زبان و جایگاه زنان

رابین لاکوف

مترجم: معصومه عرفانی

بخش چهارم

ممکن است سوال شود که منظور از الفاظ خشن‌تر و ملایم‌تر چیست. (اگر این عبارات به واقع بی معنا بودند، هیچ کدام نمی‌توانستند قوی‌تر از دیگری باشند). تفاوت میان استفاده از «لعنتی» (یا امثال آن)، در مقابل «عزیزم»، «خدای من» (یا امثال آن)، در این نهفته است که شخص چگونه می‌خواهد عمق احساس خود را بیان کند. این‌که شخص از چه عبارتی برای بیان احساس خود استفاده می‌کند، بستگی به این دارد که شخص چگونه به خود اجازه می‌دهد چه احساسی نسبت به آن موضوع داشته باشد؛ بنابراین قدرت احساسِ نفهته در جمله، با قدرت الفاظ رابطه دارد. از این رو در موقعیت‌های واقعا جدی استفاده از «وندهای بی اهمیت» (که البته زنانه هستند)، یک طنز می‌سازد، یا از هر جهت کاملا نامناسب است:

(الف) آه ببین، موهای من آتش گرفته است.

(ب) عزیز من، آیا او آن کودک را دزدید؟

در کودکی، زنان همواره تشویق به این می‌شوند که مانند «بانوانی کوچک» باشند. بانوان کوچک مانند پسربچه‌ها پرسروصدا جیغ و فریاد نمی‌کنند، آنها بخاطر بدخلقی کردن یا نشان دادن خشم شان با شدت بیشتری تنبیه می‌شوند: از پسران، داشتن «روحیۀ بالا» انتظار می‌رود و در نتیجه این‌گونه رفتارها در آنها تحمل می‌شود؛ تسلیم و سربه راه بودن ویژگی‌های مناسبی هستند که از دختربچه‌ها انتظار می‌رود. بنابراین ما متمایل به توجیه خشونت مردان هستیم در صورتی که چنین رفتاری را از سوی زنان نمی‌پذیریم. زنان اجازه دارند بهانه‌گیری یا شکایت کنند، اما تنها یک مرد می‌تواند با عصبانیت فریاد بکشد. اغلب ادعا می‌شود که برای این تفاوت رفتاری، مبنایی زیست شناختی وجود دارد. اگرچه به اعتقاد من دلایلی قطعی وجود ندارد که تفاوت‌های اولیه‌ای که در رفتارها مشاهده شده است، نتیجۀ رفتارهای کاملا متفاوت با نوزادان هر دو جنس از همان آغاز (تولدشان) نباشد، اما مسلما استفاده از الفاظ متفاوت توسط زنان و مردان، رفتاری اکتسابی است که این مساله به تنهایی بازهم انعکاس دهندۀ تفاوت‌های غیرزبان شناختی است و باز هم اشاره به نابرابری‌ای دارد که بین برخورد با مردان و انتظارات جامعه از آنها، و برخورد با زنان و انتظارات از آنها وجود دارد. این‌که مردان اجازۀ استفاده از ابزارهای قوی‌تر برای بیان داده شده، نسبت به آن چیزی که به روی زنان گشوده است، جایگاه قدرت‌مند مردان را در جهان واقعی استحکام می‌بخشد: چرا که مطمئنا ما به کسی که نظرات خود را با عباراتی سخت‌تر و قوی‌تر بیان می‌کند، توجه بیشتری داریم و سخن‌گویی که، به هر دلیلی، از اظهار دیدگاه‌های خود به گونه‌ای قدرت‌مند ناتوان است، کم‌تر احتمال دارد که جدی گرفته شود. توانایی برای استفاده از واژه‌های سخت مانند «لعنتی» و «به جهنم»، البته تنها جزئی از نابرابری موجود است بیشتر از آن‌که دلیل آن باشد. اما یک بار دیگر، ظاهرا استفادۀ اتفاقی (و برنامه ریزی نشده) زبان، نشان می‌دهد که زنان تا حدی بخاطر دلایل زبان شناسانه از برابری محروم شده اند و این‌که بررسی زبان می‌تواند دقیقا زمینه‌هایی که در آن نابرابری وجود دارد را نشان بدهد. علاوه بر این، اگر کسی اجازۀ نشان دادن احساسات خود را داشته باشد و به طور مستمر این کار را انجام بدهد، دیگران بیشتر قادر به این هستند که او را به عنوان یک شخصیت مستقل ببیند، بیشتر از زمانی که او هرگز احساسات خود را بروز ندهد. پس باز هم در این‌جا، رفتاری که یک زن به عنوان رفتار «مطلوب» می‌آموزد، مانع از آن می‌شود که وی به عنوان یک فرد جدی گرفته شود و بعلاوه، این رفتار، «صحیح و مناسب» تلقی شده و آموختن آن برای زن کاملا ضروری است چرا که جامعه (باز هم) او را به عنوان یک فرد، جدی نمی‌گیرد.

نمونه‌های نابرابری‌هایی شبیه به این، در موارد واژگانی دیگر نیز وجود دارد. برای مثال، گروهی از صفات هستند که در کنار معنای تحت الفظی و خاصشان ، استفاده دیگری نیز دارند، که نشان دهنده تصدیق و تأیید گوینده در مورد مطلب است. برخی از این صفات، از لحاظ جنسی خنثی هستند، هم مردان و هم زنان ممکن است از آنها استفاده کنند. اما برخی از آنها به نظر می‌رسد در معنای مجازی، منحصر به استفاده در گفت‌وگوهای زنان هستند. فهرستی از هر دو نوع در زیر ارائه شده است:

خنثی:                عالی                 فوق العاده                      خیلی خوب                   ساده و مرتب

مختص زنان:      دلپذیر                فریبنده                           خوشایند                                    دوست‌داشتنی، ستایش برانگیز

هم‌چنان‌که با نام رنگ‌ها و الفاظ سوگندی نشان دادیم، برای یک مرد ورود به گروه زنان، به اعتبار او لطمه وارد می‌کند، در حالی‌که زنان می‌توانند آزادانه از کلمات خنثی استفاده کنند. اما نباید از این مسئله چنین استنباط شود که استفاده زنان از کلمات زنانه، بدون مخاطره است. جایی که زن امکان انتخاب میان کلمات خنثی و کلمات زنان دارد، و یک مرد این انتخاب را ندارد، او ممکن است چیزهایی کاملا متفاوت راجع به شخصیت و نگاهش نسبت به موضوعات بنا به انتخاب کلمات از گروه اول یا از گروه دوم،  نشان بدهد.

الف) چه ایدۀ فوق العاده‌ای!

ب) چه ایدۀ فریبنده‌ای!

به نظر من، جملۀ (الف) در هر موقعیت مناسبی می‌تواند توسط زنان به کار برده شود، اما جملۀ «ب» بیشتر منحصر به زنان است. احتمالا این جمله بیشتر در موقعیتی استفاده می‌شود که گوینده احساس می‌کند این عقیده در نظر عموم الزاما پیش پاافتاده، مبتذل و بی اهمیت است – فقط برای خود گوینده جالب است-.