جنگ سیگنال‌ها

پاکستان هرگز دوست افغانستان نبوده و احتمالا نخواهد بود. دوستی میان دو کشوری که از نظر قدرت نابرابر باشند، معمولا یا با تسلیم شدن کشور ضعیف‌تر در برابر کشور قوی‌تر ممکن می‌شود، یا کشور ضعیف‌تر از جهات مهمی در حدی قوی می‌شود که کشور قوی‌تر را متقاعد کند طریق دوستی با او را در پیش گیرد. مثلا کشورهای کوچک عربی حوزه‌ی خلیج فارس از طریق تمکین به قدرت امریکا دوست این کشور اند. اما جاپان که از نظر قدرت نظامی حریف امریکا نیست، از نظر اقتصادی و علمی و اهمیت سیاسی در سطحی هست که امریکا منافع خود را بیشتر در دوستی با آن کشور ببیند تا در دشمنی با آن.

میان پاکستان و افغانستان، نابرابری در قدرت روشن است. پاکستان قوی است و افغانستان بسیار ضعیف. اما در همین حال، افغانستان حاضر نیست طوق طوع و اطاعت در برابر پاکستان را به گردن خود بیندازد. نیز، نمی‌تواند از هیچ جهتی برای پاکستان علامت اثبات کند که اگر دست دوستی به سوی افغانستان دراز کند، بیشتر به نفع پاکستان خواهد بود.

در این میانه، پاکستانی‌ها پیوسته سیگنال‌های آزمایشی به افغانستان می‌فرستند تا هم این کشور را از نظر کفایت سیاسی دولت‌مردان‌اش تِست کنند و هم به افغان‌ها بگویند که سرنوشت قدرت و سیاست‌شان چه قدر در دست پاکستان است.

یکی از این سیگنال‌ها همین اعلام مرگ ملاعمر (پس از دو سال) بود. رییس جمهور افغانستان در همین اواخر شخصا از ملاعمر تشکر کرد که از رسیدن به صلح از طریق مذاکره حمایت می‌کند. پاکستان در  این تشکر کردن رییس جمهور ما از کسی که دو سال پیش فوت کرده، سیگنالی اطمینان بخش دید: این که دولت افغانستان در خلأ اطلاعاتی محض است. آن گاه، این تشکر نابجا را فرصتی ساخت برای نابود کردن اعتبار دولت افغانستان در نزد شهروندان افغان.

اعلام مرگ ملاعمر در این مقطع، هر مقصود دیگری هم داشته باشد، در بی اعتبار کردن دولت وحدت ملی افغانستان نیز نقشی مهم بازی کرد.

چرا کشوری مثل پاکستان نخواهد مملکتی را که این چنین ناتوان است اما گردن فرازی هم می‌کند، پیش پای خود به اطاعت نطلبد؟