پس از به قدرت رسیدن طالبان، جریانهای سیاسی مختلف انتظار داشتند که از طریق گفتوگوی سیاسی به بحران افغانستان پایان داده شود، حکومتی با پایههای گسترده تشکیل گردد، حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی تأمین شود و به حقوق اساسی شهروندان، بهویژه حق تعلیم و کار زنان بهعنوان نیمی از جامعه، احترام گذاشته شود. با اینحال، مشاهده میشود که جریانهای سیاسی از بیمیلی طالبان برای تعامل ناامید شدهاند و اکنون در تلاش اند حکومتی در تبعید تشکیل دهند. این گروهها هدف دارند تا با مشروعیتزدایی از طالبان، جلب حمایتهای بینالمللی، سازماندهی مقاومت داخلی، حفظ انسجام ملی و فرهنگی و مذاکره برای تغییرات سیاسی، ادارهی سیاسی حاکم افغانستان را تحت فشار قرار دهند و تغییرات عمدهی سیاسی ایجاد کنند. با این وجود، چالشهای متعددی چون پیچیدگیهای سیاسی و نظامی، عدم اتحاد میان جریانهای سیاسی، فقدان کنترل عملی در داخل کشور، فقدان حمایت مردمی، وابستگی به کشورهای خارجی، مشکلات مالی و اقتصادی و چالشهای جلب حمایت بینالمللی در این مسیر وجود دارد. بنابراین، این مقاله به تحلیل و بررسی چالشها و فرصتهای تأسیس حکومت در تبعید توسط جریانهای سیاسی افغانستان میپردازد و از جنبههای مختلف مشروعیتبخشی، حمایتهای بینالمللی، سازماندهی مقاومت داخلی، و حفظ وحدت ملی و فرهنگی این روند را مورد ارزیابی قرار میدهد. تأسیس حکومت در تبعید میتواند برای دستگاه سیاسی حاکم در افغانستان (طالبان) چالشبرانگیز باشد و صفحهی تازه در تاریخ سیاسی/نظامی افغانستان باز نماید.
اصولا، حکومت در تبعید به ساختار سیاسیای اطلاق میشود که توسط گروهی از رهبران یا نمایندگان یک کشور، پس از آنکه از خاک اصلی خود اخراج یا مجبور به ترک کشورشان شدهاند، ایجاد میشود. این نوع حکومت بهصورت نمادین و در بیشتر موارد بهعنوان یک قدرت مشروع و قانونی شناخته میشود، حتا اگر توانایی اعمال کنترل واقعی بر قلمرو ملی خود را نداشته باشد.
هدف اصلی حکومت در تبعید حفظ مشروعیت و ادامه دادن به ادعای قانونی حکومت بر کشوری است که تحت کنترل نیروهای خارجی یا یک رژیم مخالف داخلی قرار دارد. این نوع حکومتها معمولا از سوی بخشهایی از جامعهی بینالمللی بهرسمیت شناخته میشوند و در برخی موارد حمایتهای دیپلماتیک، مالی و حتا نظامی دریافت میکنند.
مثالهای تاریخی بسیاری از حکومتهای در تبعید وجود دارد که در ادامه به بررسی تاریخچهی برخی از مهمترین حکومتهای در تبعید به شکل فشرده میپردازیم.
حکومت فرانسه آزاد (۱۹۴۰-۱۹۴۴)؛ پس از اشغال فرانسه توسط آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، جنرال شارل دوگل از فرانسه به بریتانیا فرار کرد و حکومت فرانسه آزاد را تشکیل داد.
حکومت لهستان در تبعید (۱۹۳۹-۱۹۹۰)؛ پس از اشغال لهستان توسط آلمان و شوروی در آغاز جنگ جهانی دوم، دولت لهستان به بریتانیا منتقل شد. این حکومت در تبعید به فعالیتهای دیپلماتیک خود ادامه داد و توانست حمایت بینالمللی برای موضوع لهستان را حفظ کند.
حکومت اسپانیا در تبعید (۱۹۳۹-۱۹۷۷)؛ پس از پیروزی فرانسیسکو فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۹، بسیاری از جمهوریخواهان اسپانیا به خارج از کشور فرار کردند و حکومت جمهوریخواه اسپانیا در تبعید تشکیل شد.
حکومت چکسلواکی در تبعید (۱۹۳۹-۱۹۴۵)؛ پس از اشغال چکسلواکی توسط آلمان نازی در سال ۱۹۳۹، رییسجمهور این کشور، ادوارد بنش به بریتانیا فرار کرد و حکومت چکسلواکی در تبعید را تأسیس کرد.
حکومت مجاهدان افغانستان در تبعید (دهه ۱۹۸۰)؛ در دوران اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۷۹-۱۹۸۹)، بسیاری از گروههای مجاهدان که با حکومت تحت حمایت شوروی مخالفت میکردند، به کشورهای همسایه نظیر پاکستان و ایران پناه بردند. برخی از این گروهها دفترهای خود را در این کشورها مستقر کردند و تلاش کردند تا بهعنوان نمایندگان قانونی مردم افغانستان شناخته شوند. در نهایت دولت مجاهدان در پاکستان ایجاد شد و پس از خروج نیروهای شوروی و سقوط حکومت کمونیستی در کابل در سال ۱۹۹۲ قدرت را بهدست گرفت.
همچنین نمونههای زیادی از حکومتهای در تبعید در تاریخ جهان وجود دارد که ذکر همهی آنها در اینجا مقدور نیست.
تشکیل حکومت در تبعید توسط جریانهای سیاسی خارجنشین افغانستان میتواند زنگ خطر بزرگی برای ادارهی طالبان از چند جنبه باشد. هرچند این جریانها، با وجود اینکه دشمن مشترکی دارند، اما با هم متحد نیستند و دیدگاه کلی یا آرمان حکومت در تبعید را بهطور روشن و مورد قبول همگان بیان نکردهاند. همچنین، نشانهای از ساختار و سند تأسیس (اساسنامه) حکومت در تبعید این جریانها وجود ندارد. با اینحال، تأسیس آن میتواند دردسری بزرگ برای ادارهی طالبان که فاقد مشروعیت داخلی و بینالمللی است، ایجاد کند.
برخی از موارد عمدهای که تأسیس حکومت در تبعید به احتمال زیاد انجام خواهد داد و برای ادارهی طالبان دردسرساز خواهد شد، در ذیل نگاشته شده است.
جلب حمایت جامعهی بینالمللی
اگر حکومت در تبعید تأسیس گردد، در نخستین گام بهدنبال کسب حمایت جامعهی بینالمللی خواهند رفت. یکی از وظایف اساسی حکومتها در تبعید تأمین روابط سیاسی و دیپلماتیک است تا از این طریق بتوانند حمایت نظامی، اقتصادی و سیاسی دولتها و سازمانهای بینالمللی را جلب کنند. این حمایتها میتواند در تضعیف رژیم طالبان و تأکید بر عدم بهرسمیتشناختن آنان مؤثر باشد.
حفظ مشروعیت سیاسی
ضعف طالبان در کسب مشروعیت داخلی و بینالمللی، زمینه را برای حفظ مشروعیت سیاسی حکومت در تبعید فراهم میکند. این حکومت به مرور زمان به نمایندهی قانونی شهروندان کشور خود تبدیل خواهد شد و بر مشروعیت مبارزه علیه نظام حاکم تأکید خواهد کرد.
حمایت و همکاری با مقاومت داخلی
تأسیس حکومت در تبعید میتواند در سازماندهی مقاومت داخلی بسیار مؤثر باشد. این حکومت میتواند با نیروهای مقاومت در داخل افغانستان که علیه نظام طالبان مبارزه میکنند، همکاری کرده و نقش هماهنگکنندهای برای مبارزات داخلی و خارجی ایفا کند. همچنین میتوانند در جذب نیروهای مقاومتی بیشتر، ایجاد انگیزه و تدوین استراتژی جنگی نقش مؤثری داشته باشد. افزون بر این، حکومت در تبعید میتواند برای تأمین مخارج مالی جریانهای مقاومت داخلی از طریق جمعآوری کمکهای خارجی، افراد و دیاسپورا (جوامع مهاجر) کمک بیشتری نماید.
حفظ انسجام ملی و فرهنگی
در شرایطی که طالبان تبعیض چندوجهی اعمال میکنند، حکومت در تبعید میتواند هویت و انسجام ملی را حفظ کند. این حکومت بهعنوان نماد مبارزه و مقاومت تلاش میکند تا ارزشها، فرهنگ و هویت ملی را در تبعید زنده نگه دارد. آنان از طریق رسانههای جمعی، آموزش و فعالیتهای فرهنگی سعی میکنند تا هویت ملی و انسجام ملی را حفظ کنند. بنابراین، تأسیس حکومت در تبعید بهشدت به ضرر طالبان خواهد بود.
نمایندگی از جریانهای سیاسی برای تغییرات سیاسی
درحالیکه ادارهی طالبان آمادهی مذاکره با جریانهای سیاسی و تغییرات سیاسی نیست و فاقد قانون اساسی و نظام حقوقی/سیاسی تعریفشده است، حکومت در تبعید به نمایندگی از جریانهای سیاسی نقش کلیدی در گفتوگو با جامعهی بینالمللی و انتقال قدرت ایفا خواهد کرد. حکومتهای در تبعید بهعنوان نمایندگان مردم و اپوزیسیون وارد صحنه میشوند و معمولا در این مذاکرات بهدنبال بازگرداندن حکومت قانونی و اعمال تغییرات اساسی در کشور هستند.
افشای نقض حقوق بشر و فعالیتهای رژیم طالبان
حکومت در تبعید میتواند نقش مهمی در افشای نقض حقوق بشر توسط ادارهی طالبان ایفا کند. این حکومت از طریق رسانهها و سازمانهای بینالمللی تلاش خواهند نمود تا توجه جهانی را به وضعیت افغانستان جلب کرده و فشارهای بینالمللی را بر طالبان افزایش دهد. این افشاگریها میتواند منجر به تحریمهای بینالمللی، اقدامات دیپلماتیک و حتا مداخلهی نظامی شود. افزون بر این، افکار عمومی جهانی نسبت به طالبان مخدوش و خراب خواهد شد.
ایجاد ائتلافهای بینالمللی
حکومت در تبعید توانایی ایجاد ائتلافهای بینالمللی را خواهد داشت. آنان با همکاری دولتها، سازمانهای غیردولتی و نهادهای بینالمللی تلاش خواهند کرد تا ائتلافی را از حامیان بینالمللی برای حمایت از اهداف خود و فشار بر ادارهی طالبان تشکیل دهند. این ائتلافها میتوانند از طریق اعمال تحریمها، قطع روابط دیپلماتیک یا حمایت از مقاومت داخلی، به تضعیف رژیم طالبان کمک کنند.
آمادهسازی برای بازگشت به قدرت
یکی از اهداف اصلی حکومت در تبعید آمادهسازی برای بازگشت به قدرت در کشور خواهد بود. این حکومت تلاش میکند تا با حفظ ساختارهای سیاسی و دیپلماتیک خود، در صورت وقوع تحولات داخلی یا بینالمللی، به سرعت وارد عمل شده و کنترل امور کشور را بهدست گیرد.
هرچند تأسیس حکومت در تبعید با نواقص و چالشهایی مواجه خواهد بود که از کارایی و تأثیرگذاری آن میکاهد. این نواقص شامل عدم مشروعیت داخلی، فقدان منابع مالی، تنشهای سیاسی درونی، مشکلات در جلب حمایت جامعهی بینالمللی، عدم دسترسی به اطلاعات، فقدان تجربهی عملی، چالشهای قانونی و تأثیرات منفی بر روحیهی مردم است. این عوامل میتوانند توانایی این حکومت را در تحقق اهداف و مقابله با طالبان محدود کند. اما قطعا چالشهای فراوانی را برای ادارهی طالبان ایجاد خواهد کرد.
تأسیس حکومت همهشمول میتواند به یک فرصت تبدیل شود. چون تأسیس حکومت در تبعید توسط سیاسیون خارجنشین نشان میدهد که این جریانهای سیاسی خاموش ننشستهاند. آنان فعالیتهای سیاسی و احتمالا نظامی خود را آغاز خواهند کرد که قطعا به خیر و فلاح کشور و مردم افغانستان نخواهد بود. بنابراین، برای ادارهی طالبان باید روشن شود که تغییرات سیاسی ساختارمند و همهشمول، رعایت حقوق زنان، تصویب قانون اساسی و تقویت همزیستی میتواند کشور را از یک جنگ خانمانسوز احتمالی نجات دهد.
در نهایت، تأسیس حکومت در تبعید بهعنوان نهادهای سیاسی مهم در صحنهی بینالمللی و در مبارزه علیه رژیم طالبان نقش عمده ایفا خواهد کرد. آنان با جلب حمایت بینالمللی، حفظ مشروعیت ملی، سازماندهی مقاومت داخلی و نمایندگی مردم خود ادامه میدهند. همچنین این حکومت بهعنوان نماد مبارزه برای آزادی، دموکراسی و حقوق بشر شناخته خواهند شد و در شرایط بحرانهای سیاسی و جنگهای داخلی، میتوانند نقش کلیدی در آیندهی کشور ایفا کند.