بیوقفه با چرخ خیاطیاش کار میکند تا بتواند سفارشات مشتریانش را تهیه کند. گاهگاهی که خسته میشود، روبندش را بالا میزند، چند نفس عمیق میگیرد و دوباره به کارش ادامه میدهد. او در حالی پشت چرخ خیاطی نشسته است که تا دو سال پیش سروکارش بهجای چرخ خیاطی و تهیه سفارش مشتریانش، با دانشگاه و دانشجویانش سروکار داشت.
زویا شکوه مدرک ماستری دارد و قبلا در یکی از دانشگاههای خصوصی در ولایت بلخ استاد بود. او حالا بهدلیل محدودیتهای وضعشده از سوی حکومت سرپرست طالبان در خصوص کار و تحصیل زنان، سمت استادیاش را از دست داده و برای تهیه معیشت خانوادهاش به خیاطی رو آورده است.
خانم شکوه میگوید: «زمانی که مرا از وظیفهام برکنار کردند، زندگی برایم دشوار شد و احساس میکردم در خفقان قرار گرفتهام. سختی اینروزها را نمیتوانم توصیف کنم. اینروزها برایم مثل کابوس میماند.»
او با یادآوری خاطراتش از دوران تدریس در دانشگاه میگوید که نه تنها در نزد دانشجویانش مورد احترام بود بلکه از سوی جامعه و مردم نیز تحسین و احترام میشد. او میگوید: «بعد از حاکم شدن گروه طالبان من تمام مقام و منزلت اجتماعیام را از دست داده و بیکار شدم. حالا به سختی میتوانم با مقدار پولی که با دوخت لباس برای مردم پیدا میکنم مخارج خانوادهام را تأمین کنم.»
زویا شکوه به این باور است که طالبان هیچ احترامی به زنان افغانستان ندارند. او میگوید چندی قبل تلاش کرد تا از این کشور خارج شود و برای فراهم نمودن شرایط مهاجرت نیازمند به امضای مکتوبش از سوی رییس دانشگاه بلخ شده بود، اما با وجود تلاشهای فراوان موفق به ورود به دانشگاه نشد.
او افزود: «آنروز خیلی به افراد طالبان که در نزدیکی در دانشگاه بودند التماس کردم تا مرا بگذارند به داخل دانشگاه بروم و اسنادم را نزد رییس دانشگاه ببرم، ولی آنان به من اجازهی ورود ندادند و من مجبور شدم از مرد دیگری تقاضای کمک بکنم تا اسناد را برای رییس دانشگاه ببرد. من نتوانستم آنروز مشکلم را حل کنم.»