ریشه‌های منطقه‌ای سقوط قندوز

منبع: فارن پالیسی

نویسنده: خوشحال ختک

برگردان: حمید مهدوی

اکنون که نیروهای امنیتی افغانستان با حمایت حامیان امریکایی شان در قندوز پرچم ملی افغانستان را جایگزین پرچم سفید طالبان کرده اند، پرسشی که به تکرار پرسیده می‌شود، این است: آیا ارتش ملی افغانستان قادر خواهد بود تا پس از آن‌که 10 هزار نیروی باقی مانده امریکایی افغانستان را در پایان سال 2016 ترک می‌کنند، در شهرهای کلیدی طالبان را در حاشیه نگهدارد؟

سقوط شهر قندوز، به عنوان پنجمین شهر بزرگ افغانستان، جدا از آن‌که یک ضربه جدی بر پیکر حکومت یک سالۀ رییس جمهور اشرف غنی بود، مردم افغانستان را که آهسته و به تدریج به توانایی نیروهای مسلح کشورشان و به اراده رهبری سیاسی در تقویت روند سیاسی نوپا باور کرده بودند، شوکه کرد.

در مقابل، سقوط قندوز روحیه طالبان را بیشتر تقویت کرد؛ طالبانی که قبلا بر سر مسئله مذاکرات صلح با حکومت افغانستان و این که امیر پس از ملا عمر شان چه کسی باشد، اختلاف داشتند.

در حالی‌که پایین رتبه‌های طالبان با انتصاب ملا اختر محمد منصور به عنوان رهبر جدید طالبان – که تاحدودی جنجالی بود- اکنون موافق اند، محبوبیت غنی در میان افغان‌ها رو به کاهش است؛ افغان‌هایی که از او می‌خواهند علاوه بر تکنوکرات بودن یک استراتژست نظامی نیز باشد (تکنوکراتی که برای پایان دادن به فساد و متوقف ساختن سوء مدیریت در حکومت خودش مبارزه می‌کند).

ماه‌هاست که ولایت‌های شمالی جوزجان، فاریاب، بدخشان و قندوز – قندوزی که مرکز حیاتی قاچاق مواد مخدر به تاجکستان بوده است – مراکز فعالیت طالبان و میدان آموزش دیگر گروهک‌های ستیزه‌جو و هم‌چنین جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی و به اصطلاح دولت اسلامی بوده اند. اگر باور کنیم که طالبان به یک بارگی، قبل از سپیده‌دم 28 سپتامبر، آمدند و شهر را تصرف کردند، این واقعیت تلخ را انکار کرده‌ایم که تهدید طالبان از ماه‌ها [قبل] بسیار مشهود بود؛ اما اقدامات جدی برای جلوگیری از آن روی دست گرفته نشد. یک باشنده قندوز این را به یک عبارت دیگر به من گفت: «آن‌ها [طالبان] نه آمدند. آن‌ها صرف ظاهر شدند».

یک هفته قبل از تصرف [قندوز]، ستیزه‌جویان به جمع‌آوری اسلحه و مهمات در مناطق مسکونی در داخل شهر و استخدام جنگ‌جویان جوان آغاز کرده بودند که اکثرا تاجکستانی و چچنی هستند. آن‌ها در فریب دادن نهادهای امنیتی که نتوانستند سطح واقعی تهدید را شناسایی کرده و اقدامی را روی دست بگیرند، موفق بودند.

وضع امنیتی در شمال افغانستان که زمانی نسبتا آرام بود، پس از آن روبه وخامت گذاشت که نیروهای امنیتی پاکستان در اواسط ماه جون 2014 عملیات نظامی را در مناطق قبایلی وزیرستان شمالی راه اندازی کردند. در نتیجه، صدها ستیزه‌جوی چچنی، اویغور، ازبک و تاجک پناه‌گاه تاریخی شان در وزیرستان شمالی را ترک کرده، وارد افغانستان شدند و به شمال رفتند؛ جایی که آن‌ها یک پایگاه حمایتی قوی – مانند پایگاهی که زمانی در وزیرستان شمالی داشتند – را سازمان دادند. از یک باشنده شهر مزار شریف؛ جایی که عطا محمد نور – جنگ سالار پیشینی که اکنون والی ولایت بلخ است – ملیشه‌ها را در حاشیه نگهداشته است، شنیدم: «در روستاهای جوزجان، [طالبان] آزادانه رفت و آمد دارند و حتا در مراسم ازدواج و دفن شرکت می‌کنند». غیر از بلخ، سمنگان تنها ولایت دیگر در شمال است که فعالیت‌های طالبان و جنبش اسلامی ازبکستان در آن به خوبی مشهود است. در دیگر نقاط منطقه، جنبش اسلامی ازبکستان، با حمایت طالبان، در مناطق روستایی – جاهایی که آن‌ها آشکارا اردوگاه‌های آموزشی شان را اداره می‌کنند و جوانان را استخدام می‌کنند – پایگاه‌های مستحکم دارند.

در حال حاضر، صدها جنگ‌جوی ازبک در ولایت فاریاب اردوگاه‌های آموزشی را اداره می‌کنند. مردم محل می‌گویند که ستیزه‌جویان در فاریاب در جنگ دخیل نیستند و بر نیروهای امنیتی افغانستان و تاسیسات حکومتی به طور منظم حمله نمی‌کنند. آن‌ها بیشتر روی آموزش متمرکز اند و نشان می‌دهند که قصد [راه اندازی] یک جنگ بزرگ در آینده را دارند.

هرچند نیروهای امنیتی افغانستان اعلام کرده اند که شهر قندوز را دوباره تصرف کرده اند، اوضاع شمال در هر زمانی در آینده به یک بارگی وخیم خواهد شد مگر این‌که حکومت افغانستان یک برنامه جامع برای جلوگیری از پناه‌گاه‌های امن ستیزه‌جویان محلی و خارجی داشته باشد.

اگر به اتحاد طالبان – جنبش اسلامی ازبکستان – جنبش اسلامی ترکستان شرقی اجازه موجودیت و حتا راه اندازی حملات بر شهرهای کلیدی داده شود؛ این اتحاد حمایت مردم محل را بدست خواهد آورد، نه به‌خاطر عشق مردم محل به برنامه‌های شان بلکه از ترس و ناچاری.

هرچند برخی از مردان جوان محل با ورود جنگ‌جویان طالبان در شهر قندوز با آن‌ها صمیمی شدند، ستیزه‌جویان اما مانند دوران اوج شان در اوایل دهه 1990، زمانی که شهرها را یکی یکی تصرف می‌کردند و به پیشرفت شان از جنوب به سمت شمال ادامه می‌دادند، با استقبال مردم محل مواجه نشدند. در هر صورت، این تنها نشانه منفی برای طالبان و متحدان آن‌هاست.

در حال حاضر، یک نشان هشدارآمیز برای حکومت غنی و جامعه جهانی این است که مافیای محلی مواد مخدر، برخی از جنگ سالاران محلی و مقام‌های فساد امنیتی به ستیزه‌جویان اسلحه سبک و مهمات می‌فروشند، در حالی‌که مردان جوانی که صرف داستان‌های رژیم طالبان را از دیگران شنیده اند، به طور طبیعی به «روزهای خوب گذشته» تمایل پیدا می‌کنند. بقیه، به استراتژی حکومت افغانستان، اراده نیروهای امنیتی افغانستان، نیت نیک همسایگان افغانستان و قدرت‌های منطقه‌ای و حمایت جامعه جهانی وابسته است. زمان برای افغانستان، زمان دست‌یابی به موفقیت یا تن دادن به شکست کامل است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *