UN Photo/Shehzad Noorani

اندازه‌ی واقعی تعهد سیاسی در روزگار خفقان طالبانی

یادداشت روز

پس از تسلط دوباره‌ی گروه طالبان بر افغانستان (در پانزدهم آگست سال ۲۰۲۱ میلادی)، سیاستمداران قدرتمند نظام قبلی یا به حکومت طالبان گردن نهادند و در افغانستان ماندند یا از کشور بیرون رفتند. کسانی که ماندند غالبا راه خاموشی در پیش گرفتند و در سه سال و چند ماه گذشته سعی کردند هم از قهر طالبان دور بمانند و هم از مهرشان. برای این گروه از افراد نه همراهی فعال با طالبان انتخاب خوبی بود و نه مخالفت صریح. همراهی بدنام‌ترشان می‌کرد و مخالفت سرشان را به باد می‌داد. آنانی که کشور را ترک کردند، وزن سیاسی خود را تا حد زیادی از دست دادند و هر بار که از “نجات” افغانستان و ضرورت مبارزه با طالبان سخن گفتند، با ریشخند مردم روبه‌رو شدند.

تعهد سیاسی چیست؟

تعهد سیاسی یعنی باور داشتن به این اصل که در جامعه ظرفیت فکری و عملی برای تغییر مثبت در مناسبات قدرت وجود دارد و برای عملیاتی کردن این ظرفیت به کنش هدفمند جمعی نیاز است. اکثر رهبران قدرتمند سیاسی افغانستان در نظام قبلی چنین باوری نداشتند؛ چرا که در زمانی که امکانش را  داشتند سعی نکردند ظرفیت فکری و عملی جامعه را برای ایجاد تغییر مثبت در مناسبات قدرت سیاسی بسیج کنند و به کار گیرند. گویاترین ترازویی که با آن می‌شد میزان تعهد سیاسی این رهبران را وزن کرد، رفتارهای‌‌شان در برابر فرصت‌های سیاسی موجود بود. اکثریت مطلق این رهبران از فرصت‌های سیاسی‌ای که در اختیارشان قرار گرفته بود، برای زراندوزی، خویشاوندپروری، رقیب‌کوبی، خودنمایی، زورگویی و عشرت‌طلبی استفاده کردند. اولین کسانی که قوانین کشوری را به صورت مکرر نقض کردند نیز همین رهبران سیاسی بودند.

حال، کسانی که در زمان قدرت خود تعهد سیاسی اندکی برای بهبود زندگی مردم و آینده‌ی افغانستان داشتند، در زمان بی‌قدرتی طبعا حتا همان میزان تعهد اندک را هم ندارند. شاهد این مدعا، پریشان‌اندیشی و پریشان‌گویی اکثر این رهبران در برابر وضع موجود است. هنوز، پس از سه سال و اندی که از حاکمیت طالبان می‌گذرد، این رهبران حتا یک متن سیاسی قابل اعتنا تولید نکرده‌اند که نشان بدهد آنان حداقل به آینده‌ی افغانستان فکر می‌کنند.

متعهدهای بی‌مسند و بی‌غوغا

در برابر رهبران مشهور و قدرتمند سیاسی -که ذکرشان رفت- گروه دیگری از افراد هستند که نه در زمان جمهوریت صاحب جاه و مسند بودند و نه پس از سقوط آن نظام به کنج عزلت و حیرت خزیدند. این افراد امروز هم، با وجود خفقان شدید در سایه‌ی حکومت طالبان، بدون غوغا و بدون پاداش فعال‌اند و آینده‌ی یک افغانستان بهتر را رقم می‌زنند. این افراد (که حتا واژه‌ی تعهد سیاسی را بر زبان نمی‌آورند اما عملا آن را تجسم می‌بخشند) معلم، آموزگار کارگاه خیاطی، ریش‌سفید، هوشیار قریه، مربی ورزش، مشاور فنی، تاجر، گرداننده‌ی کورس زبان، عضو شورای کوچک دهات و ماهر در مذاکرات محلی حل منازعه هستند. این افراد سیاست را در عینی‌ترین و کارآمدترین مفهوم آن به کار می‌برند تا نبض زندگی جامعه از تپش نیفتد و باور جامعه به امکان و امید عبور از این وضعیت سیاه از میان نرود و فراموش نشود. برای این افراد وضعیت سیاسی موجود یک آزمونگاه تصنعی سیاست‌گری نیست؛ کفِ واقعیت است و عینی‌ترین میدان برای خلاقیت سیاسی. در زمان جمهوریت، هفتادودو حزب ثبت‌شده وارد میدانی شده بودند که در آن اندازه‌ی واقعی تعهد سیاسی قابل آزمایش نبود. پول بود، سفر خارجی بود، چشم‌انداز ورود به ساختار قدرت بود و رهبر حزب هرگز در تنگنای آزمون‌های دشوار قرار نمی‌گرفت. به همین خاطر، نمی‌شد برآورد کرد که وزن واقعی تعهد سیاسی رهبران این هفتاد و دو حزب به انسانی‌تر و متمدن‌تر کردن وضعیت عمومی در حال و آینده چه‌قدر است. امروز، وضعیت برای یک معلم یا آموزگار کورس خیاطی تصنعی نیست. او با کمترین امتیاز و بیشترین ریسک با کفِ امکانات و از قعرِ چشم‌اندازهای امیدبخش کار می‌کند. سیاست او از جنس تشریفات حزب‌سازی نیست، اما واقعی‌تر و دشوارتر و مثمرتر است. آنان که خطابه‌های آتشین ایراد می‌کردند و شیک‌ترین عبارات را برای دموکراسی و آزادی و پیشرفت بر زبان می‌آوردند، یا رفتند یا در خانه‌های مجلل محبوس‌اند. در این زمانه، تعهد سیاسی بی‌غوغا و پرثمر را آنانی زنده نگه داشته‌اند که در زمان جمهوریت هم حزب نداشتند و میکروفون‌ها را با شعارهای میان‌خالی نمی‌کفاندند و امروز نیز از چراغ امیدی که در معرض وزش تاریکی است، اینجا و آنجا با فروتنی پاسبانی می‌کنند.