افغانستان بعد از پاکستان بیشترین مرز طولانی را با کشورهای آسیای میانه (تاجیکستان، ازبیکستان و ترکمنستان) دارد. از لحاظ تاریخی و فرهنگی نیز شهروندان افغانستان روابط طولانی و ناگسستنی با شهروندان کشورهای مختلف آسیای میانه دارند.
کشورهای آسیای مرکزی نیز بعد از استقلال روابط نیک و حسنهی رسمی با دولت و شهروندان افغانستان داشتهاند. با رشد اقتصادی این کشورهای جوان در منطقهی ما، افغانستان تبدیل به یک مارکت مهم برای کالاهای صادراتی این کشورها، بهویژه گندم، آرد، روغن، دارو، سمنت، آهن (برای ساختوساز)، ماشین و وسایل تخنیکی برای زراعت گردیده است. در این میان، ازبیکستان و قزاقستان بیشترین سهم و رقابت را در مارکت وارداتی افغانستان دارند.
در این نوشته سعی میکنم تا بهطور مختصر به دیدگاه سیاست خارجی کشورهای آسیای میانه نسبت به افغانستان، بهویژه افغانستان کنونی بپردازم و در نهایت پیآمدهای این دوستی با تروریسم را برای این کشورها بر شمارم.
قزاقستان
اگر به نمودارهای ارقام صادرات کالا از مبدأ این کشور به مقصد افغانستان توجه کنیم، میبینیم که دستکم از سال ۲۰۰۲ تا اکنون سیر صعودی داشته که در این سالها قزاقستان بیشترین سهم و سود را در مارکت افغانستان داشته است.
سیاست خارجی قزاقستان، بهویژه در بخش اقتصادی، صادراتمحور بوده و بر اساس ارزیابیهای این کشور از مارکت افغاستان در بخش مواد غذایی و دارو، نزدیکترین کشور و یکی از مارکتهای قابل دسترس بدون زمینههای رقابت داخلی دانسته میشود. قزاقستان با استفاده از سیاست پولیسی حاکم در ازبیکستان، یکی از رقبای اصلیاش در زمینهی صادرات غلات و روغن در زمان اسلام کریموف، تقریبا بهطور انحصاری مارکت مواد غذایی، بهویژه آرد، گندم و روغن را در بخش زیادی از افغانستان، خصوصا شمال کشور در اختیار داشته است. تا اکنون آرد قزاقی یکی از مطلوبترین و دلخواهترین آرد بعد از محصولات داخلی برای خانوادههای افغانستان میباشد.
قزاقستان با توجه به وضعیت موجود در منطقه، تلاش پیهم نموده تا زمینههای سرمایهگذاری و جذب صادراتش در داخل افغانستان را در اولویت قرار دهد. سفارت این کشور در کابل و قونسلگریاش در مزار شریف همواره در رویدادهای اقتصادی افغانستان حضور فعال داشته و زمینههای حضور تاجران افغانستان را در محافل و مارکتهای کشورشان فراهم مینموهاند. با آنکه قزاقستان طی بیست سال گذشته پروژههای عمرانی محدود را نیز در افغانستان، بهویژه در ولایتهای شمال و یک مورد شفاخانه در ولسوالی ورس ولایت بامیان (البته بهدلیل فساد در قرارداد ساخت آن در دورهی جمهوریت در وزارت صحت عامه تا اکنون نیمهکاره باقی مانده) را روی دست گرفت و تعداد قابل توجه بورسیهی تحصیلی از سال ۲۰۱۰ تا اکنون برای دانشجویان افغانستان در مقاطع مختلف چون کالج، لیسانس، ماستری و دکترا اعطا نمود، اما بهطور مثمر در زمینههای اقتصادی داخل افغانستان سرمایهگذاری بنیادی نکرد.
با تغییر وضعیت سیاسی و حاکمیت رژیم طالبان، قزاقستان از جمله کشورهای بود که بدون سروصدا، حاضر به مسدودشدن سفارت و قونسلیاش در کابل و مزار شریف حتا برای مدت کوتاه نشد. سفیر قزاقستان در روزهای نزدیک پس از سقوط جمهوریت به افغانستان برگشت و جلسات متعدد با وزارت خارجه و بخشهای دیگر رژیم طالبان برگزار نمود.
احتمالا قزاقستان با توجه به سیاست جذب مارکت افغانستان برای صادرات مواد غذایی و دارو، وضعیت موجود را مناسبتر از سالهای پیشین دانسته و با استفاده از لایههای مختلف روابط با طالبان، زمینهی واردات کالاهای مختلف تجارتی را در افغانستان فراهم نمود.
قزاقستان در نادرترین اقدام در ماه آگست ۲۰۲۳، میزبان یک نشست مشترک اقتصادی میان تاجران افغانستان و قزاقستان در شهر آستانه، پایتخت این کشور بود. بر اساس ادعای مقامهای رسمی قزاقستان، میزان تجارت این کشور با افغانستان در پنج ماه اول سال ۲۰۲۳ به ارزش ۳۱۶.۶ میلیون دالر بوده است. بر اساس اطلاعات موجود در زمینهی تجارت میان دو کشور در سال ۲۰۲۲، حجم مبادلهی کالا میان این دو کشور بالغ به ۹۸۷.۹ میلیون دالر بوده که نسبت به سال ۲۰۲۱ حدود ۲.۱ برابر افزایش را نشان میدهد.
این کشور بدون داشتن مرز مشترک با افغانستان توانسته بهطور مداوم از مزایای قراردادهای دوجانبه با ازبیکستان در زمینهی ترانزیت و همچنان مفاد اسناد سازمان بینالمللی ترانزیت (تیآیآر)، با مارکت افغانستان از طریق خاک ازبیکستان توسط خط ریل و موترهای باربری در ارتباط باشد.
قزاقستان با وجود اعمال محدودیتهای جدی بر تحصیل زنان و دختران از سوی طالبان، ۳۰ سیت بورسیهی تحصیلی را امسال همانند سال گذشته، در اختیار وزارت تحصیلات عالی طالبان قرار داده که طالبان همهی این سیتها را توسط مردان از اقارب مسئولان رژیم خود تکمیل نموده و اکنون در دانشگاه ملی قزاقستان، شامل درسهای دورهی آمادگی و فراگیری زبان میباشند. این در حالی است که نمایندهی قزاقستان در محافل بینالمللی با تبعیت از موج ایجادشده، رفتار طالبان را در برابر زنان و دختران نکوهش میکند.
قزاقستان با آنکه مدعی است رژیم طالبان را به رسمیت نمیشناسد، سریک ژومانگارین، معاون نخستوزیر این کشور در رأس یک هیأت بلندرتبه، بهشمول تعدادی از وزرا در ماه حمل ۱۴۰۲ به کابل سفر نموده و بعد از این سفر با میانجیگری چین، سفارت افغانستان در آستانه را به نمایندهی معرفیشده توسط طالبان سپردند.
ازبیکستان
این کشور با کمترین ساحهی مرزی نسبت به دو کشور دیگر (تاجیکستان و ترکمنستان) با افغانستان، مهمترین بندر تجارتی (ترمز-حیرتان) را در اختیار دارد. این بندر به ازبیکستان قدرت بیشتر مانور در تعاملات تجارتی میان افغانستان و کشورهای آسیای میانه و حتا چین را میدهد. بخش زیادی از کالاهای وارداتی افغانستان از کشورهای قزاقستان، روسیه، چین، قیرقیزستان و ازبیکستان از این بندر وارد میشود.
ازبیکستان نیز همانند قزاقستان، با سقوط جمهوریت در سیاست خارجی خود بهطور عملی هیچ تغییرات را در تعامل با رژیم طالبان بهمیان نیاورد. اگرچند این رژیم را به رسمیت نشناخته است، ولی روابط قونسلی خود را از طریق سفارت و قونسلیاش حفظ نموده و زمینهی سفر شهروندان افغانستان، بهویژه تاجران را نسبت به دورهی جمهوریت سهلتر ساخته است.
کالاهای عمدهی صادراتی ازبیکستان به افغانستان را برق، آرد، گندم، روغن، تیل، گاز، آهن، سمنت، پرزهجات و ماشینآلات زراعتی تشکیل میدهد.
ازبیکستان با به قدرت رسیدن شوکت میرضیایوف با تغییر شگرف در سیاست خارجی خود، بهویژه در بخش اقتصادی، رقیب جدی برای قزاقستان در زمینهی جذب مارکت غذایی و مواد محروقاتی افغانستان عرض اندام نمود. وابستگیهای هر دو کشور به ترانزیت از خاک یکدیگر سبب شده تا این کشور نتواند موانع جدی را بر سر راه صادرات قزاقستان در افغانستان ایجاد نماید، اما بعضا با وضع قوانین در زمینهی گمرکی، محدودیتهایی اگرچند کوچک و مقطعی را به کالاهای صادراتی دیگر کشورها که از مسیر این کشور به افغانستان ارسال میگردد، وضع نموده است.
بر اساس آمار ارائهشده در وبسایت «scimonoce gnidart»، صادرات ازبیکستان به افغانستان برعکس قزاقستان، در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال ۲۰۲۰ کاهش جدی داشته که مجموع ارزش کالای ارسالشده به افغانستان در سال ۲۰۲۲ بالغ به ۵۲۴.۹۶ میلیون دالر میرسد.
ازبیکستان در تلاش است که با رقابت با سایر کشورها، از جمله قزاقستان نفوذ بیشتر به مارکت شدیدا وارداتی افغانستان، دستکم در مورد مواد غذایی داشته باشد. اما برای رسیدن به این هدف نیاز به تلاش و تعامل بیشتر با طالبان دارد.
تصور عمومی این است که این کشور در زمینهی حمایت از حقوق ازبیکهای افغانستان با طالبان رابطهی خوب نداشته باشد، اما بررسیهای من نشان میدهد که مولوی حنفی، معاون نخستوزیر طالبان که از لحاظ قومی ازبیک میباشد، رابطهی خوب با سفارت این کشور در کابل دارد. آقای حنفی در رأس یک هیأت -با وجود اینکه در لیست تحریمهای سازمان ملل متحد قرار دارد- به دعوت این کشور به تاشکند سفر نمود. در همین حال، عزیز کاملوف، وزیر خارجهی ازبیکستان از محدود مقامهای ارشد دولتهای جهان است که بعد از قدرتگیری گروه طالبان، در نخستین ماهها در یک سفر رسمی وارد کابل شد و با افراد بلندرتبهی طالبان دیدار نمود.
اخیرا، در هفتادوهشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل، شوکت میرضیایف، رییسجمهور ازبیکستان گرچند به مسألهی افغانستان پرداخت اما در صحبتهای وی نشانی از انتقاد از سیاستهای سختگیرانهی طالبان نبود و بر عکس، جامعهی جهانی را به انعطافپذیری در قبال طالبان فراخواند.
میرضیایف خواستار ایجاد میکانیسم برای رهایی داراییهای مسدودشدهی افغانستان شد و گفت که اعمال تحریمهای بیشتر علیه طالبان، مردم عادی افغانستان را صدمه میزند.
او افزود: «وضعیت افغانستان بهطور قابل توجهی بر امنیت جهانی تأثیر میگذارد. وضعیت در این کشور مستلزم یک استراتژی متمایز برای رسیدگی به بحران جاری در این کشور است. بیتوجهی به وضعیت افغانستان، منزویکردن این کشور و اعمال تحریمها فقط مشکلات مردم عادی افغانستان را بیشتر میسازد. ما معتقدیم که کمکهای بشردوستانه برای افغانستان نباید کاهش یابد.»
ترکمنستان
اساسا این کشور، سیاست خارجی مبهم و بسته با جهان دارد. اما در مورد افغانستان بدون درنظرداشت نوع حکومتها، همواره رابطهی سیاسی نیمهفعال داشته است. سفارت ترکمنستان در کابل فعال است و طالبان در اولین اقدام سیاسی خود شخصی را بهنام محمدفاضل صابر در ماه حوت ۱۴۰۰ بهعنوان سرپرست سفارت افغانستان در عشقآباد معرفی نمود. دولت ترکمنستان بدون درک آن را پذیرفت و اکنون سفارت افغانستان در عشقآباد را طالبان مدیریت میکنند.
با آنکه افغانستان واردات قابل توجه کالا از ترکمنستان ندارد، اما بخشی از نیازمندیهای افغانستان در زمینهی گاز، تیل و غلات از طریق بندر تورغندی ولایت هرات از این کشور وارد میشود. ترکمنستان در دور اول طالبان نیز با این رژیم مراودهی خوب داشت و چندین نشست را در محور افغانستان در عشقآباد میزبانی نمود.
این کشور علاقهمندی جدیاش در تحقق پروژهی بزرگ انرژی گاز از طریق افغانستان به پاکستان و هندوستان (تاپی) میباشد. این پروژه که در ابتدا قرار بود از مسیر ایران اجرا شود، با مداخلهی امریکا و اعمال تحریمهای بینالمللی در دههی نود میلادی بر این کشور، تغییر مسیر داده و قرار است از مسیر افغانستان اجرا شود. نیازسنجی و سروی این پروژهی مهم در دورهی جمهوریت تکمیل و حتا یک فاز آن که در داخل خاک ترکمنستان است اجرا گردیده است. در زمان جمهوریت نیز مسیری که این پروژهی مهم قرار بود از آن بگذرد توسط افراد طالبان عمدتا نزدیک با ایران، از جمله افراد ذاکر قیوم و صدر ابراهیم در ولایتهای فراه، هلمند و هرات از طریق ایجاد ناامنی سبوتاژ میگردید. ناامنی مداوم در تمام مسیر اجرای این پروژه باعث شد در کنار سایر عوامل تخنیکی و سیاسی، این پروژه را به نحوی ناکام سازد. یافتههای من در آن زمان نیز نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران مهمترین دشمن این پروژه بوده و در آینده نیز خواهد بود.
ترکمنستان به امید تحقق این پروژهی حیاتی، مراودهی نیک با طالبان دارد، اما غافل از اینکه طالبان تعهد به اجرای چنین پروژهها بدون حمایت استخبارات بیرونی را ندارند.
تاجیکستان
تنها کشور در آسیای میانه است که تا اکنون بهطور صریح حضور طالبان در قدرت را یک تهدید جدی منطقهای دانسته و خواهان تغییر این رژیم و ایجاد حکومت همه شمول گردیده است.
تاجیکستان با وجود تلاشهای طالبان، تا اکنون نمایندهی این رژیم را در سفارت و قونسلیهای مقیم در خاک خود نپذیرفته است.
همچنان این کشور بعد از سقوط جمهوریت تبدیل به پاتوق مخالفان طالبان، بهویژه اعضای «جبهه مقاومت ملی افغانستان» و «جبهه آزادی افغانستان» که عمدتا رهبری آنها را شخصیتهای مطرح تاجیکتبار تشکیل میدهند، شده است.
دوشنبه میزبان چندین همایش با میزبانی سازمانهای مخالف طالبان بوده و در جلسات بینالمللی نیز در تلاش تغییر رژیم در افغانستان میباشد.
این کشور با توجه به ظرفیتهای محدود اقتصادیای که دارد، نسبت به سه کشوری که در فوق یادآوری شد، مراودهی کمتر اقتصادی با افغانستان دارد. اگرچند افغانستان بیشترین بندر تجارتی و کمیساری مرزی را نسبت به سایر همسایههایش با این کشور دارد، اما این بنادر بیشتر در زمینهی تردد افراد استفاده میشود. بر اساس اطلاعات موجود در منابع باز بینالمللی، تاجیکستان بیشترین تعامل تجارتی از لحاظ ارزش را در سال ۲۰۱۷ با افغانستان داشته که نزدیک به ۱۰۰ میلیون دالر میرسید. در سال ۲۰۲۱ صرف به ارزش ۸۲.۵۸ میلیون کالا، عمدتا آهن، روغن و سوختهای معدنی را به افغانستان صادر نموده است.
قیرقیزستان
بهعنوان یکی از کشورهای کوچک و کمتر انکشافیافتهی آسیای میانه، تأثیرات سیاسی و اقتصادی چندانی بر سیاست و اقتصاد افغانستان ندارد. این کشور در محافل بینالمللی در بلوک مخالفان طالبان قرار داشته و بعضا در صورت یافتن فرصت برای بیاننمودن دیدگاهش، رفتار رژیم کنونی را محکوم و آن را یک تهدید منطقهای میداند. رییسجمهور این کشور در آخرین جلسهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز خواستار توجه جهانی به وضعیت بشری افغانستان شده و وضعیت موجود را بهطور فزاینده زمینهساز ناامنی در منطقه بیان نمود.
این کشور در حال حاضر در دانشگاه امریکایی آسیای میانه میزبان دهها دختر افغانستانی میباشد که از طریق رقابت آزاد این بورسیهها را بدست آوردهاند. تا اکنون در سیاست پذیریش دختران افغانستان، برخلاف قزاقستان تحت بار شرایط طالبان قرار نگرفته است.
اما تهدید چیست؟
طوری که در فوق تذکر یافت، کشورهای آسیای میانه با داشتن بیشترین مرز طولانی با افغانستان، زمینههای زیادی آسیبپذیری از خاک افغانستان را دارد که در ذیل به آن بهطور مختصر میپردازم.
بنيادگرايی اسلامی بهعنوان یک جريان تندرو مدعی بازگشت به اسلام راستين و عدم سازش با ارزشهای دنیای مدرن، در صحنهی داخلی كشـورها و همچنین در روابط بينالملل بهعنوان یک تهديد و رقيب جدی در جوامع كنونی تبديل شده است.
یکی از اين مناطق دارای جريانهای مذهبی فعال، منطقهی آسیای مرکزی میباشد. از چندین دهه بدینسو در واکنش به سرکوب مبلغان اسلامی توسط دولت و نیروهای استخباراتی اتحاد جهاهیر شوروی در این کشورها، نطفهی فعالیتهای خشونتبار پیروان اسلام رادیکال در آسیایی میانه گذاشته شد. این گروهها با ایجاد شبکههای زیرزمینی در شهرهای مختلف توانسته بودند تعداد قابل توجه افراد را در گروههای کوچک و بزرگ تنظیم نموده و فعالیت مستمر تبلیغ برای اسلام با توجه به فهم خودشان داشتند.
همچنان اطلاعات تاریخی نشان میدهد که احیای اسلام، بهویژه اسلام سیاسی و نسبتا رادیکال در آسیای مركزی همزمان با طرح پروستوريكای گورباچف شتاب بيشتری گرفت و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با شدت بيشتری دنبال شد. طی اين زمان روشنفکران مسلمان جايگاه مهمی در کشورهای آسیایی میانه، بهویژه ازبیکستان و تاجیکستان بدست آوردند و در تلاش تجديد ساختارهايی برآمدند كه توسط روسها نابود شده بود. مانند، ساخت مساجد، مدارس علميه، شركت در صفوف طولانی نماز جمعه، اعياد اسلامی، تبليغات آزادانه در مراکز عمومی، پخش و نشر کتب اسلامی و ترجمهی آثار مربوط به علمای اسلامی، عمدتا عربی به زبان روسی و محلی.
با آنکه هیچ یک از کشورهای آسیای میانه دین اسلام یا هیچ دین دیگر را بهعنوان دین رسمی دولت نپذیرفته اما محدودیت جدی بر فعالیت نهادهای مذهبی نیز ندارند. بخش زیادی این مراکز توسط دولتها ایجاد و کنترل میشود. اما با آنهم در سایهی تمام فشارهای سیاسی و امنیتی بر افراد رادیکال، جریانهای اسلام مبارز یا جریان جهادگرا در دههی نود میلادی -همزمان با استقلال این کشورها- بهطور رسمیتر عرض وجود نمودند. مهمترین و سابقهدارترین آن نهضت اسلامی تاجیکستان، جنبش اسلامی ازبیکستان که در سال ۱۹۹۶ از نهضت تاجیکستان جدا و توسط عبدالويچ يلداشاف معروف به طاهر یولداشاف و جمعهبای احمد زانويچ خوجيو معروف به جمعه نمنگانی رهبری میشد، حزب التحریر، جنبش اسلامی ترکستان، سلفیهی تاجیکستان و جماعت تبلیغه میباشد.
حضور و فعالیت گروههای اسلامگرا با وجود سرکوب شدید، گاها با عملیاتهای نظامیای که از جانب دولتها، تروریستی خواندهشده تبارز پیدا نموده است که میتوان به انفجار چند مورد بمب در ۱۶ فبروری ۱۹۹۹ در شهر تاشکند، انفجار در مقابل سفارت امریکا و اسرائیل در این شهر و درگیری نظامی خونین میان نیروهای نظامی ازبیکستان در فراغنه و نمنگان با گروههای اسلامگرا یاد نمود.
همچنان افراد مربوط به گروههای اسلامگرایان رادیکال بارها توسط نیروهای امنیتی تاجیکستان بازداشت یا کشته شدهاند.
گروههای تندرو مثل نهضت اسلامی ازبیکستان اکنون در مناطق فقیرنشین، جایی که تنشهای قومی زیر خاکستر نگه داشته شده و نظارت پولیسی-استخباراتی دولت کمتر وجود دارد، در حال رشد است.
با آنکه اکثریتی از رهبران اولیه و بنیانگذاران گروههای رادیکال اسلامی آسیای میانه کشته یا فوت شدهاند، نسل بعدی این گروهها فراوانتر از لحاظ تعداد و رادیکالتر از لحاظ فکری همچنان این داعیه را در کنار جهادگرایان و گروههای تروریستی دیگر در افغانستان و پاکستان زنده نگهداشتهاند.
اطلاعات عمومی نشان میدهد که تعداد زیادی از شهروندان آسیای میانه برای عضویت در گروه داعش سفر طولانی را تا عراق و سوریه طی نموده و در کنار آنان به فعالیتهای تروریستی -بهباور خودشان جهاد- پرداختهاند.
تعداد زیادی از اعضای کنونی داعش در افغانستان را نیز شهروندانی از کشورهای آسیای میانه تشکیل میدهد که در ولایت زابل، سرپل و جوزجان مستقر میباشند. بعد از اینکه یک جمع قابل توجه از اعضای داعش در ولایت جوزجان در دورهی جمهوریت به نیروهای امنیتی افغانستان تسلیم شدند، تعداد زیادی از آنان شهروندانی از کشورهای متذکره بودند.
در این میان گروههای مانند جنبش اسلامی ترکستان شرقی، نهضت اسلامی ازبیکستان و انصارالله تاجیکستان از مدت طولانی همرکاب طالبان در مقابل دولت افغانستان و نیروهای بینالمللی جنگیدهاند. آنان فعلا بهعنوان حامیان ارزشمند و مهمانان قدرمند نزد رژیم طالبان دارای امتیازات ویژه میباشند.
تعداد قابل توجه این افراد بعد از سقوط جمهوریت از مناطق شمالی پاکستان و جنوب افغانستان به شمال افغانستان منتقل شدهاند. آرمانهایی که باعث ایجاد این گروهها گردیده بود -یعنی آزادی کشورهای آسیای میانه و برپایی حکومت اسلامی- نه تنها اینکه تا اکنون بهعنوان خط سرخ این گروهها وجود دارد بلکه با قدرتگیری طالبان، نیت و جرأت شان چندین برابر شده است.
این گروهها بهعنوان پاداش همکاری با طالبان به تعداد قابل توجهی از سلاح و مهمات نظامی دست یافته، منابع قابل توجهی از مواد مخدر را در شمال افغانستان در کنترل داشته و بخشی از عواید بنادر آقینه، شیرخانبندر و حیرتان نیز به آنان تعلق میگیرد.
تا اکنون کشورهای آسیای میانه، از جمله ازبیکستان، ترکمنستان و تاجیکستان چندین بار بهطور مستقیم مورد اهداف نظامی از خاک افغانستان قرار گرفتهاند. با آنکه در مجامع رسمی این دولتها موضوع پیشآمده را ناچیز و قابل مدیریت عنوان نمودهاند، اما ترس عجیب از رشد افراطگرایی در میان جوامع، نیروهای استخباراتی و رسانههای نزدیک به دولت پخش و به خود مصروف ساخته است.
قزاقستان با آنکه خود را دورتر از ماجرا و دسترسی گروههای رادیکال از خاک افغانستان میداند، اما بهطور بیسابقه مسئولان امنیت ملی شان در نشست اخیر مسئولان امنیتی کشورهای عضو شانگهای نگرانی خود را از رشد تروریسم از مبدأ افغانستان در منطقه اعلام نمودند.
اخیرا نهادهای دولتی و غیردولتی مستقل در ازبیکستان نیز نگرانی خود را در قالب مقالات و گزارشات رسانهای، سخنرانیهای رسمی در مجامع بینالمللی بابت رشد تروریسم و مواد مخدر در افغانستان ابراز داشتهاند.
نگرانی اساسی حضور لشکرگونهی گروههای جهادگرا و تروریستی در خاک این کشورها نیست، بلکه اصل نگرانی رشد بیرویهی اسلامگرایی آنهم با روایت شدیدا رادیکال وهابیت و سلفیت از طریق مجاری زیرزمینی گروههای رادیکال میباشد که در لایههای مختلف اجتماعی این کشورها دسترسی دارند.
مشاهدات من از کشورهای آسیایی میانه و مقایسهی آن از سالهای ۲۰۱۰ تا اکنون نشان میدهد که عطش اسلامگرایی افراطی و رجوع به دینداری روزبهروز در میان جوامع این کشورها رو به رشد است. در روزهای جمعه صفوف طولانی از نمازگزاران را میتواند دید که در بسیاری موارد باعث مسدودشدن جادههای عمومی میگردد، درحالیکه چنین مورد در سالهای ۲۰۱۰ و قبل از آن قابل رؤیت نبود. همه ساله صفوف متقاضان رفتن به حج بهطور فزاینده از کشورهای آسیای میانه به عربستان سعودی طولانیتر میشود. در هنگام مراسم حج میدانهای هوایی تاشکند، دوشنبه، الماتا و بیشکیک مملو از افرادی اند که برای رفتن به حج صف بستهاند. این در حالی است که اطلاعات دینی شهروندان این کشورها عموما خیلی پایین و صرف متکی به صحبت و خطبهی ملاهایی میباشد که اکثرا بهتازگی از مدارس دینی عربستان و پاکستان برگشتهاند.
همنشینی و مراودهی رسمی کشورهای آسیای مرکزی با طالبان و سهولت در سفر شهروندان این کشورها در افغانستان شدیدا زمینهی سربازگیری گروههای تروریستی را فراهم ساخته و در آیندهی نه چندان دور شاهد فعالیتهای تروریستی این گروهها در درون خاک این کشورها خواهیم بود.