سیاست طالبان در راستای ممنوعیت دختران از تحصیل بزرگترین جفا بر جامعه و فرزندان کشور است. این رویکرد طالبان سبب شد تا بسیاری از منابع و توانمندیهای انسانی و فرصتهای دختران در حال تحصیل و تحصیلکرده به هدر برود. جبران این مشکلات هرچند دشوار است اما ناممکن نیست؛ بهخصوص زمانی که آن را از منظر دیگری نگاه کنیم. نه طالبان و نه هیچ گروه تمامیتخواه دیگر، این قدرت را ندارند که در اوج تکنولوژی و ارتباطات گستردهی جهانی مانع آموزش و یادگیری دختران و فرزندان کشور شوند.
در همین فاصلهی سه سال که طالبان نگذاشتند دختران در افغانستان به تحصیل ادامه دهند، بسیاری از دختران کوشیدند این تهدید (محرومیت از تحصیل) را به فرصت تبدیل کنند. برای آنان، استفاده از منابع آموزشی و آموزشهای آنلاین، بورسیههای تحصیلی و همچنین بارقههایی از خودفراگیری ایجاد شده است. چنین روندی، رو به گسترش هم هست. ایجاد بستههای آموزشی و تولید محتوا بهصورت وسیع آن در پلتفرمهای مختلف از اثرات خوب این روند است.
بر همین اساس، فایزه (مستعار) وقتی بعد از سه سال تحصیل در دانشگاه از ادامهی تحصیل محروم میشود، برای یک هفته خیلی بیبرنامه و پریشان است. اما بعد از آن، تصمیم خود را میگیرد. یکی از آن تصمیمها، برعلاوهی دنبال کردن فرصتهای ادامهی تحصیل در خارج از کشور، شروع آموزش و حمایت از زنان و دختران است. این تصمیم دقیقا یک ماه بعد از دستور منع تحصیل دختران توسط طالبان گرفته میشود. فایزه و یارانش مدت یک سال بهصورت آنلاین فعالیت میکنند. بعد از آن برنامههای آموزشی خودشان را در حاشیهی شهر کابل بهصورت حضوری آغاز میکنند. نتیجهی کار و تلاش شان فعلا بستر مطمئن برای آموزش کودکان و دختران محروم از درس است. فایزه برای دانشآموزان خود کتاب میخواند و مهارتهای زندگی آموزش میدهد. این دانشآموزان استاد زبان انگلیسی دارند. بهگفتهی فایزه، دیدن رشد دختران شادیبخشترین چیزی است که او تجربه میکند.
از اینرو، زهره نگاهش بر تغییر و پیشرفت امیدوارکننده است. برای فایزه، این را در مسیری که پیموده، تجربه کرده است. او میگوید: «دوستان خوبی بودند و هستند که بدون کدام ادعا میآیند و کنارمان میایستند. یادگرفتم آنچه نابودت میکند و ضربهی مهلک روحی و روانی میزند، ناامیدی و اتکا به دیگری است. این دیگری هر کسی میتواند باشد. ما اول باید واقعبینانه به زندگی نگاه کنیم. چه میتوانیم و چه نمیتوانیم؟ نگاه جامع و سیستمی داشته باشیم. همه چیزی دست خود ما نیست. همه چیز را خود ما نمیتوانیم. دستهای مختلف است که دستبهدست هم میدهند و دنیای زیبای را خلق میکنند.»
از اینرو، فایزه بر این عقیده است که آدم لحظهای نجات پیدا میکند که میفهمد غیر از خودش کسی را ندارد، به کسی وابسته نیست، به دیگری دل نباخته و چشم به راه یا در انتظار کسی نیست. البته که این توفیق کار یکروزه نیست، بلکه یک فرآیند مداوم است که علاوه بر اراده به دانایی، سختکوشی، صبر و تعهد نیز نیاز است. راههای اثباتشدهای برای دستیابی به هدف و موفقیت وجود ندارند که با استفاده از آنها رسیدن سریعتر به موفقیت و آرامش را برای کسی تضمین کند. از اینرو انسان پدیدهها و اتفاقات بسیاری را میبیند که دلش میخواهد همهی دستآوردها و خوبیها را یکجا داشته باشد، به دست آورد و در اختیار بگیرد. شاید عزم و ارادهی جدی برای حصول آن نیز وجود داشته باشد اما این کافی نیست و همهی راه، موفقیت و دستیابی به توانایی نیست. علاوه بر آن باید قدرت، مهارت، تخصص و صلاحیت و شایستگی را نیز کسب کرد تا به آنچه میخواهیم دست یابیم.
فایزه به فعالیتاش امیدوار است و به ادامه دادن آموزش برای دختران و کودکان با حمایت دوستان دغدغهمند و فهیم خود، پیش میرود. او میگوید: «واقعا روشن نیست به کجا میرسیم. اما ما برنامه داریم. البته که برنامهی ما تنها به کار و تلاش ما بستگی ندارد، به نقش همکاری دوستان، دختران و محیط نیز بستگی دارد. ما با دخترانی سروکار داریم که کمک ۵۰۰ افغانی در ماه برایش امکان درس خواندن و ادامهی تحصیل را فراهم میکند. اما این که همین مقدار را از کجا پیدا کنیم و از چه کسانی بخواهیم، خودش مسألهای دیگر است.»
افزون بر این، فایزه گاهی خاطرات و روزنوشتها و غمها و دردهای دختران را میشنود و میخواند. او میگوید: «همهاش آسان و خوشآیند نیست؛ واقعیت این است که روزهای سختی را هم سپری میکنیم. ولی در عین حال، این سختی همان معنا و دلیل بودن ما است. گاهی با خود میگویم، اگر وضعیت عادی بود، دیگر ضرورت به من نبود. ضرورت به فعالیت ما نبود. وقت دختری برایم از مشکلات مادرش که بیمار است، میگوید، اشکهایش میریزد، نمیدانم واقعا چه کنم. مدتی است که از نصیحت کردن نفرت پیدا کردهام. حتا از گفتن این که تو را درک میکنم. فقط کلافه هستم. چه کنم. چون متوجه شدم که کوچکترین حرکت و حتا ناخواسته بالای دختران تأثیر دارد. فقط سؤال میکنم که چه میتوانم و چه کمکی از دستم بر میآید؟ و آنان میگویند همینکه میشنوی، کافی است. آرام میگیریم و خالی میشویم.»
فایزه در ادامه یادآوری میکند که یک روز یکی از دختران، در مرکز آموزشی ضعف کرد؛ افتاد و بیحال شد. وقتی داکتر بردیم، داکتر گفت: «خیلی ضعیف شده است. باید به تغذیهاش توجه کند.» چیزی نگفتم. به یادی پیام این دختر افتادم که چندی قبل برایم نوشته بود: «خوردن لوبیا و چپس برایم آرزو است. روزی مادرم یک سیر کچالو آورده بود. خودم جرأت نتوانستم به مادرم بگویم. ولی به خواهرانم گفتم که همراه مادر امشب چپس درست کنیم. اما مادرم یادآوری کرد که من یک سیر کچالو آوردم و شما میخواهید آن را چپس درست کنید و در چند روز تمام کنید.»
علاوه بر آن، فایزه بیشتر اوقات یاد دختران ناامید، بیپناه و سخت قدرتمند و پرتلاش میافتد که با سرنوشتشان مبارزه میکنند. به یاد دخترانی میافتد که شبها کابوس میبینند. کابوس دوستانشان را که در انفجار در آموزشگاه و هنگام درس خواندن از دست دادهاند. به یاد دختری میافتد که دوستش بعد از آمدن طالبان بهخاطری که پدرش کار نداشت، مجبور شد مهاجر شود و آنجا هم موفق نشده به مکتب شامل شود. به یاد دختری میافتد که وقتی برایش میگوید خاطراتش را بنویسد، دختر پاسخ میدهد که «من میترسم که پدرم کتابچهام را بگیرد.» عکسهای کبود و لتوکوبشدهی دستهایش را میفرستد و میگوید: «گاهی عکس میگیرم و آن را با بسیار ترفند در گوشی پنهان میکنم.» اما او از رویاهایش برای فایزه میگوید. از برنامههایش قصه میکند. میگوید: «من باید زنده بمانم و موفق شوم. دلیل زنده ماندم خواهرم است که در انفجار قربانی شد. به یاد پیشرفت دختران میافتد که چقدر خوشحالکننده و امیدبخش است. به یاد دوستانش میافتد که چقدر با صداقت و باورمندی مسئولیتی را بر عهده میگیرند و به تحصیل و آموزش دختران کمک و حمایت میکنند.
از سوی دیگر، نگاه فایزه این است که دختران در وضعیت فعلی افغانستان باید از توانایی خودمراقبتی که یک توانایی درونفردی است و آنان را از آسیب دور میکند و از رفتارهای پرخطر پرهیز میدارد، برخوردار باشند. بهگفتهی او، زندگی دختران در شرایط کنونی مستلزم کسب تواناییهایی ناظر به روابط بین فردی است. طوری که از این طریق به همدیگر کمک کنند و به توانایی دیگرمراقبتی که مکمل توانایی خودمراقبتی است، دست یابند. در کل، فایزه ضرورت بهزیستی جمعی را نیازمند چنین توانایی میداند که فرد را از خود بیرون برده و متوجه دیگران نماید.
بهباور فایزه، با این رویکرد، دختران موفق و پیروز به فردا گذر میکنند. فردایی که رژیم تمامیتخواه طالبان از کشور برچیده شود. چون بهگفتهی فایزه، این گروه همین اکنون در تلاطم بحران قرار گرفته است. از یکسو در پاسخگویی به نیازهای جامعه درمانده است و از سوی دیگر، اختلافات درونی این گروه با گذشت هر روز، رو به افزایش است و در عرصههای مختلف درگیر چالشهای متعددی شده است. ضمنا سیستمهای کلان و کوچک در کشور نیز چون در یک چرخهی معیوب و ناسالم قرار دارند، به فروپاشی طالبان سرعت میدهد.