Photo: IRNA

چهاردهه بیم و امید با میزبانان همزبان

گزارشی از تجربه‌ی مهاجران افغانستانی در ایران

احسان امید

در بیش از چهاردهه‌ی گذشته، مردم افغانستان مهاجرت به کشور ایران را در چند مرحله تجربه کرده‌اند. این تجربه‌ از یک‌سو برای خود مهاجران دشوار و پر از ماجراهای تلخ و شیرین بوده است و از سویی دیگر، با کنش‌ها و واکنش‌های متنوع (و غالبا پُرپی‌آمد) در میان مردم ایران و دولت آن کشور همراه بوده است. در این گزارش به هر دو سویه‌ی این تجربه پرداخته خواهد شد.

هرچند مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران فرآیندی مداوم و تاریخی بوده که می‌توان به دوران قاجار و استقرار خانواده‌های افغانستانی (خاوری) به شکل ایلیاتی در مناطق شرقی ایران، به‌ویژه تربت جام اشاره کرد اما در سال‌های میانی دهه‌ی ۵۰ خورشیدی بعد از افزایش چشم‌گیر قیمت نفت (۱۹۷۳) و گسترش فزاینده‌ی ساخت‌و‌ساز در ایران نیاز به نیروی کارگر خارجی افزایش یافت و فرآیند مهاجرتی کارگران افغانستانی آغاز شد. فرآیند تحرک مکانی بین دو کشور به اشکال مختلف (به شکل فصلی، یا به‌دلیل تشدید ناآرامی‌ها در افغانستان، یا تغییر فضای سیاسی منطقه و یا تقویت مهاجرت پناه‌جوی به سمت اروپا) با فرازونشیب همراه بوده است (۴: ۳۰) همچنین در زمان حکومت عبدالرحمان‌خان (۱۹۰۱-۱۸۸۰) که دوران خشونت‌های مذهبی علیه شیعیان هزاره در افغانستان بوده است، ۱۵ هزار خانوار هزاره، حدود (۱۶۸۰۰۰ نفر) در تربت‌ جام ساکن بودند و ۹۰ درصد از جمعیت محلی را تشکیل می‌دادند. بعد از به قدرت رسیدن رضاخان، هزاره‌ها رسما به‌عنوان یک گروه قومی به‌نام خاوری به رسمیت شناخته شدند و تابعیت ایرانی بدست آوردند (۲: ۱۶۹).

موج اول مهاجرت با قدرت‌گیری دولت کمونیستی و آمدن شوروی به افغانستان و شروع انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت. موج دوم مهاجرت از سال ۱۳۶۸ بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و پس از آغاز جنگ داخلی و افزایش تنش‌ها و ناآرامی‌ها آغاز شد. موج سوم مهاجرت از افغانستان با به قدرت رسیدن طالبان در دهه‌ی ۷۰ خورشیدی شکل گرفت. تغییر رویکردهای ایدئولوژیک طالبان در قبال زنان، فعالان اجتماعی و سیاسی و جوانان، برای بسیاری از مهاجران افغانستان، ایران مطلوب‌ترین مقصد مهاجرتی بود. موج چهارم مهاجرتی مجددا در بازه زمانی نزدیک به سال ۲۰۱۴ و اعلام خروج نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا از افغانستان شکل گرفت و در سطح گسترده‌تری جریان یافت. موج پنجم مهاجرتی با بازگشت مجدد طالبان به قدرت در سال ۱۴۰۰ رقم خورد و منجر به شکل‌گیری تحرک گسترده در افغانستان گردید. سازمان بین‌المللی مهاجرت در آخرین گزارش خود (اپریل ۲۰۲۲) اعلام داشت است که روزانه پنج هزار و ۲۷۸ شهروند افغانستان وارد ایران می‌شوند که در حدود ۹۰ درصد این جمعیت مرد و ۱۰ درصد زن هستند.

گزارش پیشرو از دو بخش تشکیل شده است. در بخش نخست مروری خواهد شد بر رویکردهای دولت ایران که طی بیشتر از چهاردهه در برابر مهاجران و پناهندگان افغانستانی داشته است. در بخش دوم، تجربه‌ی‌ مهاجران و پناهندگان افغانستانی در سال‌هایی که در ایران ساکن بوده‌اند، بازتاب داده شده است. 

بخش اول: مروری بر رویکردهای دولت ایران طی بیشتر از چهاردهه

دوره‌ی حضور افغانستانی‌ها در ایران از آغاز مهاجرت گسترده‌ی آنان در اواخر دهه‌ی ۱۳۵۰ تا به امروز به سه بازه زمانی اصلی تقسیم شده و قابل بررسی است: 

یک، رویکرد درهای باز

بازه زمانی نخست که دوره‌ی «رویکرد درهای باز» گفته می‌شود از ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰ را در بر می‌گیرد. در این دوره، ایران آوارگان افغانستانی را با کم‌ترین محدودیت می‌پذیرد و به آنان اجازه می‌دهد در شهرها و روستاهای ایران ساکن شوند.

شواهد نشان می‌دهد که پذیرش بی‌قیدوشرط جمعیت میلیونی شهروندان افغانستان از سال ۱۳۵۸ و چرایی رویکرد درهای باز در آن مقطع زمانی سبب این‌که اولویت‌های مهم‌تری در آن مقطع در مقابل دولت تازه استقراریافته پس از انقلاب وجود داشت، تنها گزینه‌ای بود که می‌توانست اتخاذ شود. مسأله‌ی اول، از‌ هم‌پاشیدگی ساختار بوروکراتیک و تصمیم‌گیری در شرایط اولیه پس از انقلاب و آشفتگی‌های دوران اولیه‌ی انقلاب ناشی از درگیری‌ها و کشمکش‌های داخلی میان گروه‌های مختلف در منازعات قدرت است. مسأله‌ی دوم آغاز جنگ با عراق و پی‌آمدهای آن که عملا مجالی برای توجه به موضوع مهاجران و پناهندگان افغانستانی باقی نمی‌گذاشت. موضوع سوم فقدان منابع مالی کافی برای ساخت اردوگاه‌ و اسکان جمعیت در اردوگاه‌های مرزی در فقدان کمک‌های بین‌المللی بود. انقلاب اسلامی که با شعار «نه غربی، نه شرقی» پیروز شده بود در دوران اولیه‌ی خود درگیر تنش سیاسی شدیدی با غرب شد (۱: ۸۷-۸۵).

ضمنا دو مورد دیگر نیز از نظر محققان در توضیح دلایل پذیرش افغانستانی‌ها در جامعه‌ی ایران اشاره شده است که البته بیشتر کارکرد و پی‌آمد رویکرد درهای ‌باز بوده است. مورد اول آغاز جنگ با عراق و نیاز ایران به نیروی انسانی بود. نیروی کار ارزان‌قیمت افغانستانی‌ها در زمانی که بخشی از نیروی انسانی ایران به میدان جنگ اعزام شده بود، می‌توانست این خلاء را پر کند و این منافع زیادی برای کشور ایران به همراه داشت. مورد دوم این است که دولت را قادر می‌ساخت سازمان‌هایی از افغانستانی‌ها را شکل دهد که در معادلات سیاسی و داخلی افغانستان بتواند از آن‌ها بهره بگیرد. شماری از پژوهشگران معتقد هستند ایران از «کارت افغانستانی» به‌مثابه‌ی ابزاری برای گرفتن امتیاز از شوروی استفاده کرد تا مانع از ارسال سلاح به عراق در طول جنگ هشت‌ساله شود. به اعتقاد آنان، ایران برای ایجاد حوزه‌ی نفوذ در افغانستان از گروه‌های شیعه‌ی به حاشیه رانده‌شده چون هزاره‌ها و قزلباش‌ها حمایت و سعی کرد آنان را در قالب نیروی‌های منسجم سازمان‌دهی کند. حضور مهاجران و پناهندگان افغانستانی این امکان را برای ایران میسر ساخت تا با آموزش یک نیروی افغانستانی آنان را برای لحظه‌ی مناسب جهت اعزام به افغانستان آماده کند؛ موردی که ایران تلاش کرد به‌واسطه‌ی آن بر دولت مهاجدان اثرگذار باشد و بعدا در جنگ علیه طالبان از آنان استفاده کند (۱: ۹۰-۸۹).

از طرح شناسایی تا اقتصاد جنگی

در سال ۱۳۵۹ وزارت کشور ایران بخش‌نامه‌ای به فرمانداری ولایت‌ها در سراسر کشور ارسال می‌کند و بر لزوم شناسایی آوارگان افغانستانی و صدور کارت شناسایی برای آنان تأکید می‌کند. این بخش‌نامه از ضرورت تشکیل «شورای هماهنگی امور افاغنه» در ولایت‌ها، شناسایی شهروندان افغانستان و ترغیب آنان برای ثبت‌نام و دریافت کارت شناسایی سخن می‌گوید. این کارت‌ها به‌نام سرپرست خانوار صادر و نام سایر اعضای خانوار ذیل مشخصات سرپرست خانوار ذکر می‌شد. در ماه میزان همان سال دستور می‌دهد که در کارت‌های شناسایی صادرشده قید شود که این کارت‌ها «هیچ‌گونه حقی برای دارنده‌ی کارت ایجاد نمی‌کند»؛ چیزی‌‌ که از نظر دولت، مسأله‌ی مهاجران و پناهندگان از ابتدا امری موقت به شمار می‌آورد. صدور اولین مدارک شناسایی در سال ۱۳۶۰ صورت گرفت که اولین اقدام دولت ایران برای شناسایی و نظم‌بخشیدن به وضعیت جمعیت مهاجران و پناهندگان افغانستانی بود و بدین طریق افراد غیرمجاز و غیرقانونی را متمایز می‌کرد.

با شروع جنگ ایران و عراق، در پی محدودیت‌های مالی و موانع موجود در واردات کالا که ناشی از اشغال بندر خرمشهر و ناامنی سایر بندرها بود، دولت توزیع کالاهای اساسی را در انحصار خود گرفت. ستاد بسیج اقتصادی با هدف سهمیه‌بندی کالاها و توزیع مایحتاج عمومی از طریق سازوکار کوپن تشکیل شد. با افزایش شمار آوارگان افغانستانی، تأمین مایحتاج عمومی آنان هم در دستور کار این ستاد قرار گرفت. در سال ۱۳۶۳ طرح سراسری شناسایی شهروندان افغانستان در ایران اجرا شد. در این طرح برای هر فرد یک کارت شناسایی مجزا به‌نام «کارت سفید» صادر شد. برای هر فرد یک پرونده ایجاد شد که در فرمانداری منطقه نگهداری می‌شد. استفاده از کلیه خدمات از جمله دریافت کوپن، ثبت‌نام در مکتب‌ها، استفاده از خدمات درمانی و دریافت مجوز اشتغال همگی منوط به داشتن این کارت شد. این کارت اعتبار یک‌ساله داشت اما عملا دو سال طول کشید تا کارت جدید که به «کارت آبی» مشهور بود، جایگزین آن شود. چند سال بعد در سال ۱۳۶۷ طرحی با عنوان شناسایی کامپیوتری آوارگان افغانستانی اجرا شد که بخش مهمی از آن یعنی ثبت کمپیوتری اطلاعات به سبب کمبود بودجه کنار گذاشته شد. اما داده‌های همین طرح تا طرح شناسایی محدود در سال ۱۳۷۹ مبنای اصلی تشخیص هویت پناهندگان مجاز ساکن در ایران قرار گرفت. 

در این سال‌ها مسأله‌ای که به‌تدریج و با حضور چندین ساله‌ی مهاجران و پناهندگان افغانستان در ایران شکل گرفت، رقابت میان این کارگران با نیروی کار بومی بود که به اعتراضات محلی منجر شد و رقابت در بازار کار محل اصلی بروز تنش بود. دولت مداخله کرد و در سال ۱۳۶۳ بخش‌نامه‌ای با عنوان «روش اجرایی طرح اشتغال موقت آوارگان مسلمان افغانستانی» توسط وزارت کار ایران ابلاغ می‌شد. این بخش‌نامه تنها کار در مشاغلی خاص را برای کارگران افغانستانی مجاز می‌شمرد که دوازده رده‌ی شغلی را در بر می‌گرفت.

در یک ابلاغیه‌ی جدید، با اشاره به اهمیت بهداشت عمومی، این صلاحیت بهداشتی را از کارگران افغانستانی سلب نمود و اشتغال این کارگران را در نانوایی‌ها ممنوع کرد.

از منظر باشندگان محلی، وخامت وضعیت زندگی آنان با حضور این مهاجران افغانستانی همزمان است و در تجربه‌ی زندگی‌شان، حضور این مهاجران است که مسکن را گران‌تر کرده، فرصت‌های شغلی را کاهش داده و صف‌های ارتزاق را طولانی‌تر کرده است. شیوع بیماری و جرم و جنایت را هم اگر به این فهرست اضافه کنیم، دلایل کافی در دست باشندگان محلی قرار می‌داد تا مهاجران را مقصر شرایط نابسامان محل زندگی خود بدانند.

طرح جمع‌آوری از شهرها و روستاها و استقرار در اردوگاه

با روی‌کارآمدن دولت هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸، تغییر رویکرد دولت ایران پی‌آمدهای مهمی در مورد وضعیت مهاجران و پناهندگان افغانستانی در برداشت و تا سال ۱۳۷۱ که دولت نجیب‌الله در کابل سقوط کرد، ادامه داشت. در قوس ۱۳۶۷ طرحی در مجلس ایران ارائه شد که دولت را ملزم می‌کرد مهاجران و پناهندگان افغانستانی را از شهرها و روستاها جمع‌آوری و در اردوگاه‌ها اسکان دهد. این طرح در نهایت به سرانجام نرسید اما بررسی مسائل مطرح‌شده در مجلس به‌خوبی فضای موجود در این مقطع زمانی را نشان می‌دهد. مدافع اصلی طرح در مجلس غلامعلی شهرکی، نماینده‌ی سیستان و بلوچستان است؛ ولایتی که به همراه خراسان بیشترین تعداد مهاجران افغانستانی را در خود جای داده و مسأله‌ی مهاجران و پناهندگان در آن پررنگ‌تر است. او در جلسه‌ی هفتم قوس ۱۳۶۸ مجلس قتل و غارت را به مهاجران افغانستانی نسبت داده و آنان را عوامل کفر و فساد می‌داند. صالح‌آبادی، نماینده‌ی مشهد نیز یکی دیگر از نمایندگان موافق این طرح است که به‌گفته‌ی او، در ولایت‌های سیستان و بلوچستان، خراسان و در بعضی از شهرها و شهرک‌ها و در بسیاری از نقاط مشهد تقریبا جمعیت افغانستانی بر جمعیت ایرانی غلبه دارد.

در همین موقع است که مقاله‌ای با عنوان «مهاجران افغانستانی و اردوگاه‌ها» به قلم محمدجواد لاریجانی در روزنامه اطلاعات مورخ ۹/۹/۱۳۶۸ منتشر می‌شود. نویسنده در این مقاله به‌شدت طرح مجلس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و می‌نویسد: «جمهوری اسلامی در طول سال‌های سخت درحالی‌که بارها برای معامله بر روی ملت افغانستان دعوت می‌شد، حتا یک‌ لحظه هم تردید به خود راه نداد. ما آوارگان افغانستانی را برادر خود دانسته و سرتاسر ام‌القرای اسلام را مأمن و ملجأ آن‌ها قرار دادیم نه یک سال و دو سال، بلکه ده سال.» وی از نمایندگان می‌خواهد «حال که به نهایت کار چیزی نمانده» کم‌حوصله نشوند و فعلا اقدامی نکنند. اشاره‌ی او به تحولات افغانستان و خروج نیروهای شوروی است.

در ۱۲ قوس ۱۳۶۸ «طرح استقرار مهاجران در اردوگاه‌ها و کنترل و نظارت بر آن‌ها» به صحن علنی مجلس می‌آید و این بار نیز موافقان و مخالفان طرح دلایلی خود را مطرح می‌کنند. شهرکی، نماینده‌ی زاهدان به کسانی که دغدغه‌ی از دست رفتن نیروی کار ارزان کارگران افغانستانی را دارند می‌گوید: «بسیاری از برادران، صحبت‌شان شاید این باشد که آقا فلان باغ پسته بی‌کارگر ماند و فلان کارخانه بی‌کارگر می‌ماند. من می‌گویم عکس این قضیه است. بسیاری از فرصت‌های اشتغالی که باید امروز در اختیار مردم خودمان باشد، در اختیار کسانی قرار داده‌‌ایم که جبهه‌ی جنگ را رها کرده‌ و آمده‌اند این‌جا رفاه‌طلبی می‌کنند. ما کمک کنیم اگر این‌ها واقعا مجاهد هستند بروند بجنگند.» حسین هراتی، نماینده‌ی سبزوار با اشاره به تحولات افغانستان از قریب‌الوقوع بودن بازگشت افغانستانی‌ها سخن می‌گوید. وی مطرح‌شدن این مسائل از تریبونی عمومی را به مصلحت نمی‌داند و می‌گوید که تصمیمات اجرایی از این قبیل باید در «اتاق‌های دربسته و به شکل محرمانه» گرفته شود.

دو، رویکرد بازگشت مهاجران و پناهندگان به افغانستان

تغییرات سیاسی-اقتصادی در ایران، همزمان با تغییرات سیاسی در افغانستان و خروج ارتش سرخ و روی‌کارآمدن مجاهدان، رویکرد دولت ایران را به سمت الزام به بازگشت مهاجران افغانستان سوق داد و با ابزارهای گوناگون تلاش کرد خروج این جمعیت از ایران را شتاب بخشد. این دوره مقطع زمانی سال ۱۳۷۱ تا پایان سال ۱۳۸۵ را در بر می‌گیرد. مبنای سیاست جدید، ممانعت از ورود غیرقانونی و نیز بازگرداندن پناهنده‌های افغانستانی به کشورشان بود.

از پیروزی مجاهدان تا به قدرت رسیدن طالبان

با قدرت گرفتن مجاهدان در افغانستان از نگاه ایران دیگر دلیلی برای ماندن افغانستانی‌ها در ایران وجود نداشت. در سرطان ۱۳۷۱ به‌طور رسمی مقدمات دیپلماتیکی بازگشت مهاجران و پناهندگان آغاز می‌شود و کاردار سفارت ایران در کابل با یک مقام افغانستان مسئول در امور بازگشت مهاجران در مورد چگونگی تشکیل کمیسیون سه‌جانبه دیدار می‌کند. در قوس ۱۳۷۱ دولت ایران با دولت افغانستان و کمیساریای پناهندگان قرارداد سه‌ساله‌ای با هدف تسهیل بازگشت پناهندگان امضا می‌کند که این قرارداد سه‌جانبه، شروع رسمی سیاست بازگشت به‌شمار می‌آید. در سال ۱۳۷۲ طرح «بازگشت آوارگان افغانستانی به موطن‌شان» در شورای امنیت ملی ایران به تصویب می‌رسد و توسط وزارت کشور و کمیته‌ی هماهنگی امور آوارگان اجرای آن آغاز می‌شود.

هدف این طرح این بود که در یک بازه زمانی سه‌ساله از ابتدای سال ۱۳۷۲ تا پایان سال ۱۳۷۴ موارد زیر محقق شود:

۱) تخلیه ۳۰ کلیومتر نوار مرزی شرق که حداقل ۸۰ هزار نفر را مشمول خروج می‌کند.

۲) جمع‌آوری و طرد ۶۰۰ هزار آواره‌ی افغانستانی غیرمجاز.

۳) جابه‌جایی ۸۳۰ هزار نفر از آوارگان افغانستانی دارای کارت شناسایی به کمپ و اردوگاه مرزی در خراسان و سیستان و بلوچستان و آماده کردن برای بازگشت.

۴) تخلیه ۲۰۰ هزار نفر از آوارگان افغانستانی از ۱۲ ولایت ایران شامل آذربایجان شرقی، غربی، کردستان، باختران، ایلام، لرستان، همدان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد (۱: ۱۴۰).

دولت از سال ۱۳۷۳ سیاست جدیدی را برای ترغیب پناهندگان به بازگشت اتخاذ کرد. این ابزار جدید حذف تدریجی خدمات و امکاناتی بود که شهروندان افغانستانی در ایران از آن برخوردار بودند. در این راستا دولت به‌دنبال مشکلات اقتصادی و فشار سیاسی داخلی یارانه‌های سلامت و آموزش را برای مهاجران و پناهندگان قطع کرد. دارندگان کارت آبی کوپن‌های خود را از دست دادند و گروه‌هایی که بعد از سال ۱۳۷۱ به ایران آمدند، دیگر از حق تحصیل و درمان رایگان برخوردار نبودند.

رویکرد ایران در دوران حاکمیت طالبان

ظهور طالبان در افغانستان وضعیت را برای مهاجران و پناهندگان افغانستان در ایران دشوارتر کرد؛ از یک‌سو مهاجرت‌های جدید به سمت ایران آغاز شد و از سوی دیگر دولت ایران حضور آنان را تهدیدی امنیتی برای خود تلقی می‌کرد. علاوه بر فشار دولت برای دستگیری و اخراج اجباری شهروندان افغانستان، خشونت‌های محلی نیز، به‌ویژه پس از حادثه‌ی مراز شریف گسترش یافت. برمبنای شواهد، این مقطع زمانی را تاریک‌ترین دوره‌ی حضور مهاجران و پناهندگان افغانستانی در ایران دانست.

یکی از تحولات مهم در سال ۱۳۷۸ تدوین برنامه‌ی سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود که خروج افغانستانی‌ها از ایران را به قانون بدل کرد. در تابستان ۱۳۷۹، ۱۵۴ نماینده‌ی مجلس در نامه‌ی سرگشاده به رییس‌جمهور خواستار بازگشت همه‌ی افغانستانی‌ها به افغانستان شدند. آنان بیکاری و پی‌آمدهای امنیتی را دو مشکل ناشی از حضور افغانستانی‌ها در ایران تلقی نمودند.

سقوط طالبان و قدرت گرفتن رویکرد بازگشت

پافشاری بر موضع رسمی رویکرد بازگشت با سقوط طالبان در افغانستان افزایش یافت. یک‌بار دیگر طرح بزرگی برای شناسایی شهروندان خارجی در ایران آغاز شد. ۲۵۰ مرکز در ایران راه‌اندازی شد که افراد با مراجعه و پر کردن مشخصات و اثر انگشت در آن ثبت‌نام کردند. در بهار سال ۱۳۸۱ دور دوم ثبت‌نام برای کسانی که در دور اول ثبت‌نام نشده بودند انجام شد و در فاز دوم شهروندان فاقد مدرک هم امکان ثبت‌نام پیدا کردند. در مجموع دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در این طرح ثبت‌نام شدند که دو میلیون و ۲۵۰ هزار افغانستانی و بقیه عراقی، پاکستانی و بنگلادشی بودند. همه‌ی افراد بالای ۱۸ سال در این طرح انگشت‌نگاری شدند. در ثور ۱۳۸۱ آیین‌نامه‌ی نحوه بازگشت پناهندگان افغانستانی مصوب شد که شیوه‌ی اجرایی بازگشت را تعیین می‌کرد. با گذشت کمی زمان، این تلاش‌ها رنگ باخت و روند بازگشت به مرور کند شد. در ۱۲ سرطان مدیر کل شهروندان خارجی ولایت خراسان از شکست طرح بازگشت سخن گفت و تأکید بر لزوم کاهش هزینه‌های دولت برای شهروندان افغانستانی نمود.

برای تشخیص افراد قانونی از شهروندان غیرقانونی ساکن در ایران در سال ۱۳۸۲ سیستم جدید «آمایش پناهندگان جمعی» آغاز به‌کار کرد و همه کسانی که در ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ ثبت‌نام کرده بودند، مجددا در این سیستم ثبت‌نام شدند، اما اکثر افغانستانی‌هایی که بعد از ۱۳۸۲ به ایران آمده بودند در طرح آمایش ثبت‌نام نشدند. در این طرح جدید «کارت آمایش» به‌عنوان مدرک هویتی شهروندان افغانستانی قانونی در ایران در نظر گرفته شد که تا اکنون نیز اعتبار دارد.

درحالی‌که در سال ۱۳۸۳ سخت‌گیری‌ها بر حضور شهروندان افغانستان ادامه داشت، در سال ۱۳۸۴ اما دولت احمدی‌نژاد با شعار عدالت اجتماعی بر سر کار آمد. از یک‌سو ضرب‌الاجل‌های جدید برای خروج همه اعلام شد و از سوی دیگر دولت از هزینه‌های خود برای این جمعیت کاهش داد. در سرطان ۱۳۸۵ دولت اعلام کرد که کارت آمایش را تمدید نخواهد کرد و همه‌ی شهروندان افغانستان باید تا سه ماه آینده کشور را ترک کنند. اما در سنبله از تهدید خود کوتاه آمد و مجوز حضور افغانستانی‌ها را تمدید کرد.

طرح تعیین تکالیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی رویداد دیگری‌ است که در سال ۱۳۸۵ در آجندای مجلس قرار گرفت. بر اساس این طرح، مجلس اجازه داد زنانی که تا تاریخ تصویب این قانون و یک سال بعد از آن با مردان خارجی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده‌اند، بتوانند برای فرزندان‌شان تابعیت ایرانی بگیرند. البته به این شرط که این افراد سابقه‌ی کیفری مؤثر یا سوءسابقه‌ی امنیتی نداشته باشند و تابعیت کشور قبلی را رد کنند.

سه، رویکرد ساماندهی مهاجران و پناهندگان افغانستانی

به‌دنبال بی‌نتیجه ماندن سیاست بازگشت کامل و توجه به منافع اقتصادی حضور کارگران افغانستانی در ایران، رویکرد بازگشت بعد از سال ۱۳۸۶ از گفتمان نهادهای رسمی ایران رخت بربست و جای خود را به سیاستی داد که سامان‌دهی شهروندان افغانستان خوانده می‌شد. سیاستی که در عمل به‌دلیل عدم ارتباط ارگانیک بین نهادهای تصمیم‌گیر در ایران و پیچید‌گی‌های انتظامی در مرزهای شرقی، چندان با موفقیت همراه نبوده است.

بسترهای تغییر رویکردها

علل ناکامی و تغییر سیاست اعلام‌شده‌ی رسمی ایران برای بازگرداندن کامل شهروندان افغانستان را می‌توان به اظهار نظر فرمانده نیروی انتظامی ارتباط داد که در ارزیابی رویدادهای سال ۱۳۸۶ اشاره کرد و دو سال بعد در عقرب سال ۱۳۸۸ در گفت‌وگو با رسانه‌ها مطرح کرد که: «نتیجه‌ی این طرح را دیدیم، مرغداری‌ها و گاوداری‌ها خوابید و زباله‌های شهرداری در خیابان‌ها ماند. اگر همه‌جانبه فکر نکنیم و صرفا بخواهیم پولیس را وارد میدان کنیم که با این موضوع برخورد شود، نتیجه‌ی مطلوبی بدست نخواهد آمد و زیر فشار بخش اقتصادی، مجبور می‌شویم که این افراد را بازگردانیم.» همین عالی‌ترین مقام انتظامی اعلام کرد که جرایم شهروندان افغانستانی از میانگین شهروندان ایرانی بالاتر نیست، که در واقع خط بطلانی بر همه‌ی تبلیغات پیشین است که این جمعیت را عامل جرم و جنایت تصور می‌کردند. وی در سال ۱۳۹۲ هم در همایش رؤسای پولیس اطلاعات و امنیت عمومی، بار دیگر با اشاره به اتفاقات سال ۱۳۸۶ از امکان‌پذیر نبودن اخراج همه‌ی افغانستانی‌ها تأکید کرد.

در همین زمان سفارت ایران در افغانستان در بیانیه‌ای از توقف موقت اجرای طرح اخراج شهروندان افغانستانی که به شکل غیرقانونی در ایران حضور دارند، خبر داد. در این بیانیه آمده بود که به درخواست دولت و رهبران جهادی افغانستانی، محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهور ایران به دلایل انسانی-اسلامی دستور توقف اخراج شهروندان غیرمجاز را صادر کرده است. در طی سال‌های پس از ۱۳۸۵ هیچ اظهار نظر رسمی از قول مقام‌های ارشد کشور ایران نمی‌توان یافت که در آن به خروج همه‌ی مهاجران و پناهندگان افغانستانی از ایران اشاره شده و یا ضرب‌الاجل تعیین شده باشد.

تثبیت کارگران افغانستانی برای منافع اقتصادی ایران

جذابیت نیروی کار افغانستانی برای کارفرمایان ایرانی از اواخر دهه‌ی ۱۳۶۰ آشکار شده بود و انواع و اقسام محدودیت‌ها و جریمه‌ها نتوانست مانع از به‌کارگیری نیروی کار افغانستانی از سوی کارفرمایان ایرانی شود. در این مقطع میان نیروهای اجتماعی اصلی (کارگران ایرانی، کارفرمایان و دولت) حول یک بازار کار تفکیک‌شده توافقی نانوشته شکل گرفته بود که در آن مجموعه‌ای از مشاغل پست، خطرناک و کثیف (بر مبنای همان فهرست مندرج در بخش‌نامه‌ی اشتغال آوارگان افغانستانی) در اختیار کارگر افغانستانی قرار گرفته بود. در ادامه‌ی حضور کارگران افغانستانی در ایران، آنان به‌تدریج ابعادی فراتر از کار کارگران ساده پیدا کرد. با گذر زمان بخشی از این کارگران توانستند با کسب مهارت خود را از لایه‌های پایینی کارگران جدا کرده و وارد حیطه‌ی کارفرمایی شوند؛ آنچه سبب می‌شد تا تنش میان صاحبان کسب‌وکار افغانستانی و ایرانی به اوج برسد.

از صدور گذرنامه‌ی خانواری تا طرح هدفمندی رایانه‌ها

دو اتفاق مهم در سال ۱۳۸۹ رخ داد که هر یک به‌ نوعی بر جمعیت افغانستانی ساکن در ایران اثرگذار بود. یکی اجرای طرح جدید شناسایی شهروندان غیرمجاز و صدور گذرنامه‌های خانواری و دیگری اجرای طرح هدفمندی یارانهها. آن دسته از مهاجرانی که بعد از سال ۱۳۸۲ به ایران آمدند، مشمول طرح آمایش نشده و از نظر دولت ایران مهاجران غیرقانونی محسوب می‌شدند. این وضعیت تا سال ۱۳۸۹ ادامه داشت و شهروندان افغانستانی در صورت دستگیری به افغانستان بازگردانده می‌شدند. در سال ۱۳۸۹ «طرح جامع سامان‌دهی شهروندان خارجی» در شورای امنیت ملی ایران به تصویب رسید. بر اساس این طرح، همه‌ی شهروندان غیرقانونی می‌توانستند با ثبت‌نام در این طرح مدارک قانونی دریافت کنند. بر اساس این طرح جدید بخش زیادی از افغانستانی‌ها صاحب گذرنامه‌هایی شدند که پولیس امنیت ایران صادر می‌کرد و روایداد سه‌ماهه‌ی اقامت در ایران در آن وجود داشت. این گذرنامه‌ها هر بار سه ماه و بعدا شش‌ ماه تمدید شد. گذرنامه‌ها به‌صورت خانواری در ایران صادر می‌شد، اما مردان مجرد بالای شانزده سال باید برای دریافت آن از طریق قنسولگری ایران در افغانستان اقدام می‌کردند.

در قوس سال ۱۳۸۹ طرح هدفمندی یارانه‌ها در ایران اجرا شد که بر اساس آن یارانه، شانزده قلم کالا و خدمات حذف و در ازای آن به‌طور ماهانه مبلغ ۴۵ هزار تومان برای هر فرد به‌ حساب سرپرست خانوار واریز می‌شد. با تصویب این قانون جدید، یارانه‌ی کالاهایی چون نان و حامل‌های انرژی هم برای پناهندگان قطع گردید و افزایش قیمت‌ها فشار زیادی بر خانوارهای افغانستانی، به‌ویژه گروه‌های کم‌درآمد وارد کرد. در  بُعد مسائل امنیتی نیز با اعمال سیاست‌های جدید، اعمال قانون مناطق ممنوعه با شدت بیشتری دنبال شد. در حال حاضر در ۱۹ ولایت ایران حضور شهروندان افغانستان به کلی ممنوع است و بقیه ولایت‌ها نیز به ‌تناسب محدودیت‌های دارند.

شمارهنام ولایتمناطق ممنوعه ولایت
۱آذربایجان شرقیاقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی تبریز) ممنوع است.
۲آذربایجان غربیاقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی ارومیه) و سایر شهروندان غیرایرانی در شهرهای مرزی ولایت ممنوع است.
۳اردبیلاقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی اردبیل) و اقامت شهروندان عراقی در ولسوالی‌های پارس‌آباد، بیله سوار، گرمی، مشکین‌شهر و نمین ممنوع است.
۴اصفهاناقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های نطنز، فریدن، فریدون‌شهر، سمیرم، چادگان، خوانسار، دهاقان، نائین، گلپایگان، خور و بیابانک، اردستان و بخش ابوزید از ولسوالی آران و بیدگل ممنوع است.
۵البرزاقامت شهروندان غیرایرانی در کل ولایت بلامانع است.
۶ایلاماقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی ایلام) و اقامت سایر شهروندان غیرایرانی در ولسوالی‌های مهران، دهلران و شهرهای مرزی ولایت ممنوع است.
۷بوشهراقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های دیلم و گناوه ممنوع است.
۸تهراناقامت شهروندان غیرایرانی در کل ولایت (به استثنای منطقه‌ی خجیر در منطقه‌ی ۱۳ شهرداری تهران برای شهروندان افغانستانی) بلامانع است.
۹چهارمحال و بختیاریاقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی شهر کرد) ممنوع است.
۱۰خراسان جنوبیاقامت کلیه شهروندان غیرایرانی در ولسوالی‌های مرزی نهبندان، سربیشه، درمیان، قائن، زیرکوه، فردوس، سرایان و طبس ممنوع می‌باشد. اقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های خوسف و بیرجند مجاز است. اقامت شهروندان عراقی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی بیرجند) ممنوع است.
۱۱خراسان رضویاقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های مرزی تربت جام، قوچان، تایباد، خواف، سرخس، کلات نادری و درگز ممنوع است.
۱۲خراسان شمالیاقامت شهروندان افغانستانی و عراقی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی بجنورد) ممنوع است.
۱۳خوزستاناقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی‌های اهواز و گتوند) و اقامت و تردد سایر شهروندان غیرایرانی در ولسوالی‌های آبادان، خرمشهر و دشت آزادگان ممنوع است. تبصره: اقامت شهروندان غیرایرانی دارنده‌ی گذرنامه و اقامت معتبر در ولسوالی‌های آبادان و خرمشهر بلامانع است.
۱۴زنجاناقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی زنجان) ممنوع است و صرفا ولسوالی‌های زنجان و خدابنده برای اقامت شهروندان عراقی مجاز است.
۱۵سمنانتردد و اقامت شهروندان غیرایرانی در منطقه‌ی گرمسار و ورودی قصر بهرام، مرکز آزمایش معراج یک و منطقه‌ی دامغان از جاده‌ی جندق به طرف مرکز آزمایش سراج و اقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های شاهرود و دامغان ممنوع است.
۱۶سیستان و بلوچستاناقامت شهروندان افغانستانی و عراقی در کل ولایت (به غیر از ولسوالی زاهدان) و اقامت و تردد شهروندان غیرایرانی در ولسوالی‌های زابل، هیرمند، زهک و نیز بخش‌های مرزی ولسوالی‌های خاش، ایرانشهر، سراوان و چابهار ممنوع است.
۱۷فارساقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های فیروزآباد، فراشبند، داراب، ارسنجان، فسا، مُهر، رستم، خنج و نیریز ممنوع است.
۱۸قزویناقامت شهروندان افغانستانی در کل ولایت (به غیر از ولسوالی قزوین)، ممنوع می‌باشد.
۱۹قماقامت شهروندان غیرایرانی در کل ولایت بلامانع است.
۲۰کردستاناقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی سنندج) و اقامت کلیه شهروندان غیرایرانی در بخش مرکزی ولسوالی سقز و ولسوالی‌های بانه و مریوان و همچنین شهرهای مرزی ولایت (به استثنای مهمان‌شهرها) ممنوع است.
۲۱کرماناقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های عنبرآباد، بافت، منوجان، قلعه گنج، بم، فهرج، رودبار، فاریاب، نرماشیر، کهنوج، جیرفت، انار و ریگان و همچنین اقامت شهروندان عراقی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی کرمان) ممنوع است.
۲۲کرمانشاهاقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی کرمانشاه) و کلیه شهروندان غیرایرانی در شهرهای مرزی ولایت ممنوع است.
۲۳کهگیلویه و بویراحمداقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی یاسوج) ممنوع است.
۲۴گلستاناقامت شهروندان افغانستانی در کل ولایت (به غیر از ولسوالی‌های گرگان و گنبد) ممنوع است.
۲۵گیلاناقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی رشت) ممنوع است.
۲۶لرستاناقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی خرم‌آباد) ممنوع است.
۲۷مازندراناقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی ساری) ممنوع است.
۲۸مرکزیاقامت شهروندان افغانستانی در ولسوالی‌های آشتیان، تفرش، فراهان، فرمهین، خمین، شازند، محلات، زرندیه، کمیجان و خنداب ممنوع است.
۲۹هرمزگاناقامت شهروندان غیرایرانی صرفا در ولسوالی‌های ابوموسی و جاسک ممنوع است.
۳۰همداناقامت شهروندان افغانستانی در سطح ولایت (به غیر از ولسوالی همدان) ممنوع است.
۳۱یزداقامت شهروندان افغانستانی صرفا در ولسوالی‌های خاتم و بافق ممنوع است.
فهرست شهرهای ممنوع (۱۴۰۱)

کارت و مجوزهای اقامتیمتعدد و ماهیت ساماندهی

رویکرد دهه‌ی اول انقلاب اسلامی نسبت به مهاجران مبتی بر گفتمان آرمان‌گرایی اسلامی بود که بر بی‌توجهی به مرزبندی‌های سیاسی رایج در عرصه‌ی بین‌الملل تأکید داشت. در دودهه‌ی اخیر کارت و مجوزهای اقامت‌ مختلفی برای مهاجران افغانستانی در ایران صادر شد. مهم‌ترین کارت‌ها و مجوزهای اقامت مهاجران افغانستانی، کارت آمایش (کارت اقامت موقت شهروندان خارجی)، کارت هویت و گذرنامه خانواری، لسه‌پسه، دفترچه پناهندگی، گذرنامه با روایداد، پروانه اقامت دائم، پروانه اقامت ازدواجی، برگه تردد خروجی‌دار، برگه تردد بین‌شهری، رسید سرشماری، برگه حمایت تحصیلی، برگه تردد غیرحمایتی و کارت کار موقت هستند.

مورد دیگر، تعدد کدهای شناسایی است که به غامض شدن موضوع مهاجرت در ایران منجر شده و قدرت تصمیم‌گیری واحد را از نهادهای مختلف دستگاه سیاست‌گذار هم سلب نموده است. شماره پروانه اقامت، کد یکتا، شماره خانوار، شماره بیمه شهروندان خارجی، کد سیام، شماره اختصاصی، شماره سریال کارت، شماره شناسایی، شماره ویژه شهروندان و کد فراگیر، کد سهما (شماره دانش‌آموزی) و… بخشی از اعدادی است که به یک مهاجر در ایران اختصاص می‌یابد.

از طرح سرشماری شهروندان افغانستانی تا توزیع کارت هوشمند

طرح سرشماری شهروندان افغانستان بدون مدرک از ۲۲ حمل سال ۱۴۰۱ آغاز شد. آن‌هم زمانی‌ که آمارهای ضدونقیضی از تعداد شهروندان افغانستان و مهاجران غیرمجاز در فضای رسانه‌ای ایران منتشر شده بود. حضور شهروندان افغانستان که با روادید وارد کشور شدند اما روادیدشان بعد از چند ماه باطل شد و مهاجرانی که با تغییر محل کار به شهر و ولایت دیگری رفتند از جمله دلایل دیگر طرح سرشماری شهروندان خارجی توسط وزارت داخله‌ی ایران اعلام شد. طبق گفته‌ی مسئولان، کلیه‌ی شهروندانی که در این طرح شرکت کنند مجوز اقامت کوتاه‌‌مدت شش‌ماهه دریافت می‌کنند. این مجوز اقامت کوتاه‌مدت عنوان «برگه‌ی سرشماری» دارد و در آن نام و نام خانوادگی و تاریخ تولد فرد ذکرشده در آن آمده که فرد از چه تاریخی تا چه تاریخی حق دارد که در کدام ولایت و کدام ولسوالی حضور داشته باشد.

آخرین تحول صدور کارت هوشمند برای مهاجران است. هدف اصلی صدور آن یکپارچه‌سازی مدارک هویتی شهروندان خارجی دانسته شده است. بحث رسمی آن در جوزا ۱۴۰۲ مطرح شد و در ۲۰ قوس ۱۴۰۲ به‌صورت رسمی در ولایت بوشهر توزیع گردید. در این طرح به هر تبعه‌ی خارجی یک کد شناسه تعلق خواهد گرفت که این شناسه مبنای تمامی خدمات دریافتی آنان خواهد بود. گفته می‌شود که در مرحله‌ی اول اجرای این طرح، شهروندان دارای کارت آمایش و هویت مدنظر قرار می‌گیرند که به‌جای کارت‌های آمایش و هویت برای آنان کارت هوشمند ملی مهاجران صادر می‌شود. در ادامه‌ی طرح نیز افراد دارای برگه‌های سرشماری و گذرنامه مشمول اجرای طرح خواهند شد.

آخرین آمار کمیساریای پناهندگان سازمان ملل از مهاجرت افغانستان به ایران

بر اساس گزارش کمیساریای سازمان ملل در مورد بازگشت داوطلبانه، و گزارش نظارت بر ترددهای مرزی افغانستان و همچنان گزارش وضعیت افغانستان تا یک آگست و گزارش تازه واردان افغانستانی در ایران به ایران، تا پایان سال ۲۰۲۲ بیش از ۳.۲۵ میلیون افغانستانی در داخل افغانستان آواره شده‌‌اند. در عین حال کم از کم هشت میلیون افغانستانی نیز در کشورهای نزدیک افغانستان زندگی می‌کنند. از آگست ۲۰۲۱ تا اول آگست امسال تعداد مهاجرت‌های جدید که صورت گرفته حدود ۱.۶۲ میلیون نفر تخمین زده شده است. از ماه آگست سال ۲۰۲۱ وقتی طالبان قدرت را گرفتند، میزان مهاجرت شهروندان افغانستان افزایش یافت. این روند را می‌توان در نمودار ذیل مشاهده کرد.

گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل نشان می‌دهد که حدود ۸۲ درصد از ترددهای افغانستانی‌ها به ایران از گذرگاه‌های رسمی و به‌صورت غیرقانونی صورت می‌گیرد. درحالی‌که حدود ۹۶ درصد ترددها به پاکستان از گذرگاه‌های رسمی و به شکل قانونی انجام می‌گیرد.

بررسی‌های کمیساریای پناهندگان سازمان ملل نشان می‌دهد که مهم‌ترین دلایل مهاجران تازه‌وارد افغانستانی ساکن در ایران برای خروج از افغانستان عبارت اند از: ترس از آزار و اذیت، دلایل اقتصادی، ترس عمومی از طالبان، خشونت و آشوب‌های گسترده.

باید توجه داشت که دلایل مهاجرت از افغانستان همیشه یکسان نبوده است. برای مثال بعضی وقت‌ها ترس از آزار و اذیت مهم‌ترین علت بوده و در زمان‌های دلایل اقتصادی. دلایل عمده‌ی خروج از افغانستان از سال ۲۰۲۱ به بعد را برحسب ماه‌های مختلف می‌توان در نمودار زیر مشاهده کرد.

بر طبیق آمارهای کمیساریای عالی پناهندگان، مهاجرانی که از سال ۲۰۲۱ تا جولای ۲۰۲۳ به ایران وارد شده‌اند از نظر قومیت حدود ۳۶ درصد آنان هزاره بوده‌اند. همچنین ۳۴ درصد تاجیک و ۱۴ درصد هم پشتون بوده‌اند.

مهاجران تازه‌وارد افغانستانی مشاغل اصلی‌ای که قبل از ورود به ایران به آن مشغول بوده‌اند عبارت اند از: کارگری ساختمان (۴۳ درصد)، مشاغل نیروهای مسلح (۳۳ درصد)، خیاطی و کارهای نساجی (۱۲ درصد) و کارگری کشاورزی و مزارع (۶ درصد).

در نیمه‌ی اول سال ۲۰۲۳ حدود ۳۱۰ هزار شهروند افغانستان از ایران اخراج شده‌اند که روزانه حدود هزار و ۷۱۶ نفر میشود. میزان اخراجی‌ها در مقایسه با بازه‌ زمانی مشابه در سال ۲۰۲۲، حدود ۱۶ درصد بیشتر است. در میان اخراج‌شدگان کسانی که شامل طرح سرشماری سال ۱۴۰۱ و حتا بعضا دارای کارت آمایش بودند هم حضور داشتند. مشاهده روندهای اخراج افغانستانی‌ها از ایران در سال‌های ۲۰۲۲ و نیمه‌ی اول سال ۲۰۲۳ در نمودار زیر.

مطابق آمار کمیساریای عالی سازمان ملل، اخراج‌شدگان بیش از ۴۵ درصدشان برای بار نخست بوده که به ایران مهاجرت کرده‌اند. ۲۴ درصد بار دوم، ۱۱ درصد بار سوم و ۲۰ درصد هم بیش از سه بار به ایران رفته‌اند.

دلایل اخراج افغانستانی از ایران در بازه مورد بررسی، فقدان مدارک اقامتی (۸۷ درصد) و ورود غیرمجاز به کشور (۱۳ درصد) است.

مطابق آمار کمیساریای عالی سازمان ملل، مهم‌ترین دلایل بازگشت شهروندان افغانستان از ایران به کشور شان در نیمه‌ی اول سال ۲۰۲۳ عبارت اند از: تجدید دیدار با اعضای خانواده، عدم وجود فرصت شغلی مناسب، هزینه‌ی بالای زندگی در ایران، کسب پاسپورت یا ویزا برای اقامت مجدد در ایران، ترس از دستگیری یا اخراج، عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و غیره.

بخش دوم: تجربه‌ی زندگی مهاجران و پناهندگان افغانستانی در ایران 

تجربه‌ی زندگی افغانستانی‌ها در ایران در طی بیشتر از چهاردهه عموما متنوع است و نمی‌توان از نگاه یکسان و همه‌شمول سخن گفت. برخی‌ها معتقد اند وقتی وضعیت قانونی و حقوقی به‌گونه‌ای است که افغانستانی‌ها در آن در رده‌ی پایین‌تر تعریف شده‌اند، رفتار روزمره‌ی مردم تحت تأثیر همین سلسله‌مراتب شکل می‌گیرد. برای بسیاری‌ها که در ایران بزرگ شده‌اند نقطه شروع حس کردن این تمایز و فروتر بودن نسبت به ایرانیان، دوران مکتب بوده است. شماری بر این باور اند که بدرفتاری با افغانستانی‌ها در سال‌های آخیر کم‌تر شده و شماری از تشدید و افزایش تنش و برخوردهای تبعیض‌آمیز سخن می‌گویند.

نگاه و رفتار تحقیرآمیز در زندگی روزمره

در زندگی روزمره می‌توان مجموعه‌ای از بدرفتاری‌های مستقیم و غیرمستقیم را در موقعیت‌های مختلف شناسایی کرد که مکررا رخ می‌دهند و تحقیر مهاجران و پناهندگان را در بردارد. سیدابوطالب مظفری، شاعر و نویسنده‌ی مطرح افغانستان از تجربه‌ی زندگی در مشهد در دهه‌ی ۶۰ چنین‌ می‌گوید: «روزی صبح زود همراه برادرم از خانه بیرون شدیم که برویم سر کار. خیابان شلوغ بود. معلوم شد “افاغنه” را جمع‌ می‌کنند؛ اما نه نیروی انتظامی، بلکه “حمید” نامی که از گنده‌لات‌های محل بود. حمید حاکم بلامنازع منطقه‌ی التیمور در آن سال‌ها بود. مردم را می‌گرفتند و می‌بردند داخل یک حویلی. من و برادرم را نیز گرفتند و بردند. معلوم شد شب در منطقه دعوایی شده است و این بگیر و ببندها برای تأدیب مهاجران است. نیم ساعتی بودیم تا این‌که آقای ثنایی، همسایه‌ی‌ ایرانیمان آمد و شفاعت کرد. اما آن غائله تا حوالی ظهر ادامه داشت. روزی نبود که در صف نانوایی، اتوبوس و یا در کوچه، مهاجری کتک نخورد. کم کم یاد گرفتیم باید ساکت و آرام در گوشه‌ای بخزیم تا از آسیب‌های احتمالی در امان باشیم» (۳: ۳۳). البته این به ‌معنای نادیده گرفتن تنوع در شکل رابطه‌ی ایرانیان با مهاجران و پناهندگان نیست. گونه‌هایی از روابط مسالمت‌آمیز، توأم با حداکثر اعتماد و صمیمت نیز بخشی از رابطه میان مهاجران و ایرانی‌ها است که به‌عنوان دلیلی بر پذیرش آنان در جامعه‌ی ایران مطرح می‌شود.

از مشترکات فرهنگی تا تفاوت‌های زبانی و مذهبی

تجربه‌ی زندگی مهاجران و پناهندگان افغانستانی در ایران نشان می‌دهد که در جامعه‌ی ایران از یک‌سو شباهت‌های فرهنگی نادیده گرفته می‌شود و تمایزهای درونی اقوام مختلف افغانستانی را نیز به‌خوبی نمی‌شناسند. از سوی دیگر، در ایران «افغانستانی» را با هزاره و ازبیک می‌شناسند و سیمای ظاهری آسیایی آنان مشخصه‌ی اصلی تفکیک «افغانستانی» از ایرانی است. در مقابل سایر اقوام افغانستانی مانند پشتون‌ها و تاجیک‌ها از نظر ظاهری شباهت بیشتری به ایرانی‌ها دارند و کم‌تر قربانی خشونت می‌شوند. اما واقعیت تلخ زندگی هزاره‌ها و ازبیک‌ها این است که عدم شناخت افکار عمومی ایرانی‌ها آنان را در ایران به قربانی اصلی تبعیض بدل ساخته است.

تصویرسازی منفی رسانه‌ای علیه مهاجران

تصویری که در رسانه‌های داخلی ایران ترسیم می‌شود سهم زیادی در نگرش‌های منفی به این جمعیت دارد و افغانستانی‌ها معمولا مقصر همه‌ی مشکلات تصور می‌شوند؛ چیزی‌ که در سطح روابط روزمره با مردم محلی هم به چشم می‌آید (۴: ۲۶۴). اکثرا دولت و رسانه‌ها در ایران همواره سه مشکل بیکاری، جرم و جنایت و شیوع بیماری را به گردن افغانستانی‌ها می‌اندازند و در مقابل در مورد خدمات این جمعیت به ایران بی‌تفاوت اند. شواهد تأییدکننده‌ای در مورد بالا بودن جرم در جمعیت مهاجران و پناهندگان افغانستانی وجود ندارد و این تصور نادرست عمومی بیشتر محصول بازنمایی رسانه‌ای جرایم آنان است. تصویرسازی رسانه‌ای از افغانستانی‌ها آنان را بهصورت یک کل یکپارچه از جمعیت کم‌سواد، کارگر و فاقد خویشتن‌داری اخلاقی مطرح می‌کند. علاوه بر این، نوع انعکاس وضعیت کشور افغانستان در رسانه‌های ایران هم نگرش‌های منفی جامعه را تشدید می‌کند.

پنهان ماندن جنبه‌های مثبت حضور مهاجران و پناهندگان افغانستانی

احداث طرح‌های عمرانی بزرگ توسط کارگران افغانستانی در ایران با وجودی که انعکاس رسمی ندارد، اما غیرقابل کتمان است. آنان حتا در سال‌هایی که با شدیدترین برخوردها از سوی ایران مواجه بودند، با سخت‌کوشی در سخت‌ترین مشاغل سهم مهمی در ساخته‌شدن و پیشرفت ایران ایفا کرده‌اند. به‌عنوان نمونه، نقیب‌الله رحیمی (مستعار) می‌گوید: «من عمر خود را برای آبادانی این کشور تلاش کردم، ولی هیچ وقت یک ایرانی این را نمی‌بیند. فکر می‌کند من این‌جا آمدم و فقط یک مصرف‌کننده هستم. به‌عنوان این نمی‌بیند که عمر من، استعداد من، نیرو و انرژی من در خدمت همین کشور بوده. ما این‌جا را آباد کردیم. مثلا همین ساختمان را من آباد کردم. من در آخر می‌روم اما این آبادی این‌جا سر جایش هست.» کارهایی مانند سنگ‌بری، کار در کارخانه‌های بازیافت و تفکیک زباله، جمع‌آوری زباله یا حفر تونل‌های مترو از جمله سخت‌ترین مشاغلی است که اغلب کارگران‌شان افغانستانی‌ها هستند، و دلیل پر تعداد بودن افغانستانی‌ها در این نوع مشاغل «وجدان کاری» آنان است که باعث می‌شود کارفرمایان با کم‌ترین دستمزد از آنان استفاده کنند. اما این خدمات افغانستانی‌ها به اقتصاد ایران هیچ‌گاه انعکاسی در رسانه‌های رسمی یا اظهارات مقام‌های دولتی نداشته است.

سایه متداوم ترس از دستگیری و اخراج

اجرای رویکرد بازگشت با ابزار قهریه، تا اکنون برخورد با پولیس و هراس از اخراج از ایران را به بخش دائمی از تجربه‌ی زندگی روزمره‌ی مهاجران افغانستانی ساکن ایران بدل کرده است؛ چیزی‌ که در میان افغانستانی‌ها به اصطلاح «افغان‌گیر» معروف است. مدارک افغانستانی‌ها معمولا در مکان‌های عمومی مانند میدان‌ها، ایستگاه مترو یا محل کار کارگران بررسی می‌گردند. رویه متداول هم این است که افراد بعد از دستگیری به اردوگاه منتقل شوند تا صحت مدارک‌شان در آن‌جا بررسی شود. افرادی که مدارک قانونی داشته باشند اما همراه‌شان نباشد باید منتظر باشند تا یک نفر مدارک شان را به اردوگاه تحویل دهد. افراد غیرمجاز هم معمولا به اردوگاه‌های مرزی اعزام می‌شوند تا از کشور ردمرز شوند. در میان افغانستانی‌های ساکن ایران کم‌تر کسی را می‌توان یافت که تجربه‌ی دستگیری و ردمرز را نداشته باشند. به‌طور مثال، سیدابوطالب مظفری از تجربه‌ی خود در دهه‌ی ۶۰ چنین‌ می‌گوید: «یک روز اتفاقی افتاد. صبح طبق معمول من و برادرم سوار اتوبوس شده به سمت کار می‌رفتیم. رسیده بودیم جلو کلانتری چهار، چهارراه مجلسی امروز. راه ماشین‌ها را بسته بودند. دو سه سرباز آمدند داخل اتوبوس و هرچه مهاجر بود پیاده کردند و با توپ و تشر داخل حویلی کلانتری انداختند. حویلی پر شده بود. کم‌کم اعضای دیگر خانواده‌ هم آمدند و جمع‌مان جمع شد. دو ساعتی آن‌جا بودیم تا این‌که اتوبوس‌ها آمدند و پر شدند و برده شدیم به سمت اردوگاهی که در حوالی سبزوار بود. از سه چهار خانواده‌ی ما، همه مردان، تنها پدرم که خانه بود و به کار نمی‌رفت، باقی بودیم. یک روز تعدادی روحانی افغانستانی آمدند به اردوگاه. عمویم نیز در میان آنان بود. آنان سخنرانی کردند و وعده‌ی آزادی دادند. بعد دو هفته یک روز باز اتوبوس‌ها آمدند و همگی را به شهر بازگرداندند. معلوم نشد که چرا گرفتند و چرا رها کردند» (۳: ۳۴).

از قول سیدرضا محمدی، شاعر، نویسنده و منتقد افغانستانی نیز چنین آمده است: «در سال ۱۳۷۴ کم کم بگیر و ببند شروع شد. در مشهد، فرمانده پولیسی پیدا شد به‌نام کریم غول. کریم غول و ولایتدار وقت، آنقدر دوستان ما را از ما گرفتند که حد ندارد. ایرانی‌های محل ما به ما بدبین شدند و نصف افغانستانی‌ها که پشت گرم‌تری داشتند برگشتند. از این نصف یکی هادی حسینی بود که بهترین دوست من و رقیب بزرگ من در مکتب بود. لحظه‌هایی که هادی سوار کامیون‌های کوچ‌ اجباری می‌شد، همه‌ی ما گریستیم. هادی رفت که شاید هیچ‌وقت درس نخواند. تقدیر از او، اما سال‌ها بعد، یک پروفیسور حقوق در دانشگاه هاروارد ساخت. با این همه آن سال سگ، همیشه بدترین سال عمر من باقی ماند» (۳: ۱۵۹).

مورد دیگری که به‌طور مکرر از طرف افغانستانی‌های ساکن ایران به آن اشاره می‌شود، برخورد خشن و تحقیرآمیز برخی مأموران پولیس است که برای بسیاری مهاجران از جمله بدترین تجربه‌های زندگی در ایران بهشمار می‌آید. بعضی‌ها در این مورد با بعض و خشم از خشونت و رفتار تحقیرآمیز پولیس شکایت دارند. سایه این ترس و هراس همواره بر سر خانواده‌های افغانستانی است. سید رضا محمدی تجربه‌ی خود را در این زمینه چنین می‌گوید: «من سه بار در ایران، به‌خاطر افغانستانی‌بودن دستگیر شدم. دفعه‌ی اول در مشهد از مینی‌بوس مرا مستقیم بردند به اردوگاه سفیدسنگ. دو هفته در خیمه‌های این اردوگاه در کار اجباری ماندم. دفعه‌ی دوم در یزد، رفته بودم کسی را آزاد کنم و خودم دستگیر شدم. یک شبانه‌روز بعد معاون فرماندار با ماشینش آمد دنبالم و مرا با رفیقم با هم آزاد کرد. دفعه‌ی سوم، در تهران بود. من غیر قانونی نبودم. در بین غیرقانونی‌ها بودم و این هم البته جرمی است. و این بدترین دفعه بود که حسابی از آن رییس نامرد اردوگاه به‌خاطر موهای بلندم شلاق خوردم. همه بدنم کبود شده بود. وقتی آزاد شدم، با سر تراشیده پیش استاد حسین آهی رفتم. بغلم کرد؛ زخم‌هایم را مرهم گذاشت و گفت که شب در رادیو پیام (که در آن‌جا مجری بود) پدر این رییس اردوگاه را درمی‌آورد. من گوش نکردم چه گفت، متنها ایمان دارم پدر او را درآورده بود» (۳: ۱۶۱-۱۶۰).

عدم امکان اعتراض برای مهاجران

شواهد متعدد نشان می‌دهد که افغانستانی‌ها در ایران چه از نظر حقوقی و چه از نظر اجتماعی در جایگاهی فروتر از شهروندان ایرانی قرار دارند و در نتیجه در حوزه‌های مختلف زندگی مورد اجحاف قرار می‌گیرند؛ اما به سبب همین موقعیت فروتر، امکان اعتراض به این وضعیت برای آنان وجود ندارد. در مواردی که اختلاف ایجاد می‌شود، مدارا و درگیر نشدن بهترین راه‌ برای یک افغانستانی است. مهاجران و پناهندگان تجربه‌ی زیادی دارند که با ظلم و اجحاف مدارا کردند و آن را کم‌‌اهمیت‌ترین اتفاقات زندگی در ایران می‌دانند. بسم‌الله اخلاقی (مستعار) می‌گوید: «خیلی وقت‌ها زمانی که در حال عبور از یک محل هستیم، ایرانی‌ها گیر می‌دهند، ما چیزی نمی‌گویم و سرمان را پایین می‌اندازیم. دنبال شر نیستیم، مگر این‌که از حد بگذرد و طبیعی است که در آن‌صورت هم، اوضاع به نفع ما نیست؛ چون مردم محل طرف آنان را می‌گیرند. می‌ترسیم که درگیری و نزاع کار را با به پولیس بکشاند و در آن‌صورت احتمال ردمرز شدن وجود دارد.»

علی یاوری (مستعار) دلیل عدم قدرت اعتراض برای افغانستانی‌ها را این‌طور می‌گوید: «من فکر می‌کنم ریشه‌ی این مسأله فقدان پشتیبانی قانونی برای ما است و این احساس بی‌عدالتی برای بسیاری نمایانگر عادی‌شدن ظلم در حق افغانستانی‌ها و ناتوانی آنان در احقاق حقوق‌شان است. وقتی‌های هم شده که بچه‌ها به کلانتری یا پاسگاه شکایت کردند اما نه تنها به موضوع رسیدگی نکردند بلکه مورد تمسخر نیز قرار دادند.»

محرومیت‌های ساختاری

یکی از مهم‌ترین مضامین مطرح‌نشده در گفت‌وگو با افغانستانی‌ها محدودیت قانونی در حوزه‌ی اشتغال، ازدواج، مالکیت و تردد است. برای اغلب مهاجران و پناهندگان امکان مالکیت وجود ندارد و این محدودیت حتا در کم‌اهمیت‌ترین خدمات اعمال می‌شود. این وضعیت در واقع نشانه‌ای است از موقعیت فروتر آنان در سلسله‌مراتب اجتماعی و برهانی است قاطع و انکارناپذیر در تأیید تبعیض و تحقیر سیستماتیک.

در مورد مالکیت کالاهایی چون موتر و خانه، نیاز به کمک یک دوست یا شریک ایرانی دارند تا بتوانند به‌نام او خانه یا موتر خریداری کنند. از آن‌جا که سند به اسم شهروندان افغانستان صادر نمی‌شود، خانه به‌نام فرد ایرانی سند زده می‌شود و سپس با یک قول‌نامه یا وکالت‌نامه در اختیار مالک افغانستانی قرار می‌گیرد. واضح است که در عمل سرنوشت این توافق میان فرد ایرانی و فرد افغانستانی تابع اراده‌ی فرد ایرانی است. اسکان در یک شهر خاص و ممنوعیت سفر به شهر دیگر بدون دریافت مجوز قانونی محدودیت دیگری است. برای پناهندگان و افراد داری گذرنامه‌ی خانواری، خروج از ایران نیز تنها با ابطال مدارک هویتی ممکن است. اگر یک پناهنده‌ی افغانستانی بخواهد سفری به افغانستان داشته باشد باید کارت آمایش خود را باطل کند و سپس از کشور خارج شود. بعد اگر بخواهد به ایران بازگردد، دیگر به‌عنوان یک پناهنده شناخته نمی‌شود.

شواهد متعدد نشان می‌دهد بسیاری نهادها مانند مکتب، شفاخانه، ادارات دولتی، پولیس و دادگاه هرچند موظف به ارائه‌ی خدمات به شهروندان افغانستانی اند، در عمل آنان را «بار اضافی» می‌دانند و در ارائه‌ی خدمات اکراه نشان می‌دهند؛ چیزی که در موارد متعدد در استفاده از خدمات و امکانات با پدیده‌ی «اول ایرانی، بعد افغانستانی» مواجه‌اند. مورد مهم دیگر که در سال‌های اخیر بر وضعیت زندگی شهروندان افغانستانی تأثیر گذاشته اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها است. با اجرای این قانون و افزایش قیمت نان و حامل‌های انرژی هزینه‌ی خانوارهای افغانستانی به یک‌باره افزایش یافت.

مشاغل مجاز و غیرمجاز برای مهاجران افغانستانی

در ایران افغانستانی‌ها به کار کارگری در بخش ساختمان، نگهبان یا نظافت اماکن شناخته می‌شوند. طوری‌ که از زمان تصویب طرح «اشتغال آوارگان افغان» در سال ۱۳۶۳ همه‌ی مهاجران افغانستانی تنها در برخی مشاغل خاص می‌توانستند استخدام شوند و هرگونه فعالیت آنان در مشاغل دیگر با برخورد انتظامی یا جریمه‌ی کارفرما مواجه می‌شد. با تغییر رویکرد دولت نسبت به مهاجران افغانستانی از اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ و تلاش برای دستگیری و بازگرداندن به افغانستان و شکل‌گیری پدیده‌ی مهاجران غیرقانونی، انتخاب شغل برای افغانستانی‌ها تحت تأثیر یک عامل جدید قرار گرفت. تلاش برای پنهان ماندن از دید دولت و مردم ایران به یکی از راهبردهای افغانستانی‌ها در انتخاب شغل بدل شد. در این شرایط مهاجران افغانستانی چند انتخاب عمده داشتند:

۱) کار در مناطق دورافتاده: یکی از راه‌های کاهش برخورد با پولیس برای افغانستانی‌ها کار در مکان‌هایی است که در حاشیه‌ی شهر و دور از آن قرار دارند.

۲) زندگی در محل کار: زندگی مجردی و یا خانوادگی در محل کار یکی دیگر از راه‌های کم کردن تردد در سطح شهر و دور ماندن از برخوردهای احتمالی پولیس است. در مناطق روستایی زندگی در مرغداری یا گاوداری یا باغ و در شهرها شغل نگهبانی از جمله‌ی این موارد است.

۳) کار روزانه، تردد شبانه: یکی دیگر از راه‌های کم کردن برخورد، تردد در شب است. مثلا بسیاری از کارگران سنگ‌بری‌ها، ساعات اولیه‌ی صبح عازم محل کار می‌شوند و شب‌ها هم بعد از غروب آفتاب برمی گردند.

۴) کار خانگی: کار در منزل یکی دیگر از راه‌های کم کردن تردد است. با رواج حرفه‌ی خیاطی در میان شهروندان افغانستانی، بسیاری بعد از مدتی کار سرمایه‌ی لازم برای خرید چرخ‌ خیاطی را فراهم کرده‌اند و در قسمتی از منزل خود کار می‌کنند.

۵) کارگاه‌های زیرزمینی: یکی از مهم‌ترین تحولات شغلی را می‌توان شکل‌گیری کارگاه‌های زیرزمینی خیاطی، کیف‌دوزی، نجاری و امثال آن دانست. این کارگاه‌ها شرایطی را فراهم کرد که کارگران افغانستانی با حداقل تردد بتوانند کار کنند و از تبعات برخورد احتمالی با پولیس در امان باشند. در برخی کارگاه‌ها کارگران در طول هفته در کارگاه سکونت دارند و تنها در تعطیلات پایان هفته به محل زندگی خود سر می‌زنند.

در طی سال‌های بعد دو روند موازی شیوه‌ی ادغام مهاجران در بازار کار را تحت تأثیر قرار داده است. از یک‌سو دولت به‌تدریج ممنوعیت اشتغال افغانستانی‌ها در بخش‌های مختلف را تشدید و به‌ این‌ ترتیب تلاش کرد تا در جهت حمایت از نیروی کار ایرانی، کار افغانستانی‌ها را محدود به مشاغل سخت و کم‌مهارت نگه دارد. از سوی دیگر افغانستانی‌ها به‌تدریج مهارت‌های مختلف شغلی را آموختند، موقعیت اقتصادی بهتری پیدا کردند، شبکه‌های اجتماعی میان خود را گسترش دادند و به مشاغل جدید رو آوردند؛ اما محدویت‌ها همچنان وجود دارد. بر اساس مقررات وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، لیست مشاغل مجاز برای شهروندان خارجی هر ساله ابلاغ می‌شود. در آخرین مورد لیست مشاغل چهارگانه‌ی مجاز اشتغال شهروندان خارجی که توسط وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ابلاغ گردیده قرار ذیل است:

گروه کوره‌پزخانه‌ها
گچ‌پزی و آهک‌پزیآجرپزی
۱. گج‌پز ۲. آهک‌پز ۳. کیسه‌زن کوره ۴. کوره خالی‌کن۱. کوره‌چین ۲. فخار ۳. قالب‌زن ۴. کوره‌سوز ۵. خشت‌زن کوره
گروه کارهای ساختمانی
امور ساختمانیبلوک‌زنی و موزائیک‌سازیسنگ‌بری و سنگ‌تراشیراهسازی و معدن
۱. چاهکن (مقنی) ۲. حفار (تونل و کانال) ۳. آسفالت‌کار ۴. بتون‌ریز ۵. بسته‌بندی مصالح ساختمانی ۶. تعمیر کوره‌ آجرپزی ۷. کارگر ساختمانی۱. بتون‌ساز ۲. بلوک‌ساز ۳. پله‌ساز ۴. ترچه‌ساز ۵. پرسن‌کار موزائیک ۶. موزائیک‌ساز۱.برشکار سنگ ۲.کارگر دستگاه‌ سنگ‌بری ۳.کارگر سنگ‌بری ۴. کارگر ماشین سنگ‌تراش ۵. صیقل‌کار سنگ ۶.سنگ‌کوبی ۷.برشکار کاشی۱. کارگر پل‌ساز ۲. کاگر تعمیر و نگهداری تونل ۳.کارگر آتشبار ۴. کارگر استخراج معدن ۵. کارگر حفار معدن
گروه کارهای کشاورزی
کشاورزیمرغداری و دامداریکشتارگاهچرم‌سازی و سالامبورسازی
۱. کارگر بیل‌زن ۲. کارگر زراعت‌کار ۳. کارگر سم‌پاش ۴. کارگر علوفه‌جمع‌کن ۵. کارگر کشاورزی۱. دامپرور و دامدار ۲. کارگر مرغداری ۳. چوپان۱. سلاخ دام و طیور ۲. پوست و پرکن ۳. سیرابی و روده‌پرکن ۴. جمع‌آوری ضایعات کشتارگاه۱. آهک‌زن ۲. چرم‌ساز ۳. شست‌وشوی پوست (کارگر ماشین‌کار-کارگر ساده) ۴. کارگر مواد شیمیایی ۵. سالامبورساز
سایر گروه‌های شغلی
۱. کارگر امحای زباله ۲. کارگر بازیافت مواد شیمیایی ۳. کارگر تخلیه و بارگیری ۴. کارگر کوره ریخته‌گری۵. حناسایی ۶. کمپوتسازی ۷. سریشم‌پزی ۸. تولید کود شیمیایی ۹. تولید غذای دام و طیور (کنستانتره)  10. کارگر تخلیه و نظافت مخازن فاضلاب ۱۱. کارگر جوشکار تعمیرکار کفش۱۲. خیاط ۱۳. کارگر بافنده ۱۴. کارگر نجاری  

مشاغلی که علاوه بر جدول بالا صرفا مختص به شهروندان خارجی ساکن در ولایت تهران است:

مشاغل اعلام‌شده
۱. کارگر تخریب ساختمانی ۲. کارگر حمل مواد معدنی ۳. کارگر شن و ماسه ۴. کارگر نظافت اصطبل و نگهداری اسب ۵. کارگر تنظیف دامپروری و دامداری ۶. کارگر تنظیف مرغداری۷. کارگر موادزن چرم‌سازی ۸. کارگر قبرکن ۹. کارگر تخلیه چاه و لوله‌بازکنی ۱۰. کارگر بازیافت زباله ۱۱. کارگر تولید زغال ۱۲. کارگر حمل‌ونقل داربست۱۳. کارگر آسیاب ضایعات ۱۴. زرین‌کار ۱۵. کارگر حمل‌ونقل ضایعات فلزی و پلاستیکی ۱۶. کارگر تفکیک پسمانده ۱۷. کارگر تولید بلور ۱۸. کارگر پرس‌کار (پلاستیکی-فلزی)۱۹. کارگر پرداخت‌کار ۲۰. کارگر تأسیسات ۲۱. باغبان ۲۲. کارگر مکانیک ۲۳. کارگر باطری‌سازی ۲۴. کارگر آرماتوربند  

امروز اما متداول‌ترین مشاغلی‌ که مهاجران و پناهندگان افغانستانی‌ عملا در آن‌ها مشغول کار هستند، این موارد را در بر می‌گیرد:

بخش ساختمان، صنایع پوشاک، کوره‌پزخانه، سنگ‌بری، کار برای پیمانکاران شهرداری، صنایع بازیافت، نگهبانی و انبارداری، باربری، نجاری، مشاغل یقه‌سفید (فعالیت صرافی و نقل و انتقال پول به خارج از ایران)، فروشندگی، دست‌فروشی، کارگاه کیف و کفش‌دوزی، کشاورزی و دامداری، خدمات نظافت، مشاغل تخصصی (در کنار دوستان ایرانی در فعالیت‌های پروژه‌ای)، تعمیر موتر، تجارت و خرید و فروش، کشتارگاه و صنایع وابسته، کار در صنایع خاص (تولید پلاستیک، تولید نمک، تولید شیشه، تولید ظرورف یکبار مصرف و…)

موانع تحصیل برای کودکان مهاجران و پناهندگان افغانستانی

با وجودی ‌که امکان تحصیل کودکان افغانستانی در ایران تا حد زیادی توسط دولت فراهم شده است اما دسترسی به خدمات آموزشی برای خانواده‌‌های افغانستانی با دشواری‌هایی نیز همراه است. توان اقتصادی خانواده‌ها اولین مسأله است. دریافت شهریه ثبت‌نام فشار مالی قابل توجهی بر خانواده‌هایی که تعداد فرزندان‌شان زیاد است وارد می‌کند. نصرالله عطایی (مستعار) که پسرش را در صنف آمادگی ثبت‌نام کرده می‌گوید: «در روزی که پسرم را ثبت‌نام کردم مکتب پنج میلیون تومان شهریه گرفت. نزدیک یک میلیون دیگر هم هزینه‌ی لباس و مواد آموزشی شد. بعد از آن هم یک هفته تحت عنوان‌های مختلف پول جمع می‌کنند. من یک ‌کارگر هستم. اجاره‌ی خانه و مصارف خانواده را نیز می‌پردازم.» مدارک شناسایی مسأله‌ی بعدی کودکان افغانستانی را در ثبت‌نام در مکتب تشکیل می‌دهد. معمولا مکتب‌ها از ثبت‌نام کودکانی که در کارت شناسایی‌شان شهر دیگری ثبت شده است، خودداری می‌کنند. سومین مانع در راه تحصیل کودکان افغانستانی، مخالفت مردم محل با ثبت‌نام‌ آنان در مکتب است. نمونه‌هایی از این مخالفت‌ها در مناطق روستایی و شهرهای کوچک وجود دارد که بیشتر هم تابع از جو عمومی منطقه نسبت به مهاجران افغانستانی است. مانع دیگر تحصیل کودکان افغانستانی موضوع مذهب است. اجباری بودن دروس مذهبی در مکتب‌های دولتی و خودگردان، خانواده‌های اهل سنت را به تحصیل کودکان خود در نظام آموزشی رسمی یا غیررسمی ایران بی‌میل کرده است. این موضوع در مورد مهاجران پشتون و تاجیک صدق می‌کند.

موانع تحصیل در دانشگاه برای مهاجران و پناهندگان افغانستانی

درحالی‌که تحصیلات عالی یکی از معدود مسیرهای مشروع در برابر گروه‌های فرودست برای ارتقای اجتماعی در ایران است؛ اما سازمان سنجش، اداره‌ی کل امور شهروندان و مهاجران خارجی وزارت داخله و وزارت علوم هر کدام هر سال، پیش‌شرط‌هایی را برای متقاضیان اعلام می‌نمایند. سد راه جوانان افغانستانی در کنار مسائل مختلف اداری و قانونی، سه مسأله‌ی اصلی دیگر هم وجود دارد که مانعی در برابر این مسیر ارتقا محسوب می‌شود. مسأله‌ی اول، اشتغال پس از فارغ‌التحصیلی است. مطابق قوانین کار ایران، فارغ‌التحصیلان افغانستان قادر نیستند در مشاغل دولتی یا شرکت‌ها یا بنگاه‌های اقتصادی خصوصی ایران مشغول به کار شوند. برای فارغ‌التحصیلان چهار مسیر بیشتر وجود ندارد: گروهی سعی می‌کنند به‌واسطه‌ی شبکه‌ی ارتباطی قوی با دوستان ایرانی خود در دانشگاه به‌صورت غیررسمی در برخی فعالیت‌های پروژه‌ای شرکت کنند. گروه دیگر، پس از اخذ مدرک تحصیلی به همان کار پدر خود یا دیگر مشاغل متداول افغانستانی‌ها باز می‌گردند. گروه سوم تحصیل در دانشگاه را پلی برای خروج از ایران و ادامه‌ی تحصیل در دانشگاه‌های خارجی می‌دانند. در نهایت گروه آخر کسانی هستند که برای کار متناسب با رشته‌ی تحصیلی خود به افغانستان باز می‌گردند.

 دومین مسأله‌، الزام به تحویل کارت پناهندگی و خروج از ایران پس از فارغ‌التحصیلی است. این شرط از سال ۱۳۹۲ ابلاغ شد و به‌واسطه‌ی آن هر فرد برای ورود به دانشگاه باید کارت اقامت خود را تحویل دهد و گذرنامه و روادید تحصیل دریافت کند. این امر به منزله‌ی تغییر وضعیت اقامتی فرد از «پناهنده‌ی جمعی» به مهاجر است و پس از پایان مهلت روادید، فرد باید ایران را ترک کند. هرچند این قانون در سال ۱۳۹۳ برای دختران تغییر کرد و آنان در صورت تجرد در هنگام فارغ‌التحصیلی مجددا کارت اقامت می‌گیرند؛ اما در مورد پسران شرط تحصیل همچنان الزام به بازگشت است.

مسأله‌ی سوم اما برای مهاجران و پناهندگان افغانستانی برای پذیرش در دانشگاه نیز علاوه بر محدودیت موجود در مورد انتخاب شهر، ورود افغانستانی‌ها به برخی رشته‌هایی مانند فیزیک اتومی، فیزیک هسته‌ای، فیزیک مولکولی (پلاسما)، فیزیک ذرات بنیادی، مهندسی پلاسما، مهندسی ایمنی (گرایش بازرسی فنی و حفاظت هواپیما)، مهندسی تعمیر و نگهداری هواپیما، خلبانی هلی‌کوپتر و مراقبت پرواز، فناوری اطلاعات (گرایش مخابرات امن)، مهندسی فناوری ماهواره و مهندسی کامپیوتر (گرایش رایانش امن) به کلی ممنوع است. این فهرست از رشته‌های ممنوعه توسط وزارت علوم ایران برای تمام شهروندان خارجی که قصد شرکت در کانکور و ادامه‌ی ‌تحصیل در دانشگاه‌های کشور ایران را دارند ارائه شده که مهم‌ترین توجیه را آنان «تعهدات استخدامی برای جمهوری اسلامی ایران» می‌دانند.

از اعتراض مردم تا حمله به مهاجران افغانستانی

جدا از اعتراضات و تنش‌ بر علیه مهاجران افغانستانی در طول سالیان، در همین یک سال اخیر، در ماه میزان ۱۴۰۲ شماری از معترضان در شهر اقبالیه در ولایت قزوین، با چوب و سنگ به خانه‌های مهاجران افغانستانی حمله کردند. ویدیویی هم از این اتفاق در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که اعتراضاتی را در پی داشت. اما با اعلام بازداشت ۱۹ نفر توسط پولیس قضیه به یکباره تمام شد. در تازه‌ترین مورد در اثر کشته‌شدن یک جوان در نزاع خیابانی در نهم قوس ۱۴۰۲ در ولسوالی میبد از توابع ولایت یزد، یک روز بعد از آن شمار قابل توجهی از شهروندان میبد، در اعتراض به این جنایت به خیابان‌ها آمدند. درحالی‌که مقام‌های محلی نامی از هویت ضارب یا ملیت او نبرده‌اند، برخی رسانه‌ها اما ضارب را افغانستانی گفته‌اند؛ ادعایی که هنوز ثابت نشده است. در همین حال رسانه‌ی همشهری فیلمی را هم از حمله به محل زندگی مهاجران افغانستانی منتشر کرد. پیش از این ‌هم در سرطان ۱۳۹۱، همزمان با پیدا شدن جسد یک دختر ۱۸ ساله در چاهی در یزد، مردم به خانه‌ی شهروندان افغانستان حمله کردند و تعدادی از خانه‌ها را آتش زدند؛ ماجرایی که در آن شماری از مهاجران افغانستانی زخمی شدند. رویداد مشابه شلیک گلوله‌ی مأموران ایرانی بر موتر حامل مهاجران افغانستانی بود که منجر به جان‌باختن سه نفر گردید. همچنان در سال ۱۳۹۴ در اعتراض به افزایش دزدی‌ها، مردم محل بالای مهاجران افغانستانی مشکوک شده و به آنان حمله کردند.

جمع‌بندی

در این گزارش به دو سطح مختلف به مسأله‌ی مهاجران و پناهندگان افغانستانی در ایران پرداخته شد. ابتدا وضعیت زندگی این گروه از منظر رویکردهای مهاجرتی ایران بررسی شد و با نگاه تاریخی چگونگی شکل‌‌گیری قوانین و مناسبات اجتماعی کنونی که با گذشت بیش از چهاردهه از حضور مهاجران افغانستانی در ایران تا هنوز سیاست‌گذاران نتوانسته‌اند یا عمدا نخواسته‌اند بسترهای لازم برای سازماندهی موضوع مهاجرت فراهم کنند، شرح داده شد. گفته شد که در چهاردهه‌ی گذشته، به‌خصوص بعد از روی‌کارآمدن طالبان در سال ۱۴۰۰ و تشدید ناامنی و بی‌ثباتی در داخل افغانستان از جانب دولت ایران نسبت به مهاجران و پناهندگان افغانستانی رویکرد واحدی وجود نداشته است. نبود ساختار منسجم، تشتت و ناهماهنگی میان نهادها، تفاوت در نوع نگاه و منافع سازمان‌ها و رویکرد جزیره‌ای نسبت به حضور مهاجران افغانستانی بسترساز تشدید تنش و چالش‌برانگیزترشدن شرایط گردیده است. در ادامه با مراجعه به تجربه‌ی گروهی از مهاجران و پناهندگان افغانستانی ساکن در ایران، تجربه‌ی زندگی در این موقعیت اجتماعی را از زاویه دید آنان روایت گردید. یادآوری گردید که تغییر مداوم مقررات و قوانین با رویکرد کوتاه‌مدت به مهاجران و پناهندگان افغانستانی شیوه‌ای از زندگی را برای آنان به‌وجود می‌آورد که به موقعیت پادرهوایی و متزلزل مهاجران دامن زده و مسیر بدون چشم‌انداز روشن را در برابر افراد قرار می‌دهد؛ چیزی‌ که نتیجه‌ی آن دل‌زدگی و ناکامی بیش نیست. ضمنا روابط و تعاملات اجتماعی در جریان زندگی روزمره از منظر مهاجران و پناهندگان واکاوی شد و تصویر بزرگ‌تری از ابعاد مختلف زندگی در ایران به‌عنوان یک مهاجر یا پناهنده‌ی افغانستانی ترسیم گردید.

منابع:

۱. اصفهانی، آرش نصر، (۱۴۰۰). در خانه‌ی برادر (پناهندگان افغانستانی در ایران). تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

۲. خاوری، تقی، (۱۳۸۲)، مردم هزاره و خراسان بزرگ، تهران: انتشارات شریعی.

۳. رجایی، محمدسرور، (۱۴۰۰)، وطن‌دار (روایت ۲۸ افغانستانی از مهاجرت به ایران)، تهران: مؤسسه فرهنگی مطبوعایت جام‌‌جم.

۴. سعیدی، سعیده، (۱۴۰۱)، «زندگی در پاورقی (تجربه‌ زیسته‌ی شهروندان افغانستانی در نهاد آموزش ایران)»، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.