[یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و دربارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحتوسقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشرشده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند]
این جملهی مشهور ولتر چراغ راه هر فعال حقوق بشری است: «من با عقیدهی تو مخالفم اما حاضرم که جانم را فدا کنم تا تو هم آزادانه عقیدهات را بیان کنی.» آزادی مفهوم کلیدی در حقوق بشر است و تاریخ طولانی دارد. این مفهوم در نظریات فیلسوفان و حکیمان معروف، از جمله خود ولتر، کانت، هگل، لاک، روسو و جان استوارت میل تأکید شده است. از دیدگاه بسیاری از نظامهای حقوقی معاصر، آزادی بیان و اندیشه از اساسیترین حقوق انسانی محسوب میشوند و در بسیاری از قوانین اساسی و اسناد بینالمللی حقوق بشر، بهویژه در اعلامیهی جهانی حقوق بشر احترام به آزادی بیان مورد تأکید قرار گرفته است. در این میان آنچه همواره محل اختلاف بوده محدودیتهای آزادی بیان و حدومرز مشروعیت این محدودیتها بوده است. در طول تاریخ آزادی بیان، بهخصوص آنگاه که در تقابل با مقدسات و باورهای مذهبی سایر افراد قرار گرفته و موجب مخالفتها و محدودیتهای جدی شده است. برای نمونه، مواردی مثل «کفرگویی»، «ارتداد» و «توهین به مقدسات» در بسیاری از نظامهای حقوقی آزادی بیان خارج از محدوده محسوب شده و حتا جرمانگاری شده است. چون وسیع بودن دامنهی مقدسات و تأثیرگذاری آن بر افراد، مکانها، اشیاء، نامها و حتا آثار هنری از چالشهایی است که در زمینهی آزادی بیان مطرح میشود. این وسعت میتواند به تداخل احتمالی با افکار و باورهای متعدد، ایجاد اختلافات فرهنگی و همچنین بهوجود آمدن مسائل حقوقی و اجتماعی منجر شود.
بحرانها و اختلافات میان آزادی بیان و حفظ مقدسات به یکی از چالشهای پیچیده در جوامع مدرن تبدیل شده است. برای مثال در افغانستان، در کنار دههها جنگ، حوادث آبوهوایی شدید و بیکاری گسترده، تشدید سرکوب پس از گذشت دو سال از تسلط طالبان بر افغانستان بحران بشری و نقض گستردهی حقوق زنان، جان میلیونها نفر را تهدید کرد. در دو سال گذشته، مقامهای طالبان زنان و دختران را از حق تحصیل، کار، گشتوگذار، آزادی بیان و اجتماعات محروم کردهاند. همچنان سانسور گستردهای را بر رسانهها، فعالان و دسترسی به اطلاعات اعمال کرده و بازداشت روزنامهنگاران و دیگر منتقدان را افزایش دادهاند. چون گروه طالبان امروز در افغانستان مسائلی را دامن زده است که اصلا دغدغهی اصلی هیچ ملتی در سطح جهان نیست. برای مثال، مهمترین توجیهی که در مورد محکوم کردن سلمان رشدی، نویسنده و مقالهنویس بریتانیایی یا هر «ملحد» دیگر که در ذهن مخالفان او میچرخد -چه موافق ترور او باشند و چه مخالف ترور او- این است که: توهین به مقدسات و جریحهدار کردن عواطف باورمندان به مقدسات، نه تنها نقد نیست، بلکه اساسا عمل درستی هم نیست، مخالف آزادگی است و از آزادی بیان هم فاصلهی بسیار دارد. در نقد این باور ظاهرا موجه ولی منطقا غلط و بعضا خطرناک باید بگوییم، شیطان به تدریج عمل میکند و به تدریج بر انسان مسلط میشود. اگر شیطان تا دیروز یک موجود یک چشم، سُمدار، دُمدار، شاخدار و با یک سرنیزه تصور میشد امروزه دیگر شیطان آن موجود اسطورهای نیست. شیطان، مغز انسان است. شیطان، ذهن انسان است. شیطان، توجیهات انسان است. شیطان، عواطف و احساسات انسان است. شیطان، باورهای انسان است. گاهی شیطان، قلب انسان است. و از همه بدتر، شیطان، مقدسات انسان است. همانها که با ظاهری موجه در پشتی پنهان شدهاند، به هر جنایتی علیه بشریت دست میزنند، به وقت گیرافتادن، شیون و زاری راه میاندازند، همواره خود را حق نشان میدهند و حق میپندارند و به وقت آشکارشدن نهان خود، اقدام به ترور مخالف میکنند تا مبادا بارگاه پنهانی و مقدس شان برافتد و نهانها آشکار شوند.
ویلیام شکسپیر در «طوفان» گفت: «جهنم خالی است و شیاطین همه اینجا هستند.» و همین شیاطین هستند که به فرد طالبپندار، خود مقدسپندار، به فرد خود سالمپندار، به فرد خود آزادهپندار، به فرد خود حقپندار اجازه نمیدهند بفهمد: «اگر توهین به مقدسات درست نیست و نقد به حساب نمیآید، جریحهدار کردن عواطف باورمندان است و توجیهی است برای بروز عکسالعملهای خشونتآمیز و لمپنی.» پس توهین «مقدسات به حقوق انسانی و زیستی میلیونها انسان هم جریحهدار کردن روح، زیست و روان میلیونها انسان است» که جریحهدار شدنش کمتر از جریحهدارشدن باورهای ذهنی مقدس شما نیست. مثل توهین مقدسات به حق پوشش میلیونها زن توسط طالبان، توهین مقدسات به حق کار و تحصیل میلیونها زن و دختر و دیگر محرومان فقرزدهی کشور. توهین مقدسات به حقوق میلیونها انسان به هنگام طلب تغییر حکومت نالایق، توهین مقدسات به شهروندان مدنی و معترض با واژههایی چون فتنهگر، دشمن، کافر، اغتشاشگر، بازیخورده و مرتد. توهین مقدسات به حقوق میلیونها انسان بهخاطر انتخاب روشی دیگر برای زیستن، روشی متفاوت در تغییر با آنچه پیشینیان طالبپندار و خودمقدس پندار داشتهاند.
اینجا اگر در این گفتهی «اسکر وایلد» دقت کنیم که گفته است: «هر قدیسی پیشینهای دارد و هر گناهکار آیندهای»، میتوان دریافت که هر اقدامی علیه مقدسات، ریشه در اهانت مقدسات به انسان و حقوق او داشته است. هیچ انسانی علیه مقدساتی که به حقوق انسانها احترام میگذارد، اقدامی نمیکند؛ نه زبانی، نه رفتاری. مگر آنکه آن قدیسان و آن مقدسات در سابقهی خودشان، حقها را زیر پا له کرده یا خورده باشند و انسانها را به قتل رسانده باشند. در اینصورت تنها چیزی که شایستهی این مقدسات است، رفتاری است از جنس همان رفتاری که مقدسات با حقوق دیگران داشته است.
بنابراین، نمی توان از موضع مقدسات قتلهای زنجیرهای برای خاموش کردن اعتراضات و حرف حق به راه انداخت. حق زندگی، کار و تحصیل میلیونها زن و دختر را تحت پوشش قانون مبتذل حجاب اجباری زیر پا له کرد و یا آن را ربط به منکرات شرعی در اسلام داد. یا مخالفان، منتقدان و معترضان را پیدرپی و از طریق بلندگوهای حکومتی و دادگاههای صحرایی، فتنهگر خواندشان و آشوبگر و فریبخوردهی دشمن و شایستهی زندان، شکنجه و اعترافگیری دانست. یا وسایل حملونقل مسافربری نخبهها را با وقاحت تمام به عمد منفجر کرد و آن همه انسان بیگناه را کشت. یک روز و چند روز تمام هم کل مردم کشور را احمق فرض کرد و با تکفیر و تقبیح حملات با یک نشست مطبوعاتی به آنان دروغ گفت. یا با تولید اخبارهای انگیزشی از تقسیم قدرت، وجود روحیهی ملی و بهبود امنیت صحبت کرد، ولی به وقت دیدن اهانت به مقدسات، گریبان چاک داده و عربده کشیده و مظلومنمایی میکنند و خواهان قتل و مجازات اهانتکننده میشوند.
امروز چرا هیچکس نمیپرسد «این همه تجاوز مقدسات طالبان به حقوق زنان و کودکان افغانستان» چه نسبتی با ظهور «اهانت به مقدسات» دارد. وقتی که این چنین مقدسات ذهنی طالبان، حقوق دیگران را جریحهدار میکند، باید هم انتظار داشت که متقابلا مقدسات هم جریحهدار شود. وقتی مقدسات، پا روی حقوق دیگران میگذارد، باید انتظار داشت رفتهرفته و از موضع اهانت با آن رفتار شود. سخن حق و منطقی در اینجا این است که حکومت طالبان دیگر حق هیچ گونه اعتراضی ندارد. وقتی خودشان بنیانگذار اهانت به دیگران هستند و با انگیزههای مختلف سیاسی و شخصی زنان و دختران را از حقوق شرعی و انسانیشان برای حق کار و تحصیل محروم کردهاند. این نگرانیها از جمله اموری است که بسیاری از افراد به آن توجه دارند. آثار تصمیمات آنان بر زنان و دختران، بهویژه در زمینهی تحصیلات، موجب نگرانی جهانی شده است و یک گام بسیار بزرگ به عقب است، چون گروه طالبان رفتن دختران به دانشگاه را همواره فرهنگ غرب مسما میکند و زن را کشتزار مرد میداند. درحالیکه یکی از عوامل انقلاب کبیر فرانسه در مقابل کلیساها و متولیان آن، ممنوعیت تعلیم و حرام پنداشتن علوم بود. در مقابل، یکی از عوامل گسترش اسلام، فرض بودن علم و آموختن آن بر هر فرد بود. بنا امروز مضحکترین اتفاق هم این است که حتا بشنوید قاتل قتلهای رویای چند نسل به شهروندان آن بگوید، دادخواهی برای عدالت و آزادی و فراخوان دادن به حق تحصیل دختران اهانت به مقدسات است و باید معترضان مجازات شوند. تاریخ خانه خالهی کسی نیست که طالبان بالای آن بنشینند و به دیگران امر و نهی کنند که یا مثل فرهنگ ما زندگی میکنید یا ما شما را له و ترور میکنیم. تاریخ محل ثبت کنشها و واکنشها است، چه انسان باشی، چه شیطان و چه مقدس باشی، چه سکولار. در جهانی که گاه شیطان، با شرفتر از انسان است، طالبان باید حساب کار خود را بکنند. و قاعدهی زیستن در تاریخ بشر این است: احترام بگذاری احترام میبینی، اهانت کنی به اهانت کشیده میشوی و حق و حقوق دیگران را زیر پا له کنی زیر پای دیگران له میشوی. این قاعده در «ناخودآگاه تاریخ» است و به انتخاب و اراده و توطئهی کسی هم نیست.
بنابراین، با صراحت میتوان نتیجه گرفت که اگر حق آزادی زنان در انتخاب پوشش و کارشان و حق شرعی و بشریشان برای آموزش را مورد اهانت قرار دهی، همان زنان و دختران مقدساتت را به جوک و ابتذال خواهند کشاند و همه را بر باد خواهند داد. اگر حق آزادی انسانها را در تغییر حکومت نالایق زیر پا له کنی و آن را با مقدسات توجیه کنی، انسانهای ذیحق هم حکومت را با تمام مقدساتش به زبالهدان تاریخ خواهند فرستاد. اگر بهترین فرزندان این آبوخاک را بهخاطر مقدسات و با توجیه مقدسات ترور کنی و به قتل برسانی، تمام مقدساتت هم روزی ترور شده و به قتل خواهند رسید. منظور ما این نیست که خوب است که جواب قتل را با قتل «یا جواب اهانت را با اهانت بدهند»، بلکه منظور این است که روزی جواب قتل را خوب یا بد، درست یا غلط «با قتل» و جواب اهانت را با «اهانت» خواهند داد. باور ندارید؟ نگاه کنید به یک حکومت دیکتاتور در کشور همسایه، که بر سر آن همه مقدسات امروز چه آمد؟ که امروز با محاسبات و جاهطلبیهای غلط برای از بین بردن خود نه تنها که ملت خود را بلکه تمام دولتها را در مقابل خود ایستاد کرده است. طالبان اما مغرورتر و قلدرتر از آن هستند که از تاریخ درس بگیرند زیرا به قول «اولدوس هاکسلین»، اینکه آدمها از تاریخ درس نمیگیرند، مهمترین درسی است که از تاریخ میتوان گرفت. و همیشه اینچنین تمامیتخواهی و انحصارطلبی چیزی جز انعکاس بد برای بقای یک دیکتاتوری باقی نخواهد گذاشت. چون عدم آزادیهای اجتماعی و سیاست حذف زنان و محرومشدن دختران از آموزش مصداق محرومکردن نصف جمعیت یک کشور از فرصت مشارکت در رشد و توسعه آیندهی آن است.