با اینکه هند و ایالات متحده، برای یک بار، در افغانستان همسو شدهاند، اما این خطر واقعی وجود دارد که توسط پاکستان غافلگیر شوند
دِ وایر / اناند ارنی و پرانی کوتاستین
ترجمه: حمید مهدوی
بخش دوم و پایانی:
دلیل دیگر این بوده است که پاکستان در مورد حرکات تحریک طالبان پاکستان که از پناهگاههایی در افغانستان فعالیت میکند، نگران است. سیاست جدید صدور ویزای پاکستان افغانها را ناراض ساخته است. در حالیکه پاکستان بهدنبال محکم ساختن مرزها است، افغانستان بر سر حرمت «خط دیورند» مباحثه و جدل میکند.
بخش سوم مانور و ترفند پاکستان استراتژییی است که هرگز این دولت اجارهجو را ناکام نساخته است و آن گفتن این است که ساحاتی وجود دارند که در آن پاکستان هنوز میتواند ابزار قابلتوجهی برای امریکا باشد. پاکستان ظاهرا تهدید داعش را در افغانستان و پاکستان برجسته میسازد تا نشان بدهد که ارتش پاکستان میتواند در زمینهی محدود ساختن این تهدید با ایالات متحده همکاری کند. آنچه که بهراحتی به خاک سپرده شد ولایت خراسان است که عمدتا از [اعضای] تحریک طالبان پاکستان ساخته شده است و تعدادی از طالبان ناراضی و [جنگجویان] جنبش اسلامی ازبکستان که در نتیجهی عملیات ضرب عزب از مناطق قبیلهی فدرال بیرون رانده شدند به آن اعلان وفاداری کردهاند. این گروه جدید در اصل ضد ارتش پاکستان، ضد آی.اس.آی و ضد طالبان است. این گروه دولت افغانستان را زیاد تهدید نمیکند و قطعا این تهدید به اندازهی تهدید از طرف طالبان مورد حمایت پاکستان نیست. با اینحال، پاکستان دارد کمکم به اختلال فعالیتهای داعش در ننگرهار و اطراف آن کمک میکند تا بگوید که این تهدید را بزرگتر از آنچه که واقعیت است نشان بدهد.
با اینحال، گزینهی دیگر برای پاکستان که در حلقات سیاسی کمتر مورد بحث قرار گرفته است، این است که این کشور تلاش خواهد کرد که با قربانی کردن شبکهی حقانی حمایت ایالات متحده را دوباره بهدست بیاورد. با اینحال، گزارشهایی وجود دارد که این گزینه جایگزین بیشتر نگرانکننده است چون گفته شده است که پاکستان هماکنون نوع جدیدی از شبکهی حقانی را در کابل فعال ساخته است. این نوع جدید که مسیر تکاملش را طی میکند تا به سازمانی مانند لشکر طیبه تبدیل شود، کاملا به آی.اس.آی وابسته است.
واقعیتی که اهمیت قابل توجه دارد این است که حلقهی درونی [حکومت] پاکستان اکنون توانایی اعمال کنترل بیشتر بر این طالبان جدید را دارد. ظاهرا، هدف، حفظ طالبان بهعنوان یک نیرو است که بتواند مناطق نزدیک به خط دیورند را [در کنترلش] حفظ کند، برای افغانها و ایالات متحده مزاحمت کند و هیچ جلوهی مشکلآفرینی برای دولت پاکستان در آن وجود نداشته باشد. با مرگ ملا اختر منصور، طالبان دیگر طالبان گذشته نیست. احتمالا ملا منصور قربانی شد چون او کمکم مستقلتر میشد، مخالف بمبگذاریهای انتحاری بود، طرفدار گفتوگوها بود و اختلافات بین او و شبکهی حقانی کمکم بروز می کرد. هبتالله آخندزاده، رهبر جدید، مقام پایینتر دارد و پایگاه قبایلی چندانی ندارد. او همچنین منابع مالی منصور را ندارد تا تسلطش بر [طالبان] پایینرتبه را مستحکم بسازد. همچنین گفته شده است که او کاملا به آی.اس.آی وابسته است. در عینزمان، مهم است توجه داشته باشیم که هنوز مشخص نیست که چرا ایالات متحده از حملهی هدفمندی که منجر به کشته شدن ملا منصور شد، حمایت کرد؛ اتفاقی که در بلوچستان در موتری افتاد که مایلها از مرز پاکستان و ایران دور و نزدیک کویته بود، موتری که در آن پاسپورت او بهطور معجزهآسایی دستنخورده پیدا شد. همهی این نقاط به رضایت پاکستان بود و این کشور به آنها اعتراضی نداشت.
همهی این موارد نشان میدهد که پاکستان هماکنون برنامهیی را در نظر گرفته است تا نفوذش را باز یابد. هرچند هند و ایالات متحده، برای یکبار، در افغانستان همسو شدهاند، [اما] این خطر واقعی وجود دارد که آنها توسط پاکستان غافلگیر شوند. پاکستان هنوز تیر کافی در تیردان استعارهاش دارد تا این همکاری نوپا را بشکند و ایالات متحده را دوباره به طرف خود بکشاند. همانطور که تاریخ بارها به ما نشان داده است، این هنری است که دولت پاکستان در آن مهارت کامل یافته است.