اخیراً گفتههای یک عضو پارلمان افغانستان در انتقاد از محتوای ثقافت اسلامی جنجالبرانگیز شد و واکنشهای متفاوتی را در پی داشت. حفیظ منصور در یک نشست عمومی مجلس گفت: «ثقافت اسلامی در دانشگاهها تروریست پرورش میدهد» و «اگر جلوی سیل افراطگرایی گرفته نشود، بقای افغانستان در خطر است.» گفتههای این عضو پارلمان با واکنشهای زیادی به همراه بود: شماری گفتند او حرفی را زده است که کسی جرأت بیانش را نداشت، شمار دیگر گفتند او حرف تازهیی نزده است اما جایگاه وی به این گفتهها اعتبار و ارزش بخشیده است و بعضیها هم گفتههای آقای منصور را خلاف آموزههای اسلامی خوانده و از او انتقاد کردند؛ حتا همکارانش در مجلس.
افراطگرایی چیست و چگونه گسترش آن بقای افغانستان را به مخاطره میاندازد؟ چرا از رشد افراطگرایی یا بنیادگرایی نگران باشیم؟ ریشههای رادیکالیسم مذهبی در کجا است و از کجا آب میخورد؟ در این گزارش به این پرسشها با توجه به گزارشهای تحقیقی منتشر شده در پیوند به افراطگرایی در نهادهای تحصیلی، سطوح مختلف جامعه و حتا صفوف نیروهای امنیتی کشور خواهیم پرداخت.
افراطگرایی چیست؟
افراطگرایی توصیفی برای تمایلات رفتاری و ایدیولوژیهای متعدد در سراسر جهان است و از مشخصهی آن تغییرات به سمت عدم رواداری و سطوح مختلفی از تمایل به خشونت. مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان در گزارشی افراطگرایی را بهعنوان تغییرات رفتاری و ایدیولوژیکی فعال در نظر گرفته و گفته این مهم در روابط میان افراد و گروهها و در رقابت و تعامل با یکدیگر و محیط اجتماعی و سیاسیشان رخ میدهد. افراطگرایی بهعنوان یک فرایند در سه سطح: فرد، گروه و تودهها اتفاق میافتد. همین مرکز همچنان گفته است که «افراطگرایی مذهبی عبارت است از انحراف از دیدگاهها و شیوههای میانهروی مذهبی و چرخش به سوی تفسیر تندروانهی آموزههای دینی.» تفسیری از دین که اغلب با عدم تحمل، تبعیض و فراخوانی برای مقاومت خشونتآمیز همراه است.
حفیظ منصور اما مدعی است که افراطگرایی مذهبی ترکیبی از خوانش سختگیرانه از دین و گرایشهای قومی است و افراطگرایان افراد بیرون از خوانش مذهبی خود را «تکفیر و تفسیق» کرده و افراد خارج از حوزهی قومی خود را «درجهی دوم و فاقد حق» میدانند.
مرکز مطالعات استراتژیک در یک تحقیق زیر نام « گرایشهای بنیادگرایانه در میان دانشجویان در محیطهای دانشگاهی افغانستان» بنیادگرایی را شکل خشن و افراطی اعتراض دانسته که از نگاه اجتماعی، ناشی از تجربهی دانشجویان از قوم و خویشپرستی، تبعیض قومی و مذهبی و دیدگاه سیاسی متفاوت است و نیز این عوامل سبب تقویت آن میشوند.
ریشهی افراطگرایی در افغانستان
ریشه افراطگرایی را میتوان در چهار دهه جنگ و سیاست نظامی در کشور سراغ گرفت؛ «جنگ مقدس»ی که بر علیه تجاوز شوروی سابق زیر نام «جهاد» آغاز یافت. در اواخر دههی 1970 و 1980 میلادی گروههای مذهبی در مقابل ایدیولوژیهای رقیب سوسیالیستی که با حملهی شوروی به اوجش رسیده بود، ایستادند و با اعلام جهاد، اکثر آنان به برداشتهای بنیادگرایانه از اسلام بهحیث راهی برای مقاومت روی آوردند.
بعد از خروج شوروی از افغانستان آتش جنگهای داخلی در افغانستان شعلهور گردید و گروههای سیاسی-مذهبی که تا دیروز زیر نام «جهاد» در برابر شوروی جنگیده بودند، اینبار در برابر هم صف کشیدند. بسیاری از این جنگها، قومی-فرقهیی بودند؛ جنگهایی که براساس تفاوتهای مذهبی توجیه و ایجاد میشد. این جنگ به دنبال خود گروهی از بنیادگرایانی را آورد که زیر نام طالبان با برداشتهای بنیادگرایانه بهعنوان راهی برای بهدست گرفتن کنترل و حکومت بر افغانستان در مقابل مجاهدین ایستادند. هرچند در طی این سالها هم مجاهدین و هم طالبان اقدامات تندروانهی زیادی را مرتکب شدند، طرح دیدگاه شکست دادن مهاجمان خداناباور و خاموش کردن خشونتهای جنگهای داخلی بعضی مردم را بهسوی جهادگرایان و ایدیولوژی طالبان سوق داد.
پس از سقوط طالبان و حادثهی یازده سپتامبر بنیادگرایی در افغانستان شکل دیگری بهخود گرفت و وارد مرحلهی تازهیی گردید.
محمد محق، پژوهشگر مطالعات اسلامی اما میگوید استفاده از دین بهعنوان پرکاربردترین ابزار برای رسیدن به قدرت در 35 سال گذشته در منطقه بر رشد افراطگرایی مذهبی در افغانستان اثر گذاشته است. به نقل از بیبیسی، این سخن اشاره به پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و نقش پررنگ مذهب در سیاست پاکستان و پیروزی مجاهدین افغان در سال 1371 دارد.
حفیظ منصور اما مدعی است که افراطگرایی ریشه در «سلفیگری» دارد و «سلفیگری» عربستان سعودی از طریق مدارس دینی پاکستان وارد مدارس دینی افغانستان شده است.
باتوجه به تحقیقی که بهتاریخ 16 دلو سال 1392 در روزنامهی هشت صبح منتشر شد، از سال 1970 به بعد احزاب مذهبی افغانستان از سوی جمعیت اسلامی پاکستان تشکیل و حمایت میشد. بخش جوانان این احزاب بهنام «جوانان مسلمین» بین سالهای 1968-1973 در کابل بسیار فعال بود. پس از کودتای سردار داوودخان، این گروه به پاکستان رفت و فعالیتاش در آنجا بیشتر شد.
مشخصاً بعد از سقوط نظام شاهی در افغانستان و پس از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوری، «هفت سازمان مجاهدین» (جمعیت اسلامی، تنظیم اتحاد سیاف، جبههی نجات به رهبری مجددی، محاذ ملی سید احمد گیلانی و دو حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار و یونس خالص) با هدف مشترک مقاومت در برابر شوروی شکل گرفت؛ احزابی که پس از 1975 به احزاب قومی تقسیم شدند.
در سال 1990 میلادی، برخی از احزاب دینی دیگر زیرنام «بنیادگرایان جدید» ظهور کردند؛ اصطلاحی که معمولاً به شبکهی مدرسههای دینی برمیگردد که اساس آن را مدرسههای دیوبندی آسیای جنوبی شکل میدهد. این شبکه در جریان سالهای 1980 در زمان جنگهای پاکستان-هندوستان و افغان-شوروی پدید آمد و انقلاب اسلامی در ایران، 1357، در آن اثرگذار بود. «بنیادگرایان جدید» جهاد علیه غرب را بیشتر از سال 1990 آغاز کردند و از آن زمان، طالبان بهعنوان یک حزب سیاسی رادیکال و هدف اشغال افغانستان ظهور کردند.
پس از سقوط طالبان در زمستان 2001، افراطگرایی به گونهی دیگری دوام یافت اما اینبار در کنار گروه طالبان، القاعده و شاخهی نظامی حزب اسلامی افغانستان به رهبری گلبدین حکمتیار، شماری از مدارس دینی، سازمانهای دینی و اجتماعی در پخش و نشر ایدیولوژی افراطگرایانه شروع به فعالیت کردند. جمعیت اصلاح، حزب التحریر، اشرفالمدارس در ولایت قندوز، امامان مساجد، شماری از مدارس دینی و حتا شماری از استادان دانشگاه نیز شامل این دستهاند.
عوامل
باورهای مذهبی، بیسوادی، فقر فراگیر، حضور دوامدار ایالات متحده در افغانستان، فساد در درون حکومت و توزیع ناعادلانهی فرصتهای اقتصادی بار دیگر باعث شده است تا زمینهیی برای رشد افراطگرایی فراهم شود.
به نقل از بیبیسی فارسی، افراطگرایی مذهبی در افغانستان با پولهای هنگفت جمعشده از منابع مختلف در کشورهای عرب حاشیهی خلیج فارس، عربستان سعودی، پاکستان و وجوهات مذهبی سرمایهداران و مردم محلی افغانستان و حتا تولید و تجارت مواد مخدر تغذیه میشود.
افراطگرایی در دانشگاهها
چندین رویداد در محیطهای دانشگاهی در سراسر کشور در جریان سالهای اخیر نگرانیهایی را در رابطه به ظرفیت بالقوه برای بنیادگرا شدن دانشجویان و نقشی که دانشگاه میتواند در تشویق آنان بازی کند، ایجاد کرده است. تظاهرات سه هزار دانشجوی دانشگاه ننگرهار در سال 2009 در اعتراض به عملیات ایالات متحده، تظاهرات سال 2011 دانشجویان در اعتراض به تصمیم لویهجرگه در حمایت از همکاری استراتژیک با ایالات متحده و درگیری فرقهیی روز عاشورا در خوابگاه دانشگاه کابل که منجر به کشته شدن یک دانشجو گردید، از رویدادهای مهمی هستند که در محیطهای دانشگاهی رخ دادهاند.
مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان در گزارشی نوشته است: «در سال ۲۰۱۲، نزدیک به پنجهزار دانشجو و استاد دانشگاه کابل در اعتراض به فیلمی ضداسلامی که در خارج تهیه شده بود، تظاهرات کردند. بار دیگر در ماه می سال ۲۰۱۳، دانشجویان دانشگاه کابل در اعتراض به قانون منع خشونت علیه زنان تظاهرات کردند. آنچه در بعضی از این گردهمآییها نگرانکننده بوده است، بلند کردن بیرقهای سیاه، سفید و سبزِ به ترتیب، القاعده، طالبان و شاخهی نظامی حزب اسلامی حکمتیار بود. بر اساس گزارشها، تظاهراتها بهطور فزایندهیی توسط اینگونه جناحهای سیاسی حاشیهیی و فعالان بنیادگرا سازماندهی میشوند.»
این تحقیق که زیر نام « گرایشهای بنیادگرایانه در میان دانشجویان در محیطهای دانشگاهی افغانستان» در اواخر سال 2013 آغاز و در ماه اکتوبر 2014 تکمیل شد، در هشت دانشگاه بر روی 400 دانشجو صورت گرفته است.
یافتههای این تحقیق نشان میدهد که دانشگاه بهحیث یک نهاد نقش قوی در بنیادگرایی دانشجویان بازی نمیکند بلکه بیشتر از آن، فضای سیاسی مشبوع و فرصت آماده برای بسیج سریع باعث میشود که دانشجویان خلی راحت برای اعتراض صف بشکند. بر بنیاد این یافتهها، همین بسیج آسان دانشجویان ظاهرا گروههای بیرونی مانند القاعده، طالبان و شاخهی نظامی حزب اسلامی حکمتیار را به ترتیب با بیرقهای سیاه، سفید و سبزشان بهسوی آنان میکشاند.
این تحقیق میگوید بهجز از دانشگاه بامیان، اکثر استادان دانشگاههای دیگر مطابق برنامهی درسی توصیهشده توسط وزارت تحصیلات عالی پیش نمیروند و مطالب درسی مطالعات مذهبی (ثقافت اسلامی) بر اساس برداشتها و خواستهای ایدیولوژیکی تهیه میشوند. در نتیجه، احتمال اینکه این برنامهها و مطالب درسی از لحن معتدل بهسوی افراطیت انحراف یابد، افزایش مییابد.
همین تحقیق میگوید که اکثر دانشجویان و استادان این دیدگاه را رد میکنند که خشونت بهعنوان شیوهیی برای اعتراض توسط اسلام توجیه شده است. یکی از ویژگیهای اکثر اعتراضهای دانشجویان، سر دادن شعارهای ضدخشونت جاری و تلفات غیرنظامیان در کشور بوده است و نه تفاوتهای مذهبی یا فرهنگی.
جعمیت اصلاح و تندورسازی دانشجویان
جمعیت اصلاح یک نهاد اجتماعی است که در سال 2003 در وزارت عدلیه ثبت شده است ولی فعالیتهایش به سالهای 1980 بر میگردد. این نهاد بخشی از حزب اسلامی است که توسط عاطفالرحمان از ولایت تخار تاسیس شد. این نهاد اکنون در دانشگاه دولتی ننگرهار که برخی از استادان نیز از آن حمایت میکنند، از قدرت و پشتیبانی خوبی برخوردار است.
روزنامهی هشت صبح گزارشی را در این مورد بهتاریخ 16 دلو 1392 منتشر کرده که نشان میدهد جمعیت اصلاح بزرگترین نهاد اثرگذار در دانشگاه کابل محسوب میشود. با نقل از این گزارش، فعالیتهای این نهاد دارای چهار بخش است: «اول، آموزش و رشد مهارتها که برنامههای آموزش اسلامی مانند حدیث، فقه، برگزاری سیمینارهای دینی و آموزش قرآن را شامل میشود. دوم، برنامههای فرهنگی و نشریات است که با استفاده از رادیو صدای اصلاح، هفتهنامهی ملی اصلاح، ماهنامههای اصلاح: اصلاح، قافله، معرفت، ژوند، اذان، عضوه، بیینه، و رهنوردان و نشر هزاران سیدی، دیویدی و بروشور پخش میشود. سوم، فعالیتهای آموزشی که نهادهای آموزشی، لیسهها، دارالحفاظ و مدرسههای اسلامی را در برمیگیرد و چهارم فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مانند برگزاری تظاهرات عمومی و… را شامل میشود.»
این گزارش نتیجهگیری میکند که جمعیت اصلاح یک جنبش سلفیگرای مربوط به حزب اسلامی است که با ادعای اصلاحات اجتماعی، ایدیولوژیهای سیاسی خود را از طریق فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی پیاده میکند. حوزهی اصلی فعالیتهای این جمعیت را نسل جوان دانشگاهی بهویژه در کابل و ننگرهار و برخی از مراکز آموزشی خصوصی تشکیل میدهد. یافتههای این پژوهش فعالیتهای این گروه را بهعنوان تهدیدی جدی در افراطی کردن افغانها بهویژه دانشجویان میداند و آن را نه یک نهاد اجتماعی که یک تشکل سیاسی بهخصوص «سیاست دانشجو» میشمارد.
افزایش فعالیتهای افراطی در مکاتب افغانستان
در اوایل ماه اکتوبر سال 2015 «واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان» گزارشی تحقیقی را منتشر کرد که از روند روبهرشد سیاسیسازی مکاتب، مخصوصاً افزایش فعالیت سازمانهای تندور اسلامی در میان دانشآموزان خبر داده است.
این تحقیق که براساس مصاحبه با 431 معلم و دانشآموز 136 مکتب در 18 ولایت انجام شده است، نشان میدهد که گروههای تندور فعالیتهای مختلفی را در مکاتب انجام میدهند: از توزیع جزوههای سیاسی و برگههای تبلیغاتی گرفته تا راهاندازی بحثهای سیاسی و عضوگیری از میان معلمان و دانشآموزان.
در این گزارش آمده است دو نوع روش فعالیت سیاسی در مکاتب وجود دارد: «توسعهی روحیهی ضدنظام که عمدتاً از سوی سازمانهای تندرو مذهبی، غیرقانونی و حتا شورشی انجام میشود و دیگری احزابی هستند که فعالیت نظامی ندارند.»
یافتههای این تحقیق نشان میدهد که توسعهی فعالیتهای گروه طالبان، حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، جندالله و حزبالتحریر باید برای دولت مایهی نگرانی باشد زیرا این تحقیق نشان میدهد که افراطگرایی در مکاتب در حال توسعه است.
این گزارش هشدار میدهد که اگر رشد کمی دانشآموزان با بهبود کیفیت آموزش و افزایش فرصتهای آموزشی همخوانی نداشته باشد، این وضعیت میتواند به افزایش افراطگرایی در میان جوانان و بیثباتی سیاسی منجر شود.
براساس این تحقیق پنج گروه در مکاتب فعالیت دارند: گروههای اسلامی (شامل حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، جمعیت اصلاح، حزب التحریر، طالبان و جندالله)، گروههای قومگرا-ملیگرا (ستم ملی، تحریک ملی به رهبری اسماعیل یون، افغان ملت و کنگرهی ملی)، گروههای مائوئیست و چپ، گروههای جهادی، و گروههای لیبرال و دموکرات.
جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، حزب اسلامی، جنبش ملی اسلامی، حزب وحدت اسلامی و حرکت اسلامی به رهبری حسین انوری از جملهی پنج گروه جهادیاند که در مکاتب فعالیت داردند.
دختران سیاهپوش «اشرفالمدارس»
افراطگرایی تنها در موارد بالا خلاصه نمیشود. در ماه حوت 1392 ملیار صادقآزاد، گزارشگر بیبیسی، گزارشی از یک مدرسههای دینی دخترانه در شمال کشور نوشت. او گفته بود ترویج اندیشههای تندروانهی اسلامی در مدرسهی اشرفالمدارس در قندوز نگرانیهایی را در مورد گسترش بنیادگرایی در میان زنان جوان افغان ایجاد کرده است.
این گزارش بیبیسی نشان میدهد که آموزشهای دینی در این مدرسه آمیخته با سیاست و مغایر با فرهنگ و سنتهای رایج در کشور است؛ از جمله شاگردان آن شنیدن رادیو، دیدن تلویزیون، گرفتن عکس، بزرگداشت روزهایی مانند روز معلم، مادر، سال نو، تولد و نیز کارکردن زنان در بیرون از خانه را حرام میدانند.
این مدرسه توسط مولوی عبدالخالق و مفتی سراجالدین ایجاد شده و شش هزار دختر در آن درس میخوانند. این مدرسه شاخههایی در تخار و بغلان دارد.
به نقل از بیبیسی، مولوی عبدالخالق، رییس اشرفالمدارس، هدف از ایجاد این مدرسه را آگاه ساختن دختران از تعالیم و تاریخ دین اسلام میخواند: «در ابتدای اسلام دختران مسلمان فعالیتهای دینی بسیار میکردند حتا در بعضی غزوات (جنگهای پیامبر اسلام) اشتراک میکردند. از این فعالیتها، ما مسلمانان عقب مانده بودیم. این انگیزه باعث شد که ما خواستیم در بخش آموزشهای دینی همکاری کنیم تا زنان و دختران مسلمان افغانستان دوباره به اوج غیرت و شهامت خود برسند.»
این گزارش نشان میدهد که شاگردان اشرفالمدارس حتا در مواردی شاگردان مکاتب دولتی را کافر خواندهاند. آنان منتقداند که در مکاتب دولتی استادان مرد در صنفهای دختران تدریس میکنند. به عقیدهی اینها، استادان مرد حق ندارند رودررو با شاگردان دختر صحبت کنند و یا به آنها درس بدهند بلکه باید از میان غرفه و یا از پشت پرده به شاگردان درس بدهند.
افراطگرایی در صفوف پولیس
افراطگرایی تنها به نهادهای آموزشی و تحصیلی خلاصه نمیشود. در ماه قوس 1394 یک پژوهش با هدف بررسی و مقایسهی روند افراطگرایی در صفوف نیروهای امنیتی افغانستان در یازده ولایت با انگیزهی درک درست ظرفیتها و ماهیت روندهای افراطگرایانه متکی بر باورها، بهشمول حملا خودی، قصور در وظیفه و ترک خدمت از سوی مرکز مطالعات استراتژیک منتشر شد. این تحقیق افراطگرایی را در کل به انحراف از ارزشهای میانهرو و تحملگرای سیاسی-عقیدتی و اجتماعی تعریف کرده است.
این گزارش نشان میدهد که نزدیک به 10 درصد افراطگرایی در بین سربازان پولیس کشور وجود دارد.
این تحقیق که در مدت زمانی یک سال از طریق مصاحبه با 1498 سرباز، 151 افسر و رتبههای بالاتر و 8 مسئول مذهبی در بین صفوف پولیس صورت گرفته بود، نشان میداد که 83 درصد پاسخدهندگان برخورد مسلحانه با کسانیکه از اسلام انتقاد میکنند را مجاز دانسته بودند. کمتر از 10 درصد دیگر حملات انتحاری را در مقابل همچو افراد موجه دانسته بودند.
فساد یکی دیگر از بخشهای این تحقیق را تشکیل میدهد. در این تحقیق آمده است که 72درصد پاسخدهندگان واکنش مسلحانه در مقابله با مقامات فاسد را انتخاب درست میدانند.
پیامدهای افراطگرایی
همانگونه که حفیظ منصور هشدار داد که درصورتی که جلوی افراطگرایی گرفته نشود، بقای افغانستان به مخاطره میافتد، تحقیقات انجامیافته نیز نشان میدهد که با توجه به تاریخ گذشتهی تاریخی افراطیت، حافظهی جمعی متأثر از جنگهای داخلی مبتنی بر قوم و مذهب و موجودیت جنگسالاران و زورمندان محلی، امکان از دست رفتن دستاوردهای سالهای اخیر به شدت وجود دارد.
گسترش افراطگرایی شکافهای قومی، نزاع مذهبی، بیاعتمادی اجتماعی و تقویت تروریسم را میتواند در کشور به دنبال داشته باشد. جنگ و ناامنی از دیگر پیامدهای گسترش افراطگرایی در کشور میتواند باشد.
بازنگری محتوای ثقافت اسلامی
پس از آنکه گفتههای اخیر حفیظ منصور جنجالبرانگیز شد، پای وزیر ارشاد، حج و اوقاف و معینان وزارتهای تحصیلات عالی، معارف و اطلاعات و فرهنگ به مجلس کشانده شد. در نشست مجلس با این مقامات، تصمیم گرفته شد تا محتوای مضمون ثقافت اسلامی بازنگری شود.
وزیر حج و اقاف به روز شنبه، 13 قوس، گفت قرار است سال آینده برای تنظیم بهتر سخنرانیهای علما در مساجد و استخدام ملا امامان شایسته یک انیستیتوت ایجاد شود که از طریق آن سویهی علمی ملا امامان ارزیابی و بر اساس آن استخدام شوند.