اطلاعات روز

نوروز حرام مطلق است؛ سال نو تان مبارک!

نوید غورزنگ

من روز نوروز در شهر چکر گشتم تا ببینم حال مردم و برخورد مجاهدین «امارت اسلامی» با مردم چگونه است. دور از دل تان هر جا که رفتم جز مهربانی و شفقت و وطنداری ندیدم!

در سه‌راهی علاءالدین خیر و خیریت بود. مردم در کوچه و بازار نیامده بودند. اکثر مردم مثل روزهای عادی لباس پوشیده بودند و نشانی از خوشحالی دیده نمی‌شد. در چندین جای مجاهدین سفیدپوش ایستاده بودند و هر جنبنده‌ی را به دقت تماشا می‌کردند. چند دقیقه‌ای که من ته و بالا گشتم غیر از خاموشی مردم و تیزچشمی محتسبان چیزی ندیدم.

گشته گشته رفتم دهمزنگ، آن‌جا نیز احوال چنین بود. سینمای پامیر که رسیدم، دیدم محتسبین «امارت اسلامی» یک موتر را متوقف کرده و راننده‌ی آن را با سیلی می‌زند. جرم راننده این بود که فامیلش را سوار موتر کرده بود و طرف کارته سه روان بود. لباس نو پوشیده بود و موها و ریشش را نیز اصلاح کرده بود. بوی خوشایند عطرش هنوز در دماغم است. طالبان لگد می‌زدند تا لباس سفید و اتوکشیده‌ی او را به معیار «امارت اسلامی» برابر کند. در نهایت وی را با معیار فوق‌العاده‌ی اسلامی پس طرف خانه‌اش روان کرد.

از آن‌جا به سینمای بهارستان رفتم. پایین شدم که از دکانی نوشیدنی بخرم که یک رنجر پر از جوانان دست‌بسته طرف قوماندانی حرکت کردند. همیتو پالیده پالیده رفتم که قصه چه بوده، معلوم شد که این جوانان با لبان خندان نوروز را به هم تبریک گفته بودند.

دور زده طرف افشار سیلو رفتم. آن‌جا محتسبان بلندگویی در دست و چیغ می‌زدند که «ما الحمدلله مسلمان هستیم و نوروز یک جشن مجوسیان است و به ما ربط ندارد. اگر کسی را ببینیم که به بهانه‌ی نوروز از خانه برآمده و قصد تجلیل از این روز حرام را دارد، با آنان برخورد شرعی خواهیم کرد.» از یک مرد ریش‌سفید پرسیدم که برخورد شرعی چگونه است؟ وی گفت: «کیبل ره می‌شناسی؟ قنداق ره می‌فامی؟ بندی‌شدن ره می‌دانی؟ اینمی‌چیزا برخورد شرعی اینا اس.»

از افشار با لب کشال و حسرت سنگین طرف کوته‌سنگی آمدم. این‌جا برعکس سال‌های قبل خبری از بیروبار خریداران نبود. سوت و کور بود. انگار هیچ وقت بیروبار نداشته. میوه‌فروشان چیزی از جشن نوروز به جیب نزده بودند.

از کوته‌سنگی دور زده به پل سرخ آمدم. در پل سرخ که روزگاری مرکز ثقل جهان بود، جز محتسبین و مجاهدین خشمگین چیزی ندیدم. جوره‌های جوان انگار پل سرخ را تکفیر کرده‌اند و از آمدن به این جای قشنگ کابل پرهیز می‌کنند. در رستورانتی که قبلا در روزهای نوروز جا یافت نمی‌شد، داخل شدم. صاحب رستورانت از آمدن من متعجب شد. گفتم کاکا سال نو مبارک! کاکا رنگش پرید. همین لحظه دو طالب پشت پایه‌های رستورانت بیرون آمدند و بی‌هیچ کلامی از دستان من گرفته از رستورانت بیرون شدیم. بیرون رستورانت به من فهماند که طالبان مردمان بسیار خوب هستند و اگر خدای نخواسته من چیزی علیه شان بنویسم، دفعه‌ی بعد سرم را از تنم جدا خواهند کرد.

فلهذا، وطنداران عزیزم، نوروز مطلق حرام است. فکر تان باشد که مجاهدین شوخی ندارند. مجاهدین عزیز «امارت اسلامی» با آن‌که مردمان خیلی خوب اند، اما شما صدای مرا بعد از این‌که از شفاخانه مرخص شده‌ام می‌شنوید. اما سپرد من بخدا، سال نو تان مبارک. سال خوبی داشته باشیم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *