منبع: The peninsula
نویسنده: لورا بوش، همسر جورج دبلیو بوش
برگردان: محمدآقا رادمنش
دوازده سال قبل از این هفته، رژیم طالبان از کابل عقبنشینی کردند. کودکان در نهایت برای کاغذپرانی آزاد شدند، زنان از پشت برقع بیرون آمدند و دختران میتوانستند خوابِ رفتن دوباره به مکتب را ببینند. زنان و دختران پیشرفتهایی را بهسختی به دست آوردهاند. زنان افغان نمایندگان مجلساند، کسب و کار را پیش میبرند و به عنوان پولیس خدمت میکنند و رنجرها را پارک میکنند.
در رفتار با زنان، طالبان یکی از وحشیترین رژیمهایی که جهان تابهحال شناخته است، بود. میراث آنها حتا در اساسیترین جنبههای زندگی باقی است. برای دختران و زنان، چیزی به ظاهر ساده، مانند رفتن به مکتب، نیاز به شجاعت بزرگ دارد. در نوامبر سال 2008، زمانی که شمسیه حسینی در قندهار به مکتب میرفت، یک مرد نقابدار چادر او را پاره پاره کرد و در سراسر چهرهاش تیزاب پاشید. حالا شمسیهی 22 ساله حمله کنندگان خود را به مبارزه خواسته است و به عنوان معلم اجرای وظیفه میکند.
او بهتازگی به خبرگزاری فرانسه (AFP) گفت: من میخواهم نشان دهم که آموزش و پرورش مهم است و این که زنان میتوانند بیشتر از کاری که در آشپزخانه میکنند، انجام دهند.
با وجود این خطرات، دختران برای یادگیری ناامیدند. مکتبی که شمسیه در قندهار در آن تدریس میکند، دارای 2600 شاگرد دختر میباشد که سنشان بین 6 تا 20 سال است. حتا بیرون از ساختمان خیمه زدهاند، مکتب نمیتواند بسیاری از دخترانی را که میخواهند درس بخوانند، در خود جای دهد. در دوران طالبان، تنها 5000 دختر در مکتب ثبت نام بودند. در سال 2011، این رقم به 2.4 میلیون رسیده بود.
در عین حال، این دستآوردها شکنندهاند و خطر واقعی وجود دارد که آنها معکوس خواهند شد. در نیمهی اول سال جاری، با توجه به گزارش سازمان ملل متحد، میزان تلفات غیرنظامیان افغانستان با شتاب افزایش مییابد. به دلیل وسایل منفجرهی دستساز و هدف قرار دادنِ عمدی غیرنظامیان از سوی نیروهای مخالف دولت، میزان تلفات برای زنان و کودکان 38 درصد در مقایسه به زمان مشابه در سال گذشته، افزایش یافته است. بسیاری از زنان برجسته از سوی طالبان به صورت بیرحمانه مورد هدف قرار گرفتهاند.
سال گذشته دو رییس امور زنان در ولایت لغمان کشته شدند. در ماه آگست، یک نمایندهی زن ربوده شد و یک سناتور در کمین مجروح و دختر هشت سالهاش کشته شد. پس از آن بهزودی، عالیترین افسر پولیس کشور هنگامی که خانهاش را ترک میکرد، با ضرب گلوله کشته شد. ماه گذشته، تنها نامزد زن افغانستان برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، رد صلاحیت شد. خدیجه غزنوی با برنامهی کاری آموزش و پرورش و اشتغال پیش میرفت، تا برای مردان جوان گزینههای بهتر را نسبت به پیوستن به طالبان ارائه دهد.
برای بسیاری از امریکاییها، وضعیت در افغانستان بسیار پیچیده و برای مقابله بیش از حد دور به نظر میرسد. من نگرانم پیامی را که ما برای مردان، زنان و کودکان افغان میفرستیم، این باشد که زندگیشان زمان و توجه ما را باارزش نمیکند. آن پیام باید تغییر کند. ما نمیتوانیم آنها را رها کنیم. طوری که نیروهای نظامی ما آنجا را ترک میکنند، سازمانهای کلیدی که فرصتهای آموزشی و اقتصادی را برای زنان ارائه میکنند، باقی خواهند ماند. آنها افغانستان یا زنانش را ترک نمیکنند.
آرزو، یک شرکت خصوصی است که در سال 2004 توسط یک زن امریکایی آغاز به کار کرد. این شرکت درآمد ثابتی را با بافتن و فروشِ فرشهای دستباف برای زن افغان تأمین میکند. زنانی که با آرزو کار میکنند، نیاز به فرستادن کودکان، پسر و دخترشان به مکتب دارند. به زنان مکان مناسب داده شده است تا کار کنند و پناهگاهی برای کودکانشان، با اضافه کردن به درآمد خانوادهیشان، بسازند. این زنان از سوی شوهرانشان احترام زیاد به دست میآورند. من فکر میکنم این به صورت نمادین برای خریدن فرشهای آرزو برای اماکن عمومی مانند کاخ سفید، مهم بود.
از زمان بازگشت به دالاس، من خرید آنها را برای مؤسسهی بوش و خانهی خودم دستور دادهام. در سال 2005 من دانشگاه امریکایی افغانستان، تنها دانشگاه خصوصی غیرانتفاعی برای مردان و زنان را در کابل افتتاح کردم. این بهار، ثبت نام به 958 رسیدهاست– نیمی از آنان زناناند. دانشجویان از آموزش و پرورش، تجارت، علوم کامپیوتر و دیگر بخشها فارغالتحصیل میشوند. مرکز بینالمللی برای توسعهی اقتصاد زنان افغان در دانشگاه گشایش یافته است و مردم میتوانند به طور مستقیم به دانشگاه برای هزینهی تحصیلی زنان جوان کمک کنند.
ما از تاریخ خود میدانیم– از جنگ داخلی تا حق رای زنان و حقوق مدنی– چه سخت و طولانی است پیمودن راه بهسوی آزادی. طوری که مردم افغانستان در مسیر دشوار خود برای آزادی ادامه میدهند، آنها باید بدانند که ما با آنها هستیم.