رهبر طالبان: آیین ما زورگویی است

یادداشت روز

معمول این است که شهروندان ناراضی یک کشور حاکمان ملک خود را به بعضی رفتارهای غلط یا غیرعادلانه متهم می‌کنند و حاکمان آن اتهام‌ها را رد کرده و غیرمنصفانه می‌خوانند. روند جاری در اکثر کشورها همین است. در حکومت طالبان، حداقل تا آنجا که به ملا هبت‌الله مربوط است، قضیه فرق دارد. رهبر این گروه چیزی را در مورد جباریت حکومت خود انکار یا پنهان نمی‌کند و به صراحت می‌گوید که اگر کسی فرمان‌هایش را نپذیرد، آن را به زور بر او اجرا خواهد کرد. ملا هبت‌الله خیلی روشن می‌گوید که حکومتش دستگاه جبر و زورگویی است. مهم‌تر از آن، سخن اصلی‌اش این است که جواز یا وجوب این زورگویی را از شریعت گرفته است. به بیانی دیگر، او بدون پرده‌پوشی می‌گوید که شریعت نیز محملی برای زورگویی است. این که ملا هبت‌الله چنین صریح سخن می‌گوید، از بعضی جهات برای مردم افغانستان خوب است. چرا که به آنان این امکان را می‌دهد که شناخت بهتری از حکومت دینی حاصل کنند.

در کشورهای اسلامی، از جمله در افغانستان، اکثریت معمولا در یک مورد همدل و همزبان بوده است: این که در این کشورها حکومت باید اسلامی باشد. اسلامی بودن حکومت در اکثر این کشورها از امور بدیهی به حساب می‌آید. به این معنا که کمتر کسی حتا به ذهن خود راه می‌دهد که حکومت را «غیراسلامی» یا غیردینی ببیند. وقتی پای حکومت در میان است، حتا آهنگ واژه‌ی «غیردینی» بر گوش و هوش مسلمانان گران می‌آید؛ گویی اگر حکومت غیردینی باشد، خطر بزرگی حیات جمعی مردم مسلمان را تهدید می‌کند.

شکایت مردمان کشورهای اسلامی غالبا این است که حکومت‌های‌شان «به حد کافی» و چنان که باید اسلامی نیستند. یعنی انتقاد دارند که حکومت‌های‌شان فقط در اسم اسلامی هستند اما در واقعیت از تعالیم عالیه‌ی اسلام پیروی نمی‌کنند. به همین خاطر، شایعاتی که در مورد حکومت‌داران در میان مردم به گردش می‌آیند غالبا در باره‌ی انحراف آنان از چارچوب‌های شرعی و دینی است. مثلا می‌گویند که فلان صدراعظم مسلمان، که این قدر خود را عابد و زاهد جلوه می‌دهد، درگیر روابط نامشروع است؛ یا فلان رییس‌جمهور با اصحاب نزدیک خود شراب می‌نوشد؛ یا رهبر فلان کشور اسلامی، با آن همه شهرتی که در ایمان‌داری یافته، در خفا غلام حلقه‌به‌گوش دولت‌های کافر است. شهروندان کشورهای اسلامی این‌ گونه چیزها را می‌گویند تا حسرت مشترکی را با همدیگر در میان بگذارند؛ حسرت این که چرا در سرزمین مسلمانان یک حکومت اسلامی خالص با رهبران واقعا مسلمان پا نگرفته است.  

حالا به افغانستان بیایید. در افغانستان حکومتی برپا شده که به حد کافی اسلامی است. رهبر این حکومت قصد دارد تمام احکام شریعت خود را موبه‌مو تطبیق کند. ملا هبت‌الله در جمعی از روحانیان گفته است که آنان قبلا فقط ملا بودند و فتوا می دادند و نمی‌توانستند از اجرای فتواهای خود مطمئن باشند. اما حالا که قدرت را در دست گرفته‌اند، باید حکم بدهند و اگر کسی حکم را نپذیرفت آن را به زور بر او بقبولانند.

مقصود ملا هبت‌الله این است که فتوای یک عالم اسلامی بدون داشتن قدرت وزن چندانی ندارد. در نگاه او، شریعت وقتی معنا پیدا می‌کند که قدرت تحمیل و خشونت در اختیارش باشد و حاکم اسلامی به زور و اجبار فرمان خود را بر مسلمانان تطبیق کند. در حقیقت ملا هبت‌الله زورگویی را به عنوان یک وضعیت آرمانی در شریعت مطرح می‌کند.

حال، کسانی که مشتاقانه در پی یافتن یک حکومت خالص اسلامی بودند، می‌توانند در حکومت طالبان نظر کنند و ببینند که حکومت اسلامی با یک کشور چه کار می‌کند. بنا بر ادعای طالبان، ملا هبت‌الله مزدور کفار نیست، شراب نمی‌نوشد، زاهد و عابد است و از روابط نامشروع دوری می‌جوید. حتا یارانش می‌گویند که او «نایب پیامبر» است. این حاکم مومن در تطبیق شریعت نیز چنان تعصب دارد که در برابر کل جهان ایستاده و در مورد امر ساده‌ای چون حق تحصیل دختران یک قدم عقب‌نشینی نمی‌کند. حکومت او همان قدر اسلامی است که یک حکومت می‌تواند اسلامی شود.

اما پرسش این است که دست‌آورد این حکومت دینی تندرو چیست؟

پاسخ این سوال را همگان می‌دانند، بلکه به عیان می‌بینند. افغانستان تحت حاکمیت طالبان به روایت رسانه‌ها، گواهی شاهدان عینی و گزارش نهادهای بین‌المللی با بحران بشری روبه‌روست؛  افغانستان زیر حکومت ملا هبت‌الله، کشوری است که کمترین میزان آزادی را دارد و با شدیدترین درجه‌ی خفقان و خردکننده‌ترین میزان فقر مواجه است. رهبران این حکومت به مردم می‌گویند که وظیفه‌ی حکومت فراهم کردن اسباب معیشت شهروندان نیست و رزق و روزی از جانب خداوند می‌آید. همین رهبران با صراحت کامل به مردم می‌گویند: شما هیچ حقی برای مشارکت در سرنوشت خود ندارید. یا از ما فرمان ببرید یا فرمان‌های‌مان را به زور بر شما تطبیق می‌کنیم.

این صراحت و این جباریت بی‌پرده یک حکومت اسلامی از یک جهت خوب است. از این جهت خوب است که خوب است که شاید مردمی که مشتاق حکومت اسلامی بودند سرانجام صورت آرمانی چنان حکومتی را با تمام پیامدهایش با چشمان خود ببینند و بپذیرند که از این سراب امید آب نباید داشت.