علی امیری کتابی نوشت با نام «خواب خرد». من این کتاب را «دیده ام». یعنی نخوانده ام و به همین خاطر با محتویات آن اکثرا موافق نیستم و در ضمن انتقادهایی که دارم برای نویسندهاش طول عمر آرزو میکنم. نمیخواستم این کتاب را نقد کنم، اگرچه شد. منظور من این بود که نشان بدهم ما با خواب خرد رو به رو نیستیم، بل با توفان خرد سر و کار داریم. نمونه بدهم؟
دولت افغانستان میگوید که با سازمان اطلاعات پاکستان تفاهمنامه امضا نکرده، فقط پیشنویس امضا کرده. خوب، برادر متعهد! وقتی با گفتن این حرف میخواهی خاطر ما را جمع کنی معنای اش این است که امضای پیشنویس ارزشی ندارد. اگر پیشنویس این قدر بی ارزش است، خوب تو چرا پایش امضا میکنی؟ یعنی ما نگرانتر شدیم!
از آن طرف این اسامه بن لادن را ببین. یک بیلیون آدم به او امید بسته بودند. در نامهی به خانم خود نوشته بوده که در «آن دنیا» میخواهد دوباره پیش پدر او خواستگاری بیاید و عروسی کنند و به پای همدیگر جوان شوند. این یابو مثلا انجنیر بوده و میخواسته جهان را پر از عدل و داد نماید.
امام جمعهی تهران گفت که حالا که گرانی است و استکبار جهانی نمیگذارد با شکم سیر از سر دسترخوان بخیزیم، آخرین یافتههای دانشمندان نشان میدهند که گرسنهگی «باید» خیلی مفید است. گفت که گوشت نمیخوریم و هر روز با یک وعده غذا قانع میمانیم و توجه مینماییم که برگ درختان سبز هر ورقاش دفتری است معرفت کردگار.
اینها نشانهی خواب خرد نیستند، سیگنالهای توفان عقل اند.