در نگاه اول، آرام و صبور به نظر میرسد. آنچه میپرسم به دقت میشنود و تمام سؤالات را با تأمل پاسخ میدهد. او که با فقر و تنگدستی مبارزه کرده و به دانشگاه راه یافته بود، بعد از بستهشدن دروازهی دانشگاهها بر روی دختران، سرخوردگی و تلخیهای زیادی را تجربه کرده است. حالا اما از پس هر سختی و رنج موفق بیرون آمده؛ درسهای دشوار، دردناک و مفیدی را آموخته است. در این فرآیند دشوار و بیمناک، رشد کرده و مهمتر از همه، بهطور قاطع در برابر ناملایمتهای پیشرو ایستاده و هیچ وقت امیدش را از دست نداده است.
برای آیدا در آن زمان که سال اول دانشگاه را تمام کرده بود، محروم شدن دختران از تعلیم و تحصیل به معنای دودشدن رویاها و به تماشانشستن خاطرات و مسیری که تا حال با هزار دشواری طی کرده، بود. وقتی به خواست و خوشحالی قبلی پدر و مادرش میاندیشید که همیشه مشوق و حامی درس و پیشرفتش بودند، این تصور برایش تقویت میشد که تلاشهایش در دوران مکتب و زحمات عبور از کانکور و رسیدن به صنف دانشگاه، نابود شده و به فنا رفته است. او عاشق درس خواندن بوده و قبول این حرف که بعد از این نمیتواند در دانشگاه درس بخواند، برایش غیرقابل باور و ناممکن بوده است. از اینرو، ترس و واهمه از سیاستهای زنستیزانهی طالبان او را وارد مرحلهی جدیدی از زندگی ساخته است.
آیدا میگوید: «وقتی شنیدم طالبان دروازهی مکاتب و دانشگاهها را بر روی دختران بستند، گیج شدم و احساس پوچی کردم؛ پوچی سوزان و نابودکننده. چشمانم باز مانده بودند و قلبم از شدت درد میتپید. فکر میکردم در شعلهی آتش انداخته شدم و روحم حرکت ندارد. کتاب و حمایت دوستان اما فرصتی را برایم فراهم کرد که در این وضعیت باقی نمانم. وقتی با مطالعه و مشورهی دوستان روی تواناییام کار کردم، خودم را کشف کردم. قابلیت و قدرتم را یافتم. این قابلیت بذری زیر زبانم گذاشت. به امید دلبستم؛ چون امیدواری دارویی برای غم و ناامیدی است. اجازه میدهد رویاها جوانه بزند. کوچکترین جوانه هم نشان میدهد که زندگی رو به جلو است.»
در عین حال، آیدا به این نظر است که محروم شدن دختران از تحصیل توسط طالبان آنقدر عجیب است که عقل از یافتن پاسخی برای چرایی آن عاجز میماند. او این سیاست را در قبال نسل امروز و فردای افغانستان عامل درماندگی و روسیاهی طالبان دانسته و باور دارد که طالبان، عواقب این تصمیم غیرانسان÷یشان را خواهند پرداخت. طبق گفتهی او، دختران و زنان افغانستان از این شرایط عبور خواهند کرد اما نفرت و انزجار از طالبان و سیاست آنان را هیچگاه فراموش نخواهند کرد. او میگوید: «زندگی ما با تعلیم و تحصیل معنا پیدا میکند، وقتی گروهی منادی جهل در مقابل دختران و زنان بایستد و اجازه ندهد درس بخوانیم و زندگی کنیم، معنیاش این است که عملا با ما در جنگ است. طالبان امروز با دختران و زنان افغانستان در جنگ هستند. جنگی که سرانجام ما در آن پیروز خواهیم شد.»
آیدا در پاسخ به این سؤال که چطور محروم شدن از تحصیل و ماندن در خانه را تحمل کرده و امروز قدرتمندتر هر زمان دیگر آمادهی نقشآفرینی در زندگی فردی و جمعی است، گفت: «وقتی کسی و نهادی نیست که شما را حمایت کند و به الزامات یک زندگی عادی یک انسان نه تنها احترام بگذارد بلکه مانع هم ایجاد کند؛ در اینصورت ما دو راه بیشتر برای ادامهی زندگی نداریم. یکی، همسو با سیاست و خواستهای حاکمیت باشیم و شکست را بپذیریم -این چیزی است که حکومت بدوی و درمانده طالبان آن را میخواهد- و دوم، تابآوری و مقاومت و نه گفتن به سیاست و رویکرد وضعیت موجود است. نجات ما و نسل آیندهی افغانستان در گرو انتخاب دوم است. سختی و رنج را تحمیل میکنیم اما مبارزه و مقاومت خود را در برابر وضعیت موجود ادامه میدهیم.»
به عقدهی آیدا، رویا برای هر انسانی آزاده و آگاه با ارزشترین و زندهترین بخش زندگی است، بهخصوص وقتی از جنس ایدهآلها و آرزوها باشد. حقیقت هم این است که انسان تا زمانی که میتواند رویا ببافد و در مسیر زندگی چشمانداز داشته باشد، زیست ارزشمند و معنادار دارد. چرا که رد پای خودش را در آینده میکارد. رد پایی که اگر هدف شود و همسو با یک جمع همسرنوشت، آرام آرام سبز میشود و از دل خاک سر بیرون میآورد. امروز کافی است نگاهی به داستانهای درخشان دختران مبارز و شجاع در کابل و سایر ولایتهای کشور داشته باشیم تا متوجه شویم آنان چقدر خوب و قدرتمند عمل کردند. بدون شک، یاد و نامشان تا ابد در دلها زندهاند و بیاندازه امید به آینده برای خود و بهخصوص نسلهای بعدی خلق کردند.
در عین حال، آیدا به تلاش و پشتکار و خو نگرفتن به شرایط کنونی نیز تأکید میکند. او میگوید: «برای ما مهم است که از خوگیری با شرایط اجتناب کنیم. اجازه ندهیم مغز ما با ناملایمات کوچک و بزرگ بیتوجه شود، یا کنار آمده آنها را واقعیتهای ناگزیر بداند. اکثر مردم با مشکلات زندگی شخصی و مسائل عمومی خوگرفتهاند و اصلا وجود آنها را متوجه نمیشوند و این برای آیندهی ما بسیار خطرناک است. قطعا، پیروزی و کسب نتیجه تلاش و پشتکار نیاز دارد. هیچکسی جوابها را حاضر و آماده در اختیار مان نمیگذارد. ممکن نیست مسائل دشوار را دور بزنیم. انسانها از طریق کشمکشهای سازنده یاد میگیرند و رشد میکنند. کار طاقتفرسایی است؛ دیوانهوار اما لذتبخش. بهخصوص در دورهای که همه بهدنبال نتیجهی فوری و لذت زودهنگام هستند.»
افزون بر این، آیدا با همصنفیهای دوران دانشگاه و تعدادی از دانشآموزان مکتب نیز در ارتباط است. آنان با هم روی مسائل فردی و جمعی صحبت میکنند. این گام کوچک برای او که بستر کارهای بزرگ را فراهم میکند، مایهی دلگرمی بهوجود آورده و احساس قدرت، شهامت و سرزندگی میکند. بهطور نمونه، آیدا خاطرهای را تعریف میکند که همین چند ماه قبل، با تعدادی از همصنفیهایش به پارک رفتهاند و روی برخی مسائل و کارهای پیشرو با هم صحبت داشتهاند. از احساس خوبی که برایشان دست داده و لذت گفتوگوی دوستانه را یادآور میشود. او میگوید: «هماهنگ کردیم و در ساعت مشخص به دروازهی ورودی پارک رسیدیم. شخصا وقتی در داخل پارک قدم گذاشتم، گرمای خورشید با پیشانیام را احساس کردم. پرندگان مشغول سر دادن آواز بودند. نسیم خنکی از میان درختان به سمتم آمد. آرامش را احساس کردم. احساس کردم آزادی از دل آسمان به من لبخند میزند. توصیف آن لحظه فراتر از کلمات است. با خود میگویم آزادی، رهایی و مهربانی کیمیای نایابی هستند که هر جغرافیایی لیاقت استقبال و پذیرایی آنها را ندارند.»
وقتی در مورد تجربهاش از روزهای اول ورود طالبان به کابل و گشتوگذار او به شهر پرسیدم آن را وحشتناک و فراموشنشدنی توصیف میکند. آیدا توضیح میدهد که همین حالا هم برخی وقتها که در کوچه و خیابان است، میترسد و مراقب اطراف خود است. او به هر کسی اعتماد نمیکند و از شریک ساختن معلومات نیز با کسانی که نمیشناسد خودداری میکند. آیدا در شرایط کنونی، هوشیاری و آگاهی شهروندان، بهخصوص دختران و زنان را از اوضاع و احوال پیرامون ضروری دانسته و بر انسجام و همکاری گروههای متکی بر خواستهای جمعی تأکید دارد. بهباور او، هر قدم ما بهسوی هدف، حتا اگر اندک هم باشد، باعث پیشرفت مان میشود. همکاری و کار جمعی نیز روحیهی ما را به شیوهی سالمی متحول میکند تا گروههای قویتری را تشکیل دهیم.
او میگوید: «تصمیمات جسورانه ما را به این قابلیت میرساند که سؤالات جدی در زندگی خویش طرح کنیم. اینکه میخواهیم چگونه زندگی کنیم و مهمتر از همه، میخواهیم در آینده چهکسی باشیم؟ ممکن والدین برای ما محدودیت ایجاد کنند یا توصیهای داشته باشند، اما این به ما بستگی دارد که با صلاحدید خودمان توصیهی آنان را بپذیریم یا نه. قضاوت آنان براساس خواستههای خودشان از ما است که با درک و فهم ما از زندگی و شرایط کاملا تفاوت دارد. مهمترین نکته برای هر دختر خانم، بهخصوص در شرایط امروزی، داشتن هدف است. تلاش برای مأموریت بزرگ، دشوار و مهم امید و رضایت بهوجود میآورد.»
از اینرو، آیدا بر این نظر است که با نه گفتن به سیاهی و تاریکی، پنجرهی روشنایی بر روی ما باز میشود. آنوقت دیگر تصمیم و انتخاب زندگی بدست خود ما خواهند بود؛ شرایطی که توانایی فکری و هیجانی ما را بهبود داده و تقویت خواهند کرد. او در ادامه گفت: «ما دیگر مدیون یا متعهد به کسی نخواهیم بود، و آن روز رها و آزادیم.»
با این همه، آیدا باور دارد که ما دختران و زنان افغانستان باید مقاومت و تابآوری خود مان را در برابر محدودیتهای گروه حاکم افزایش بدهیم. بهترین روش هم حضور در کنار سایر دختران و زنان است که دغدغههای مشابه و مشترک دارند. کار با آنان هدفمند و نتیجهبخش است، چون مشترکا سختیهای مسیر عبور از وضعیت کنونی را درک میکنیم. بهباور او، دختران و زنان افغانستان امروز از طالبان نفرت دارند. جدیت عمل و روح آزرده و ناراضی آنان این موضوع را اثبات میکند. باید آرام و بدون سروصدا و لاکپشتی حرکت کنیم و به مسیر پرنشیبوفراز پیشرو پرانرژی گام برداریم.