدایی‌اش به ما هیچ نمی‌خوانند. ما وقتی اصیل می‌شویم و نورِ عنعنه واقعا از سیمای‌مان تشعشع می‌کند که این کوکول‌بازی‌ها را کنار می‌گذاریم و رسما به هم‌دیگر می‌گوییم که «اگر خیستم روده‌ات را از دماغت می‌کشم». حتما توجه دارید که در این سخن مقداری مبالغه هست. اما اصل نکته روشن است، که عبارت باشد از عصبانی شدن یک افغان در حد کارد. عصبانی هم نباشیم، همین‌طور حرف می‌زنیم. شما فکر می‌کنید این‌که بزرگان می‌گویند، فساد را از افغانستان گم می‌کنیم، کمتر از کشیدن روده از بینی است؟ نمی‌گویند فساد را کاهش می‌دهیم. نمی‌گویند سعی می‌کنیم دامنه‌اش را محدودتر کنیم. می‌گویند، گمش می‌کنیم. مردم هم وقتی جدیت این حضرات را می‌بینند، ناامید می‌شوند. می‌دانند که آدم که زیاد جدی سخن گفت، قصد ندارد پای حرف خود بایستد. اشرف غنی وقتی نام شرکت سهامی و دولت را یک‌جا می‌شنید، یک رقم قهقهه سر می‌داد که دل آدم می‌شد برود و آن دسترخوان سر شانه‌اش را ماچ کند. داکتر عبدالله مگر نمی‌گفت که یک روز هم حکومت تقلبی را قبول نخواهد کرد. آخر، هم آن یکی شرکت سهامی ساخت و هم این یک خلوفت منکر شد که هرگز در خیمه‌ی لویه جرگه سخنرانی کرده باشد.

حالا که باز رییس جمهور و رییس اجرائیه «رسما» نشست‌های خود را شروع کرده‌اند، چراغ این امید هم‌چنان روشن است که این دو نفر باز ملاحظات را کنار بگذارند و در باره‌ی روده و تنبان و شباهت گوش به تذکره‌ی شیطان و «دان مانِ خوده سی کو» حرف بزنند. انحطاط افغانستان وقتی کلید می‌خورد که ما از صداقت عنعنوی خود در عرصه‌ی هله کِش کِش عقب‌نشینی کنیم. شما را نمی‌دانم، برای من تمام فایده‌های تشکیل کابینه یک طرف و غرُغرُ شیران میهن در طرف دیگر. این دومی روح افغانستان است.