طالبان بیش از چهل کشور را در افغانستان شکست دادند. این سخنی است که خودشان به آن باور دارند و تکرارش میکنند. مدل جنگی طالبان این است: اگر یک کشور خارجی به افغانستان بیاید، طالبان در برابرش آنقدر میجنگند، کشته میدهند و میکشند تا آن کشور عقبنشینی کند.
پیروزی طالبان در جنگی از اینگونه حتمی است. دلیلش این است که در این عصر هیچ کشوری خودش را درگیر جنگهای بیپایان نمیکند. بنابراین، کشورهای دیگر در جایی جنگ را متوقف میکنند و در پی راههای دیگر برای تأمین منافع خود برمیآیند. فقط طالبان اند که حاضر اند در این قرن خود را به جنگهای بیپایان متعهد بسازند.
جنگ طالبان با حکومت افغانستان و نیروهای خارجی نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. طالبان بیست سال با یک روایت و یک عزم و یک چشمانداز جنگیدند و سرانجام موفق شدند افغانستان را به اندازهی چندین دهه به عقب برانند. اما کشورهای خارجی با این رویکرد با طالبان نجنگیدند. آنان در این بیست سال بارها به ارزیابی استراتژیها و تاکتیکهای خود دست زدند و در رویکردهای خود تجدید نظر کردند و تغییر آوردند. در نهایت، به این سنجش رسیدند که دنبالهی کار خود را در چارچوبی غیر از رویارویی نظامی تعقیب کنند. امریکا و متحدانش به خود نگفته بودند که «ما تا طالبان و ایدئولوژی طالبانی را از افغانستان ریشهکن نکنیم، خون خواهیم داد و خون خواهیم ریخت». امریکا و همراهانش بهجای اینکه خود را به جنگی ایدئولوژیک و ابدی متعهد کنند، پیوسته وضعیت کلان را ارزیابی کردند و در مقاطع مختلف دیدند که افغانستان باطالبان یا بیطالبان (همینطور باجموریت یا بیجمهوریت) چه اهمیت و نقشی در منطقه و جهان خواهد داشت. بخشی از این محاسبه همان هزینهی جنگ بود. خارجیها میسنجیدند که لازم هست هزینههای بیشتری در افغانستان صرف کنند یا نه. در حالیکه برای طالبان چیزی بهنام هزینه اصلا معنا نداشت؛ طالبان حاضر بودند هزاران نفر کشته بدهند و تمام افغانستان را برای جنگ مقدس خود به آتش بکشند.
مرحلهی رویارویی نظامی که به پایان رسید، امریکا و متحدانش راه تعامل با طالبان را در پیش گرفتند. امریکا شروع کرد به فرستادن بستههای هفتهوار اقتصادی به طالبان. پایتختهای اروپا نیز از طالبان دعوت کردند که برای گفتوگو راهی سفر شوند.
چرا این کشورهای «شکستخورده» برخوردی تعاملگرایانه با طالبان را در پیش گرفتند؟ برای اینکه نگاه این کشورها به شکست، پیروزی، خطر، ضرر و آینده با نگاه طالبان و نگاه اکثر شهروندان افغانستان متفاوت است. برای امریکا و قدرتهای بزرگ اروپایی، افغانستان قطعهی کوچکی از ساختمان بحران است. وقتی که این قطعهی کوچک در جای مناسبی میافتد (یعنی توان بحرانگستری خود را تا حد زیادی از دست میدهد)، دیگر اهمیتی ندارد که طالبان این کشور خود را پیروز میدانند یا نه. در این حالت، برای امریکا و اروپا اصلا مهم نیست که در افغانستان تئوکراسی طالبانی حاکم میشود یا دموکراسی غنوی. این روایت طالبانی-افغانی است که میگوید مجاهدین سر به کف ما چهلوپنج کشور را شکست دادند. این افسانهی شیرین فقط در خیال طالبان است. آن چهلوپنج کشور به خاکستر افغانستان پشت کردهاند و به اقتصاد و تکنولوژی و سلاح و ثبات و هوش مصنوعی خود میرسند. آنان، در وقتی که منافع کشوری و تعهدهای نظامیشان ایجاب میکرد، به افغانستان آمدند و از افغانستان رفتند. حالا اگر منافعشان اقتضا کند هر هفته چهلودو میلیون دالر هم به طالبان میفرستند.
کشورهای شکستخوردهی مورد بحث اما یک کار دیگر هم میکنند و آن موضوع اصلی این نوشته است:
آنان اگر در افغانستان ناگزیر بودند براساس تقسیماوقات طالبان بجنگند و کج و راست شوند، حالا در منطقهی امن خود هستند و براساس تقسیماوقات خود عمل میکنند. به این معنا که اگر بخواهند تمام دستگاه دیپلماتیک، اقتصادی و ارتباطی جهان را در برابر طالبان بسته نگهدارند، بدون هیچ مانعی از عهدهی این کار برمیآیند. طالبان میتوانستند در هلمند مردان خود را بفرستند که فلان گروه از نیروهای نظامی خارجی را مورد حمله قرار دهند. این مردان خونریز در بروکسل و نیویورک هیچ کاری از دستشان برنمیآید. مجاهدین شجاع طالبان در برابر صندوق بینالمللی پول، شورای امنیت ملل متحد و دهها پارلمان و صدها سازمان سیاسی و اقتصادی جهان مطلقا خلع سلاح هستند. فقط کافی است که این کشورهای شکستخورده و مخذول از به رسمیتشناختن حکومت طالبان خودداری کنند. طالبان چه کار خواهند کرد؟ در این جنگ چه کار خواهند کرد؟
طالبان در دور اول حکومت خود در دههی نود میلادی، میگفتند اگر ملل متحد آنان را به رسمیت نشناسد، آنان نیز ملل متحد را به رسمیت نخواهند شناخت. این بار، به نظر میرسد که چنان نخوتی ندارند. با وجود این، هنوز رویکردشان همان رویکرد شعاری است و گمان میکنند که به بقیهی جهان (مخصوصا به کشورهای شکستخوردهی عضو ناتو) نیاز چندانی ندارند.
حقیقت آن است که طالبان، اگر به خواستهای مشروع مردم افغانستان و کشورهای جهان تن ندهند، تنها در یک چیز پیروز خواهند شد: نابود کردن کامل افغانستان. اگر بخواهند حکومت کنند، هیچ راهی جز تمکین به مطالبات مردم و پیروی از الزامات جهانی ندارند.