بیبیسی خبر داد که طالبان با مقامهای چینی دیدار کردهاند و در بارهی رابطهی دو طرف حرف زدهاند. من مطمئنم چین رفته رفته جای انگلیس سابق را میگیرد. یادتان هست که در افغانستان هیچ امیری نمیتوانست بدون عقل انگلیس جیک بزند؟ حالا چین شده انگلیس ما. مدتی پیش یک نفر از این برادران ریشدار لاغر که همیشه یک تبسم نبوی بر لب دارند، اعلام پیامبری کرد و مدعی شد که اگر چه نبی اکرم پیامبر خاتم بود، اما خوب است پشت خاتم یک پیامبر دیگر هم باشد که موقعیت ایشان خوب محکم شود.
همین چند روز پیش قومندان امنیهی جاغوری عبور جوانان پس از ساعت شش شام را ممنوع و مرور شان را قدغن کرد.
صدیق افغان، که در نبوغش خلاف نبود، هفتهی گذشته اعداد را به میدان آورد و آنها را به جان همدیگر یله داد و «هله بچیم» گویان از آنها کار کشید تا چیز مهمی را اثبات کند. آخر سر چیزی را که اثبات کرد، این بود که مردم چین از لحاظ 769 ضرب در 543 تقسیم بر 12 در سال 9015 میلادی به دین مبین اسلام مشرف میشوند.
ملای قریهی ما را نگفتم. ایشان مدتی است در خط تبلیغ تولید افتاده. یعنی چه؟ میگویم. سابق ایشان دو سه کلمهای در باب فواید شیر مادر میگفت و میگذشت. یعنی زیاد در لایههای زیرین ماجرا ورود نمیکرد. مردم هم خوشحال میشدند و یادشان میآمد که مادرها از قضا میتوانند به کودکان خود شیر نیز بدهند. در این اواخر، این جناب ملا هی تبلیغ میکند که هرکس جلو اولاددار شدن همسر خود را بگیرد، از ما نیست. البته من نمیدانم این «ما»ی مورد نظر ایشان کیها هستند که آدم نباید از زیرمجوعهاش بیرون بیفتد. ولی مردم خیلی میترسند که از ایشان نباشند. به همین خاطر، تنها در سرخ ده ما در طول سال جاری 124 کودک کاملا جدید به دنیا خواهند آمد.
شما در این رویدادها چه میخوانید؟ من که فکر میکنم کار چین است. از یک طرف به صدیق افغان زیگنال میدهند که اسلام در چین غالب خواهد شد. از طرفی دیگر، میخواهند قریهی ما را به ایالت سرخکیانگ تبدیل کنند. از جانب سوم، قصد دارند پیامبرهای ارزانقیمت وارد بازار دینفروشی ما کنند. همهی اینها معنایی جز این ندارند که چین قصد دارد صادرات روتاسیوم ما را تحت کنترول خود بگیرد.
میدانم این تحلیل من در نظر شما نامربوط و دلبخواهی مینماید. گیرم این طور باشد، سوال من از شما این است که چرا فقط نوبت که به من رسید، حساس میشوید؟ مگر کارشناسان ما در تلویزیون غیر از آنچه من گفتم میگویند؟ مگر همین شما نیستید که وقتی کارشناسی مشکل اوکراین را به مثلث برمودا و فلسفهی ویتگنشتاین ربط میدهد، میگویید «بسیار مقبول»؟ این طور نیست؟