دولت ایران بالای ۳۰۰ موشک بهسوی اسرائیل پرتاب کرد. چند تا از این موشکها به اسرائیل رسیدند؟ هیچکدام. البته قید هیچ کدام چندان دقیق نیست. در حقیقت، یکی از موشکها در داخل خاک اسرائیل فرود آمد و یک دختر هفتساله را مجروح کرد.
البته حالا کسی میتواند با سند و ثبوت نشان بدهد که نخیر، یکی نبود. پنج تا از این موشکها در خاک اسرائیل منفجر شدند. ده تا، بیست تا. این را هر طور که ببینیم یا بپیچانیم، واقعیت این است که یکی از مهمترین قدرتهای مسلمان در خاور میانه، یعنی ایران، توانایی نظامی اندکی در برابر کشوری چون اسرائیل دارد. برای این که معنای این سخن روشنتر شود، میتوان وارونهی این سناریوی واقعشده را در نظر گرفت:
اگر اسرائیل 300 موشک بهسوی ایران پرتاب کند، ایران جلو چندتا از این موشکها را میتواند بگیرد؟
این پرسش را میتوان تعمیم داد: کدام کشور مسلمان میتواند در برابر قدرتهای غیرمسلمان این جهان بایستد؟ اگر یکی از افراد طالبان همین حالا این سؤال را بخواند، پاسخش این است: «ندیدید که ما، بدون سلاح و تنها با تکیه بر ایمان و غیرت، هم امریکا را شکست دادیم و هم ناتو را؟» در پاسخی دیگر از یک مجاهد باتجربهی دیگر خواهید خواند: «شوروی را مگر ما شکست ندادیم؟»
در برابر این جوابها آدم چه میتواند بگوید؟ شوروی سابق منکوب و مخذول از افغانستان رفت. قصهی ناتو و امریکا هم که روشن است. حتا خودشان میگویند ما در افغانستان شکست خوردیم. پس اثبات شد که مسلمانان توان مقابله با بزرگترین قدرتهای نظامی جهان را دارند.
اما این زاویهی غلطی است که مسلمانان زیادی برای نگاه کردن به قدرت خود و دیگران از آن استفاده میکنند. در تصور این مسلمانان شکست وقتی رخ میدهد که اولا، همهی مسلمانان یا نابود شده باشند و یا تسلیم؛ ثانیا، نیرویی که در برابر مسلمانان پیروز شده تا ابد در خاک مسلمانان بماند و مسلمانان را در زنجیر نگه دارد. همان وقت هم اگر یک مسلمان در قلب خود تسلیم نشده باشد، شکست نخورده است.
خبر بد این است که امروز هیچکس تصمیم ندارد همهی مسلمانان را نابود کند یا به تسلیم مطلق وادارد. قرار اکثریت مطلق کشورهای مسلمانکوب هم به هیچ وجه این نیست که خاک مسلمانان را برای همیشه اشغال کنند و بر پا و دست مسلمانان زنجیر بگذارند. در یک وضعیت نهایی، این قدرتهای غیرمسلمان اند که میتوانند کشورهای مسلمان را نابود کنند. اما آن وضعیت نهایی در ذهن نامسلمانان نیست. به این معنا که شکست و پیروزی و قدرتمندی و ناتوانی را از روی آن وضعیت تعریف نمیکنند. اگر شکست را مشروط به این بسازیم که الف) قدرتهای غیرمسلمان همهی ما را نابود کنند و ب) کشورهای ما را تا ابد اشغال کنند، چنان شکستی هرگز بر ما تحمیل نخواهد شد. اما اگر شکست را با شاخصهای سادهتر و عینیتر تعریف کنیم، کشورهای مسلمان در برابر قدرتهای غیرمسلمان چانس مقابلهی چندانی ندارند. نمونه میخواهید؟ همین که دولت جمهوری اسلامی ایران پیش از حمله به چند کشور اطلاع میدهد که به اسرائیل اطلاع بدهند که حملهای در راه است، خود نشانهی ناتوانی است. همین که ایران بعد از فرستادن چندصد موشک نیمهجان و ناکام فورا اعلام میکند که قصه ختم است (بدون آن که طرف مقابل را کمترین مجازاتی کرده باشد)، نشان میدهد که مقامات ایران به خوبی میدانند که جنگ واقعی با اسرائیل ویرانگر است. این یعنی شکست. شکست یعنی این که کشوری را شکست بدهید (پیروزی طالبان بر امریکا)، بعد آن کشور شکستخورده به شما اجازه ندهد که پیروزی برای شما هیچ حاصلی نداشته باشد. شما پیروز شدهاید، اما آن کشوری که شکستش دادهاید هر هفته چهل میلیون دالر به شما میدهد تا گرسنه نمانید. شما پیروزید، اما قبرستانهایتان پر از کشتگان جنگ، کوچههایتان پر از گدا، دلهایتان پر از اضطراب، سفرههایتان خالی از نان، شفاخانههایتان بدون داکتر، چاههایتان بدون آب و جیبهایتان خالی از پول است. شما پیروزید، اما مکتب ندارید، سرک ندارید، علم ندارید، تکنولوژی ندارید، طیاره ندارید، دوا ندارید، پاسپورت ندارید و آینده ندارید. شما پیروزید، اما پیروزی که از هر طرف که به او نظر شود، جز ذلت و حقارت و شکست در او چیز دیگری نمیتوان یافت.
چرا چنین است؟ چرا مسلمان اینقدر ناتوان است؟ چرا موشک مسلمان نیمهجان است؟
در این باب سخنها گفتهاند. از استعمار و توطئهی کفار گرفته تا این که دنیا دوزخ مؤمن است و این سرنوشت ماست که همهی نعمات الهی را در آخرت ببینیم. آن چیزی که کمتر در موردش سخن میگوییم این است: دانشمندی که قرار است موشک تولید کند، هم به علم این کار نیاز دارد و هم به موادش، هم به آزادیاش و هم به اقتصادش، هم به امنیتش و هم به اعتمادش. شما نمیتوانید موشک قوی تولید کنید اگر کل سیستم مدیریت و رهبری و مناسبات اجتماعی و فرهنگی و علمیتان گروگانِ یک اندیشهی ضد علم و ضد آزادی و ضد حقوق فردی و ضد جستوجو و پرسشگری باشد. فرهنگ مسلمانی در حال حاضر (و برای چندین قرن) چنین چیزی بوده است. طالبان میخواهند افغانستان را آزاد و آباد بسازند- طبق ادعای خودشان. با چه؟ از طریق بستن همهی امکانات آموزش، لغو همهی آزادیها، پامال کردن همهی حقوق انسانی افراد و رد و طرد تمام پیشرفتهای بشری. مگر میشود؟ مگر شوخی است؟ جمهوری اسلامی ایران نیز همین است. آن موشکهای نیمهجان، نیمهجان بودند، چون وقتی یک مملکت به خاطر ایدئولوژی غالب حاکم بر آن مملکت عقب ماند، در این عصر دیگر بعید است به پای حرکت شتابندهی کشورهای آزاد برسد.