هادی دریابی
و حالا توجه شما را به جواب و سوال دو چهرهی مشهور، مثل رهبران قاچاقبر، قاچاق میکنم!
جواب: من مدت بیشتر از چهل سال است که زندگی میکنم. باور به خدا کنید دستم حتا به خون یک عدد مورچه آلوده نیست. من همیشه خواهان فدا شدن در راه آبادی کشور بوده و خواهم بود. من چندسال در وزارت بودم، پیش از وزارت هم وزیر بودم، بعد از این که دیدم وزارت مناسب حال و روز و زور و پول و نان و کفش و جا و خواب من نیست، فوراً به استعفای مبارک پناه بردم. حالا خدا شاهد است که من خودم نیامدهام که رییس جمهور شوم. عدهای از دوستان مرا گفتند که باید رییس جمهور شوم و عنان حکومت را در دست چپ و از مردم را در دست راست خویش بگیرم. قبول دارم که بهترین فرد ممکن این کشور نیستم، ولی اگر به ریاست خویشخوری برسم، خویشاوندان و دوستان را بعید از لطف پریشان خاطر و کشتهدل نخواهم کرد.
سوال: آیا اجازه میدهید قربان خاکپایتان را لابراتوار کنم؟ آیا میتوانی پسر نازنین مرا در تیم مردارخوریات بگیری؟ آیا در زمان تحصیل، به این روزها باور داشتی؟ آیا خشونت علیه زن را شما کشف کردید؟ آیا من دارم اراجیف میگویم؟ قربان! آیا مندوی رای وجود دارد؟ قربان یک عده به یک عده بانک رای لول میدهند، آیا شما در یکی از این بانکها حساب باز کردهاید؟ ایا فلانه قوماندان که دیشب بدون اطلاع به مافوقش به منزلت تشریف آورد، از شما کدام سوال در مورد شرعیات کشور داشت یا لاریهای برادرزادهاش گرفتار گمرک مادر مرده شدهاند؟
جواب: نباید همهی فرصتها را قربانی تاریخ و شکستهای تاریخی از لحاظ منطقی بکنیم. ما فعلاً در برابر یک فرصت قرار داریم. انتخابات معاملهی یک دختر یا یک گوسفند و موتر و خانه نیست؛ فرق میکند. به انتخابات باید به عنوان یک فرصت طلایی لقب داده شود. خواهش میکنم در این گیرودار انتخاباتی، مسایل تجاوز جنسی را پیش نکشید. سخت از این مسئله متنفرم. ای مردم! باز مثل سالهای گذشته، قسم به خدمت میخورم. اما این بار مثل گذشته نیستم. قسم میخورم که اصلاح شدهام. قسم میخورم! قسم میخورم… و در حالی که بغض گلوی قسمخورش را به بحران کشاند، ناچار دو زانو بر زمین نشست.
سوال: منطق! ببخشید قربان، شما از کدام منطق حرف میزنید؟ راستی این منطق خارجی است یا داخلی؟ اگر منظور شما از منطق، منطق است، آیا به نظرتان خیلی بیمنطق نیست؟ در قانون انتخابات آمده که هرفرد افغانستان میتواند خود را به ریاست جمهوری کاندید کند، مشروط براین که به نقض حرمت مدنی کسی محکوم نشده باشد، آیا ممکن است؟ حالا که در کابل جنگ نیست، یعنی چندین سال است که از جنگ خبری نیست و همه از مجاهدتهای شما در قسمت ویرانی کابل میدانند، آیا بعد از این همه سال نجنگیدن و نخرابیدن، جرئت رفتن به مناطق خودخراب کرده را دارید؟ آیا وجدانتان در هنگام عبور از چندکیلومتری ساحات دشمنتان، نیاز به عینک دودی ندارد؟
جواب: سرطان یکی از امراض خیلی خیلی خطرناک است. در کنار این مرض، دو مرض دیگر نیز خطرناکاند. اولین مرضی که خیلی خطرناک است، فهم نادرست یا نفهمیدن اوضاع کشور است. دومین مرض خطرناک، فهم درست داشتن و مرد عمل نبودن است. البته این دو مرض به شکل انحصاری در اختیار افغانستان قرار دارد.
یادداشت: تیمهای شکل گرفته و نامزد شده، به تبع از کشورهای مدرن دنیا، اهداف و استراتژیهای خویش را برای ریییس جمهور شدن در قالب کلمات فریبنده بیرون خواهد داد. اکثراً استراتژی خویش را چنین بیان خواهند کرد: ثبات سیاسی، وحدت ملی، حاکمیت ملی، محکومیت ملی، خریت ملی، انسانیت ملی، کثافت ملی، حماقت ملی،… نه نه بسیار ببخشید! فکر میکنم در امواج تنفر و انزجار قرار گرفتم. بلی، شعارهایشان چنین خواهد بود، ثبات سیاسی، حاکمیت ملی، وحدت ملی، تأمین منافع ملی، قدرت ملی و… خواهد بود. این شعارها ره به جایی نمیبرند. از خر ملی اندیشیدن پایین بیایید و ملی عمل کنید.
سوال: آیا……………؟ آیا….؟ آیا شما….؟ لعنت به آیا!
دعای پیروزی انتخابات: برای پیروزی در انتخابات یک صلوات… چوفففففففففففففففف!