خوب شد پاکستان به طالبان هشدار داد که حملات بهاری خود را متوقف کنند. وگرنه امسال چه کار میکردیم. البته از حق نگذریم، دستور رئیس جمهور ما به پاکستان برای دستگیری رهبران طالبان هم کار خود را کرد. به همین خاطر، مدتی است که از حملات طالبان خبری نیست. البته طالبان گاه گاه فراموش میکنند که نباید حمله کنند و حمله میکنند. اما از آنجا که الاعمال بالنیات، مهم این است که نیت شریرانهی پشت این حملات نباشد. شاید بگویید حمله حمله است و فرقی نمیکند که قتل و ویرانی با نیت خوب انجام شود یا با نیت بد. نه، اینطور نیست. فرض کنید شما به یک نمایشگاه نقاشی رفته اید و تابلوهای هنرمند به شدت از شما دل ربوده اند. با خود زمزمه میکنید:
«اه اه، بر پدرت لعنت، اوه اوه بیناموس. وای اولاد خر».
در اینجا روشن است که شما در حال بیان حیرت اید و زبان به تحسین از کار هنرمند گشوده اید. یعنی نیت تان تحسین است، اما چون به حول پروردگار افغان اید و نمیخواهید ظرافتهای زبان دری با خاک یکسان شود یا دود شده و در تاریخ محو گردد، از کلماتی چون مردهگاو و بیناموس در وصف افراد کار میگیرید. توجه کرده اید که بعضی آدمها وقتی که زیاد محبتی میشوند، فرزند خود را اولاد خر خطاب میکنند. دور نرویم. همین عاشقان ما نیستند که وقتی میخواهند ابراز عشق کنند به طرف میگویند « جگرت را بخورم»؟
طالبان هم، مخصوصا پس از تهدیدهای بزرگان، گاه میخواهند علاقهای نشان بدهند، اما چون تمرین ندارند محبت شان به شکل بوسهی خرس ظهور مینماید. یعنی عشق را چنان به فریاد میآیند که، به قول ملا احمد شاملو آخوند، وجود شان همه «بانگی» میشود. طبیعی است که با این بانگ شدن وجود شیشههای ساختمانها فرو میریزند و رودههای عاشق شخص بانگ شده به هوا میروند و ده ها نفر کشته میشوند. اما همهی بحث این است که نیت عاشق چه بوده. اگر ابراز عشق ، بیان مخالفت سیاسی یا اظهار برادری بوده باشد، نمیتوان ملامت اش کرد.
به هر حال، ما که نمیتوانیم به درون نیات مردم راه ببریم، به فال نیک میگیریم. نگویید چه را به فال نیک میگیرید. کلا به فال نیک میگیریم، هر چه باشد. به قول کارل مارکس:
فلاسفه جهان را تفسیر کرده اند، اما سخن بر سر به فال نیک گرفتن آن است.