خبرنگارناراضی (14)

من در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری پیش خلق خدا زاری کردم که به من رای بدهید تا سرک‌های تان را کاهگل کنم؛ اما این مردم رای نداد و من رییس جمهور نشدم، حالا بعد از چند سال سروصدای مردم بلند شده که ما از دست خرابی سرکها به تنگ آمده‌ایم و کم کم خودشان سرک را کاهگل می کنند. یکی نیست به این مردم بگوید که چرا چند سال پیش به هادی دریابی رای ندادید؟ تا امروز از جنجالهای انکشاف متوازن شهرداری کابل بی‌غم می‌بودید.

من که بیجای خودم را کاندید نکرده بودم، دوازده سال تمام درس انکشاف متوازن را خوانده‌ام، اصلاً شما می فهمید انکشاف متوازن یعنی چه؟ انکشاف ریشه در کشف و کشف کردن دارد، مثلاً من دیروز چند ساعت کار کردم و فهمیدم که در دل کوه تلویزیون یک گیلن تیل وجود دارد که باید به یک شرکت تیل فروشی برادران داده شود تا استخراج کرده و به موترهای والگای روسی اندخته شود، این کار من، یعنی کشف تیل در کابل!

حالا که معنی کشف را فهمیده‌اید، خوب است که انکشاف متوازن را هم توضیح بدهم، انکشاف متوازن یعنی اینکه شهرداری کابل باید بفهمد که در غرب کابل، آیا سرک خراب است؟ آیا سرک دارالامان و پل‌سوخته که دکاکین و خانه‌های اطراف آن خراب شده، مربوط کابل می شود یا نه؟ و نیز شهرداری کابل باید کشف کند که اگر این سرکهای لعنتی را تا صد سال سیاه هم پخته نکنیم، آیا مردم یخن ما و دولت را می‌گیرد یا نه؟

به ناحق از دولت شکایت نکنید، دولت بیچاره مطابق قانون کارهای محوله را انجام داده، شهرداری کابل نیز تکلیف خویش را انجام داده است. من خودم شاهدم که شهرداری کابل کشف کرده که در گوشه گوشه این شهر زیبا و دوست داشتنی، سرک خراب است، مهم نیست اگر سرک سمت غرب کابل بیشتر از سایر نقاط خراب است. و یک خبر خوش دیگر اینکه، شهرداری با اشتیاق و علاقه پذیرفته که سرک پل‌سوخته و دارالامان نیز مربوط کابل می‌شود، خدا مهربان است شاید کدام عید و براتی از راه برسد و شهرداری هم از سر تقصیرات اهالی اطراف این سرک گذشته و این سرک را به کام قیر و پختگی بسپارد چون در این کشور رسم است که در ایام خوشی و شادی، دولت شادی‌ها را چند برابر کند؛ مثلیکه زندانی‌ها را آزاد می کند.

حالا قضاوت دست خود شما، حتی اگر شهرداری کابل خواسته باشد، می‌تواند در این زمینه قضاوتی داشته باشد؛ هر وقت توسعه شهری از مکلفیت‌های شهرداری محسوب شد، شما می‌توانید از دست سرک‌های خراب به ستوه آمده و فریاد بزنید که چرا در طول هزار سال عمر حکومت، نیم نگاهی به سرک‌های ما نشده است و حتی به اندازه‌ی نیم کیلو قیر برای ما اختصاص داده نشده است؛ اما تا زمانی‌که دولت برای انکشاف متوازن کار کند، حق ندارید من را ملامت کنید که چرا در انکشاف متوازن دخالت می کنم و دولت را پاک و ستره تراشیده و شهرداری را سمبول افتخار می گویم.

اگر کسی پیدا شد و انتقاد کرد که برو بابا! تو چه از شهر و قوانین شهری و اساسات شهرداری می فهمی؟ که این همه اراجیف بافته‌ای، حق دارد. من به راستی که از جامعه شهری و قوانین و اصول ضروری شهر و شهرداری چیزی نمی فهمم، اما من هم یک افغان هستم، به من هم حق بدهید که مثل همه کارشناسان در هر مورد نظر داشته باشم، اگر شما دقت کرده باشید هیچ کارشناسی نمی‌توان سراغ کرد که نظرش خاص رشته تخصصش باشد، و هیچ افغانی را نمی‌توان یافت که صاحب نظر نباشد و کار را به اهل کار بسپارد، از همین رو به نسبت علاقه‌ی شدیدی که به پل‌سوخته دارم، خواستم به سمع شما برسانم که نگران نباشید، ماهم جز این شهر عزیز و سالون عروسی پرور کابل هستیم ( که به تازه‌گی در هر کوچه قرار است موسسات تحصیلات عالی با نام‌های هزارکیلویی ساخته شود)، این سرک اگر پخته نشد، به شما قول میدهم که هرگز اجازه نخواهم داد کسی روی آن سالون عروسی برای محافل خوشی شما عزیزان برپا کند یا نمایندگی دانشگاه اکسفور و هاروارد را بزند و بعد در تلویزیون‌های سراپا سریال اعلان کند که فقط در سالون عروسی ما می توانید خوش باشید یا فقط این موسسه تحصیلات عالی است که شما را به جهان می رساند. نه تنها اجازه نخواهم داد که از این کارهای پرمنفعت بکنند بلکه به شما توصیه می‌کنم که احیاناً اگر زنده بودم و دور بعدی انتخابات کاندید کردم، لطفاً فقط به من رای بدهید تا همان کارهای را که در بالا گفتم، بکنم!

مرد حرفش تغییر نمی‌کند…

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *