محمد قاسم عرفانی/ استاد دانشگاه
ارگ ریاستجمهوری افغانستان روز پنجشنبه 21 دلو، میزبان سمینار علمییی بود که بهمناسبت هشتادوششمین سالگرد وفات علامه فیض محمد کاتب هزاره و بهمنظور تجلیل از مقام علمی و تاریخنگاری او برگزار شده بود. این محفل با ابتکار بنیاد اندیشه بهرهبری سرور دانش معاون رییسجمهور و میزبانی ریاستجمهوری و حضور طیفهای مختلف بهخصوص تحصیلکردگان و پژوهشگران دایر شده بود. فیض محمد کاتب ( 1860-1930) از هزارههای غزنی بهعنوان کاتب رسمی در دربار امیر عبد الرحمن خان (1880-1901) و امیر حبیب الله (1901-1919) کارکرده و شاهکارش سراجالتواریخ را نیز در دورهی حبیب الله خان و بهدستور شاه نگاشته است. کاتب که از او بهعنوان بیهقی دوم نیز یاد میشود، تاریخ افغانستان معاصر از 1747 تا 1929 را بهشکل جامع، موشکافانه و بیطرفانه ثبت کرده است. علاوه بر سراجالتواریخ، بیش از ده اثر عمدتا تاریخی از علامه فیض محمد کاتب تاکنون به دست نشر رسیده است و احتمال دارد آثار قلمی بیشتری از وی بهجا مانده باشد. برگزاری چنین مراسمی در ارگ ریاستجمهوری، از جهات مختلف در خور توجه است که در این مجال به برخی از آنها اشاره میشود.
ارجگزاری به خدمات علمی کاتب
در افغانستان تجلیل از نخبگان علمی و سرمایههای معنوی آنهم در این سطح، پدیدهیی تقریبا نادر است. به نظر میرسد، علایق علمی شخص رییسجمهور غنی، بهعنوان یک چهرهی اکادمیک و پژوهشگر نیز در اتخاذ چنین رویکردی تاثیرگذار است. از اینرو مباحث تخصصی مطرح شده در محفل ارگ را میتوان بهعنوان مدخل کاتبشناسی در سطح ملی ارزیابی کرد. این اولینبار بود که در چنین سطح و گسترهیی از تسلط فیض محمد کاتب بر علوم رایج روزگارش از جمله فنون تاریخنگاری، فلسفهی تاریخ، جامعهشناسی سیاسی و چارچوب تئوریک ابن خلدون سخن بهمیان آمد. رییسجمهور که پیشینهی کاتبشناسیاش به چند دهه قبل برمیگردد از علامه فیض محمد کاتب بهعنوان پدر تاریخنگاری افغانستان و فیلسوف تاریخ یاد کرد. به نظر رییسجمهور اهمیت کاتب زمانی آشکار میشود که آثار او را با آثار تاریخی تولیدشدهی قبل و بعد از وی مقایسه کنیم. یکی از ویژگیهای کاتب دسترسی وی به منابع و اسناد حکومتی و تعامل مستقیم با شاه و دربار است و این باعث شده است که روایت کاتب روایتی دستهاول از تحولات چهل سال زمامداری عبدالرحمن و حبیب الله بهشمار میرود. با اینوجود کاتب راوی یکجانبه و توجیهگر قدرت دستگاه حاکمه نیست بلکه مقاومت مردم در برابر استبداد حاکم را نیز بهخوبی آشکار میسازد. با اینوجود رویکرد انتقادی از کارنامهی تاریخنگاری کاتب کمرنگ بود و تنها یکی از سخنرانان اشارات انتقادی کوتاهی به آن داشت. از طرف دیگر مستندات کافی برای برخی یافتهها ارائه نگردید از جمله در زمینهی آشنایی کاتب با تئوری افول و زوال حکومتهای ابن خلدون و کاربست آن در متون تحریرشده توسط کاتب.
دولت- ملتسازی
افغانستان هنوز در عرصهی ملتسازی دستآورد قابل توجهی ندارد و بهشکل یک مجمع الجزایر قومی، فاقد هویت ملی مورد قبول همهگان است. به همین تناسب در عرصهی دولتسازی نیز بهرغم دستآوردهای شانزده سال اخیر که عمدتا جنبهی قانونی و نمادین داشته است، با چالشهای فراوانی مواجه است و بهعنوان یک دولت شکستخورده شناخته میشود. تجلیل از کاتب و دیگر بزرگان علمی و تاریخی و مراجعه به آثار آنها میتواند در این عرصه از جنبههای مختلف راهگشاه باشد. اول اینکه کاتب با وجود رسمی بودن کارش، بهعنوان یک جامعهشناس سیاسی و با لطایفالحیل بیان میکند که چطور بهکارگیری قوهی قهریه بهصورت عنانگسیخته و مطلقنگری مانع دولت- ملتسازی مدرن است. وی به نسلهای آینده گوشزد میکند که بدون گسست از گذشتهی سیاه به آیندهی روشن نخواهید رسید و دولتسازی بدون ملتسازی ناممکن است. دوم اینکه آثار کاتب حاوی مهمترین عنصر از عناصر هویت ملی یک ملت است که همان تاریخ مشترک باشد. تاریخ حاکمان و محکومان، تاریخ اشراف و رعایا، تاریخ سفیدیها و سیاهیها، تاریخ مهرورزیها و خشونتها. بنابراین دستنوشتههای کاتب در حراست و انتقال تاریخ مشترک افغانها نقشی اساسی را ایفا میکند و این عنصر اساسی را در اختیار نسلهای پسین قرار میدهد. سوم اینکه تجلیل ارگ از کاتب و دستور ضرب مدال دولتی به نام ایشان بهعنوان یک هزاره، میتواند در جلب حس متشرک و احترام هزارهها به نمادهای هویت ملی موثریت داشته باشد. رییسجمهور غنی قبلا با اعطای لقب «شهید وحدت ملی» به استاد عبدالعلی مزاری در این راستا گام برداشته است. آن اقدام بهمنظور برقراری نوعی توازن نسبی قومی برای احترام به رهبران سیاسی و جهادی اقوام بود. چنانکه قبلا از احمد شاه مسعود بهعنوان قهرمان ملی و از استاد ربانی بهعنوان شهید صلح یاد شده است و قرار است که یک لقب اعزازی به گلبیدن حکمتیار نیز داده شود. اما هزارهها، انتظارات بیشتری دارند از جمله برابری در استخدامها، بورسها، تعدیل واحدهای اداری و توزیع بودجهی ملی و جز آن.
روایت یک بازمانده
یکی از جلوههای برجستهی سمینار تجلیل از فیض محمد کاتب هزاره، صحبتهای دکتر محمد امین احمدی رییس دانشگاه خصوصی ابن سینا بود، که آن را بهعنوان یک بازمانده از پاکسازی قومی ارزگان مطرح کرد. پاکسازی قومی ارزگان در سالهای 1891-1893 در زمان عبدالرحمن اتفاق افتاد. عبدالرحمن برای ایجاد مرکزیت و دولتسازی مطلقه، 17 جنگ خونین را برای انقیاد اقوام و قبایل مختلف انجام داد که خونبارترین آن جنگ ارزگان بود. علامه فیض محمد کاتب، این جنگ را در سراج روایت کرده است و با وجود سانسور دولتی اجازهی نشر یافته است. احمدی با استناد به سراجالتواریخ مراحل پنجگانهی این جنگ را که از مذاکره آغاز و تا دستور نابودی کامل هزارههای یاغیستان، تکفیر آنها و تصرف اراضیشان به پیش رفته است توضیح داد و گفت در مدت سیودو سال 400 خانوار هزاره مجبور به ترک محل زندگیشان شده است که تنها بیستدرصدشان جان بهسلامت بردند و بقیه یا به اسارت و بردگی گرفته شده و یا نابود شدند. احمدی این اقدام را مصداق پاکسازی قومی و جنایت آشکار علیه بشریت دانست و گلایهاش را ابراز داشت که حاکمان افغان بهجای عذرخواهی همواره به کتمان واقعیت پرداختهاند. وی اشاره کرد که رییسجمهور غنی قبلا در یک مصاحبه با بیبیسی ابراز داشته که هزارهها نهتنها کشته شدهاند بلکه فروخته هم شدهاند. به نظر میرسد تبیین اجمالی رخداد ارزگان و اینکه حکومت جان، مال و ناموس هزارهها را برای سربازان مباح اعلام داشته بود و اراضی آنها را بین درانیها و غلجاییها تقسیم کرده است، از تربیون ارگ ریاستجمهوری افغانستان نوعی شالودهشکنی بهشمار میرود. شکی نیست که فضای بهوجودآمده پس از فروپاشی طالبان در بسترسازی برای چنین دیگردیسیهایی تأثیرگذار است ولی سلایق رییسجمهور غنی و نقش معاونش نیز بیتأثیر نیست.
تلطیف فضای عمومی پس از حملهی تروریستی 2 اسد
یکی از کارکردهای این سمینار میتواند تلطیف فضای ملتهب بهوجودآمده پس از حادثهی تروریستی دوم اسد باشد. در دوم اسد سال روان تظاهرات مسالمتآمیز جنبش روشنایی توسط حملهیی انتحاری -که داعش آن را به عهده گرفت- به خاکوخون کشیده شد و بیش از چهارصد نفر عمدتا تحصیلکردهی هزاره کشته و زخمی شدند. اعتراض جنبش روشنایی در برابر تغییر مسیر انتقال لین برق 500 کیلوولت ترکمنستان از مسیر بامیان- میدان وردک به سالنگ بود. مقاومت حکومت در برابر خواست مردم مناطق مرکزی و حادثهی تروریستی دوم اسد نوعی سرخوردگی و بیباوری نسبت به روحیهی خدمتگذاری حکومت در قبال هزارهها را تشدید کرد و جنبش روشنایی بر گردهماییهای اعتراضیاش در خارج و داخل از افغانستان از جمله در قالب نافرمانی مدنی ادامه داد. به نظر میرسد میزبانی رییسجمهور از جوانان تحصیلکردهی هزاره برای تجلیل از مقام علمی علامه فیض محمد کاتب هزاره و همزمان با آن اعلام خبر قتل ملا منیب سازماندهندهی حملهی تروریستی دوم اسد، مسجد باقرالعلوم و کاروان نیپالیها، آنهم بهدستور رییسجمهور، بهعنوان گامی در راستای التیام جراحات روحی هزارهها و تلطیف مناسبات حکومت و این بخش از جامعه باشد.
نیمنگاهی به انتخابات آیندهی ریاستجمهوری و رهبری هزارهها
علاوه بر نکات فوق میتوان اذعان کرد که دورهی ریاستجمهوری آقای اشرف غنی تقریبا به نصف رسیده و تحرکاتی وسیع گروههای سیاسی خارج از حکومت برای انتخابات آیندهی ریاستجمهوری از مدتها قبل آغاز گردیده است. از طرفی هم هزارهها بهعنوان یکی از چهار گروه قومی بزرگ افغانستان، در دورهی جدید استقبال گسترده و وسیعی از هنجارهای نظم دموکراتیک از جمله انتخابات کرده و زنان و مردان مشارکت حداکثری در پروسههای انتخابات را بهنمایش گذاشتهاند. بنابراین اگر مجاز به نگاه قومی به مسألهی انتخابات باشیم، رأی هزارهها نقشی تعیینکننده در سرنوشت انتخابات دارد. در انتخابات ریاستجمهوری 2014 رأی بالای هزارهها به تیم دکتر عبدالله بر نتیجهی انتخابات تأثیر راهبردی گذاشت و موجب شد که هیچیک از دو تیم برندهی قاطع نباشند و در نهایت حکومت وحدت ملی تشکیل گردید. اما تیم اصلاحات و همگرایی نهتنها حمایت لازم از حامیان دوران انتخابات خود نکرد بلکه حاجی محمد محقق در هردو حرکت اعتراضی وسیع هزارهها در قالب جنبش تبسم و جنبش روشنایی بیانیههای تندی علیه معترضین داشت. در حالیکه رأی هزارهها به دکتر عبدالله بهخاطر جسارت و شجاعت محمد محقق بهعنوان معاون دوم دکتر عبدالله و عدم اعتماد نسبت به شجاعت و توانایی سرور دانش معاون دوم رییسجمهور غنی بود. حال به نظر میرسد که سرور دانش با توجه به مقام و جایگاه سیاسی و توانایی مدیریتیاش بهعنوان یک تکنوکرات و حقوقدان این مجال را دارد که موثریت و درایتش را به اثبات رسانده و در انتخابات بعدی با روحیهی بهتر و چهرهی متفاوتتری ظاهر شود. در حالیکه جایگاه رسمی محمد محقق با توجه ساختار فعلی نظام اجازهی تأثیرگذاری بیشتر را نمیدهد. دانش حدود یک سال قبل بنیاد علمی اندیشه را تأسیس کرده و بخشی از نخبگان هزاره را در آن برای انجام کارهای پژوهشی گرد آورده است و فعالیتهای پژوهشی نسبتا چشمگیری را انجام داده است. هرچند دانش و محقق هردو در ترغیب رییسجمهور برای اعطای لقب «شهید وحدت ملی» به استاد مزاری، تعدیل واحدهای اداری مناطق مرکزی و طرح بهینهسازی برچی در غرب کابل نقش داشتند، اما سمینار تجلیل از علامه فیض محمد کاتب هزاره اساسا با ابتکار بنیاد اندیشه برگزار شده است.