هر دم از این ملک نری می‌رسد

در میهن شیران، افغانستان، هر وقت بخواهند همت و شجاعت و ظرفیت کسی را امتحان کنند، به او می‌گویند، «اگر نر استی فلان کار را بکن». مثلاً به کسی می‌گویند که اگر نر است پای خود را دراز کند تا موتر از سرش عبور کند. یکی از برادران متعهد با جان و دل به این چالش پاسخ مثبت داد و گذاشت موتر از روی پایش رد شود. پایش تکه تکه شد و فغان ایشان به آسمان عروج کرد. بعد بی‌هوش شد و بردندش به شفاخانه. یک روز کامل بی‌هوش بود. وقتی به هوش آمد، اولین سوالی که از حضار دور تخت پرسید، این بود:

«آیا من نر هستم؟»

اعضای کمیته‌ی داوران مسابقه‌ی نری، یعنی همان کافه‌ی ملت قاضی بالفطره، یک‌صدا گفتند «نه». ایشان، یعنی داوران، به آن برادر گفتند که وقتی که به خاطر یک پای شکسته مثل پشک وغ می‌زند و دوازده‌ ساعت بی‌هوش می‌شود، انتظار نداشته باشد که کسی او را نر بداند. نر کسی است که مثلاً وقتی سگی نیم لگنش را با دندان بکند و ببرد، بگوید‌ «‌خواهش می‌کنم، خواهش می‌کنم».

البته ملک ما نر زیاد دارد. همین چند روز پیش یکی از آن‌ها گوش زن خود را با دندان کند. متأسفانه کسی از این نرها تجلیل نمی‌کند. این‌ها نرهای گم‌نامی اند که بدون هیچ توقعی درفش نرینه‌گی را برافراشته نگه‌می‌دارند. در برابر، اکثر ملت تنها به نرهای ناراضی یا هفت و هشت ثوری التفات دارند. کمتر کسی از خود می‌پرسد که مثلاً اگر آن قاضی که در جریان محاکمه‌ی چهل نفر در نیم ساعت همه‌ی آن چهل نفر را مجرمانی می‌داند که باید اتهام‌شان اثبات شود، مصداق «نر» نیست، چه کسی نر هست؟ اگر آن رهبری که می‌گوید تروریست‌ها «میهمان» مایند، نر نیست‌، چه کسی نر است؟ همین دیروز یکی از نرها در پاسخ به این سوال که چه کسی به او جواز تعویذ‌نویسی داده، گفت که جامعه‌ی مدنی به او مجوز داده. فردا اگر کسی بر اساس قرائت ویژه‌ای از دموکراسی و بازار آزاد سرگین به سر خود بست و ادعای دست‌یافتن به گوهر حیات کرد، تعجب نکنید. ما نر هستیم و با نریت هیچ ناممکنی وجود ندارد.