فیر و خیریت است

سرانجام خاطر‌مان جمع شد و آمار شد میسر و بوس و کنار هم. حتما می‌پرسید کدام آمار، کدام بوس و کدام کنار؟ اگر از بخش شیرین قضیه شروع کنیم، یعنی از بوس و کنار، ماجرا از این قرار است که حالا معلوم شده این اخوان‌المخالفین که گاه به‌نام برادر ناراضی شناخته می‌شوند، دیگر مجبور نیستند برای بوسیدن چشم‌های سرمه‌دار هم‌دیگر، ولایت‌ها را زیر پا کنند و هی میدان و طی وردک بالاخره به کابل برسند و مواد منفجره‌ی لگن خویش را سویچ کنند و پس از سال‌ها هجران کنار هم‌دیگر بیفتند و مثل جسد خر بو بگیرند. آن دور گذشت و حالا روزگار وصال است. می‌گویید چه‌طور؟

رییس امنیت ملی کشور گفته است که الحمدالله نمی‌دانم 100 منزل مسکونی در پایتخت اصلا مرکز فرماندهی تروریست‌ها هستند، از 1000 دروازه‌ی شهر کابل تنها سه تای‌شان بازرس و کنترول‌کننده دارند، از 79 وزیر و رییس و سرپرست فقط چهار تای‌شان مأمور آی‌اس‌آی نیستند، از چهل هزار مولوی پایتخت فقط بیست نفر‌شان به ملا عمر بیعت نکرده‌اند و…

اکنون، قوغ در دهانم، زبانم چلپاسه‌ی مرده، سوال این است که در برابر این وضعیت چه کار کنیم که هم مؤثر باشد و هم دل اخوان‌المخالفین نرنجد؟ بعضی می‌گویند، صبح‌ها لباس راه راه بپوشیم و ورزش کنیم. بعضی می‌گویند، دسترخوان بیندازیم و قاه قاه بخندیم و تنبان فراخ بپوشیم. عده‌ای می‌گویند، چهارمین همسره‌ی خویش را نکاح نماییم و به فتنه‌های دار فانی پشت پا بزنیم و در میان‌شان به عدالت رفتار نماییم و قوامون‌شان باشیم.

راه‌حل‌های دیگری هم پیش‌نهاد شده‌اند. مثلا بعضی می‌گویند که فعال مدنی شویم و به لندن برویم و دیگر نتوانیم برگردیم. حتا عده‌ای معتقد اند که برای خروج از این وضعیت، «قیلون» بکشیم در حد مرگ، و بگذاریم آن قدر دود تنباکو با طعم نعناع از نهاد‌مان بر‌آید که دل برادران بسوزد و دست از کشتار ما بردارند.

پیش‌نهاد شما چیست؟