حسین قرباغیان
سرکی که ولسوالیهای جاغوری، مالستان و اجرستان و بخشهایی از ولسوالی قرهباغ ولایت غزنی را با مرکز این ولایت وصل میکند، در طول ده سال اخیر، یکی از خطرناکترین و ناامنترین راههای مواصلاتی در کشور بوده است. دشت قرهباغ، منطقهی ناامنی که این سرک از آن میگذرد، حالا دیگر از یک راه پرخطر گذشته است، به کابوس مدام برای کسانی که از این راه رفت و آمد میکنند، تبدیل شده است. این کابوس خیلی وقتها به واقعیت تبدیل شده است و سالانه دهها انسان جان، مال و داراییهایشان را در این دشت از دست میدهند. طالبان و دزدان مسلح کارمندان دولت، مؤسسات خصوصی، دانشجویان و بازرگانانی را که از این سرک رد میشوند، شکار میکنند. در تازهترین مورد، یک افسر اردوی ملی به نام «شریف خلیلی» در این دشت توسط طالبان ترور شده و بعد از چند روز به شکل بسیار فجیعانه و غیرانسانی به شهادت رسیده است.
دشت قرهباغ بعد از کندی پشت، دومین نقطه از راههای کشور است که مردم ما بدترین خاطرهها را از آن دارند؛ با این تفاوت که در کندی پشت در زمان حکومت طالبان، در مدت زمان شش ماه صدها نفر از مسافران جانها و مالهایشان را از دست دادند، اما در دشت قرهباغ در طول یکدهه این حادثه تکرار شده است. به همین خاطر، دشت قرباغ کابوس مدام برای باشندگان این مناطق میباشد.
برای من اما، این کابوس سالانه چندبار تکرار میشود. دقیق بعد از تمام شدن درسهای سمستر اول دانشگاه، در تابستان سال 1386، زمانی که دوستان و همصنفانم میخواستند به خانههایشان بروند، برای اولین بار بود که این کابوس در وجود من زنده شد. از آن زمان تا حالا، هربار، زمانی که دوستانم که از باشندگان این مناطق هستند، میخواهند به خانههایشان بروند، این کابوس در من تکرار میشود. من و آنها نگرانیم که آیا دوباره همدیگر را دیده میتوانیم یا نه؟ آیا این دیدار آخرین ما نخواهد بود؟ مطمئناً برای خود این عزیزان و برای خانوادههایشان این کابوس چندین برابر وحشتناکتر از من است. برای باشندگان، بهویژه کارمندان دولت، دانشجوان و تاجران این مناطق، گذشتن از دشت قرهباغ به مثابه گذشتن از هفتخوان رستم است.
یکی از دوستانی که در عید گذشته به جاغوری رفته بود، میگفت: زمانیکه موتر به دشت میرسد، تمام مسافران روحیهیشان را از دست میدهند. همه منتظرند کی طالبان و دزدان مسلح موتر را متوقف و آنها را از موتر پیاده کرده و با خود میبرند. وقتی که موتر از دشت عبور میکند و به اولین آبادی میرسد، مسافران دوباره روحیه میگیرند و با خاطر آرامتر به راه خود ادامه میدهند. با هربار عبور از دشت، مسافران مرگ را تجربه میکنند. اما سوال اساسی اینجاست که مسئول این وضعیت کیست؟ چگونه میشود این کابوس وحشتناک را از این مردم دور کرد و راهحل اساسی برای این معضل چیست؟
از آنجا که حفظ امینت شهروندان از وظایف دولت است، دولت مکلف است که به این معضل رسیدگی کند و این مسیر را امن سازد. اما در طول ده سال گذشته، دولت برای حفظ امنیت این جاده کار چندانی انجام نداده است. هرچند، گاهگاهی زمانیکه اعتراض در این مورد شدت گرفته، با ایجاد پوستههای موقت امنیتی برای چندروزی این مشکل را حل کرده است، اما به خاطر حل اساسی این مشکل، هیچاقدامی نکرده است.
یکی از عواملی که باعث میشود طالبان بهراحتی به جنایتهایشان در مسیر ادامه بدهند، خرابی سرک میباشد. هرچند دولت و وزارت فواید عامه چندبار وعده دادهاند که سرک قرهباغ-جاغوری را پخته میکنند و یکبار هم کار آن غاز شد و تا یک قسمت پیش رفت، اما کار آن دوباره متوقف شد.
مردمان ولسوالیهای مالستان، جاغوری و قرهباغ با حضور گستردهیشان در پای صندوقهای رای توانستند وکیلان زیادی را به پارلمان کشور بفرستند. جالب اینجاست، از جملهی یازده نمایندهی پارلمان ولایت غزنی، نه نماینده از مناطقیاند که باشندگان آن از همین مسیر عبور و مرور میکنند. اگر از وعدهای کلانی مانند ارتقای ولسوالی جاغوری به ولایت بگذریم، یکی از وعدههای کوچک که همهی نمایندگان به مردمان این مناطق در جریان کمپاینشان میدادند، پخته کردن و امن ساختن همین سرک بود. اما در طول چهار سال، نه تنها که جاغوری ولایت نشد، سرک قرهباغ-جاغوری قیرریزی نشد، حتا این نمایندگان نتوانستند که دولت را وادار سازند که حداقل امنیت این سرک را تأمین کند. آنها حتا کوچکترین وعدهایشان را هم فراموش کردهاند. نمیدانم با این همه کمکاری، اینها دوباره با کدام روی توقع رای از مردم دارند و این بار چه وعدههایی به مردم میدهند؟
من به مقایسهی پدیدهها عادت دارم. گاهگاهی نمایندگان ولایتها را هم مقایسه میکنم. چندماه پیش، زمانی که سروصدای وکیل خواصی، نمایندهی ولایت پروان در حمایت از طالبان در رسانهها بالا شد، من وکیلان ولایت غزنی را با خواصی مقایسه کردم. خواصی سخت ایستادگی کرد و از طالبانی که به او رای داده بودند، حمایت کرد، با آنکه تمام رسانهها و ذهنیت عامه برخلافش بودند، اما چهار نماینده از جاغوری، سه نماینده از مالستان و دو از نماینده از قرهباغ که موکلانشان از همین مسیر استفاده میکنند، حتا یک کلمه هم به خاطر مشکلات این ولسوالیها و ناامن بودن و خرابی مسیر قرهباغ-جاغوری صحبت نکردهاند.
از آنجا که جوانان و تحصیلکردگان قربانیان اصلی این مشکلات هستند، آنها مسئولیت دارند که در برابر این وضعیت اعتراض کنند و صدایشان را به گوش مسئولان برسانند. تا جایی که من آشنایی دارم، جوانان و تحصیلگردگان این مناطق، از جملهی پرمدعاترین، فعالترین و بااستعدادترین افراد در نهادهای جامعهی مدنی، رسانهها، نهادهای دولتی و غیردولتی هستند. همین تحصیلکردگان و جوانان در چند سال اخیر در اعتراضها و رسانهای کردن مشکلات کشور نقش اساسی و فعال داشتند که از آن جمه میتوان از دادخواهی از قتل شکیلا در بامیان و شلاق زدن صابره در جاغوری یادآوری نمود.
اما آنها هیچوقت به مشکلات اساسی که هر از گاهی مردم، دوستان و خانوادههایشان را داغدار میکنند، توجه نکردهاند. ناامن بودن مسیر قرهباغ-جاغوری یکی از این مشکلات اساسی است. آنها هیچوقت به ناامن بودن و خراب بودن این راه اعتراض نکردهاند و از قربانیانی که در این مسیر جان، مال و داراییهایشان را از دست دادهاند، یادبودی نکردهاند. بدون شک، دادخواهی از قتل شکیلا و شلاق خوردن صابره کاری بس پسندیده است، اما یادبود و دادخواهی از جوانانی که جانهایشان، مادرانی که فرزندانشان، زنان جوانی که شوهرانشان و خانوادههایی که اعضایشان را در این مسیر از دست میدهند، کاری ضرورتر، مهمتر و اولاتر است.
من نمیدانم بین کشته شدن شکیلا و فرمانده خلیلی چه تفاوتی وجود دارد؟ شما دهها بار برای شکیلا نوشته کردید، اعتراض کردید و صحبت کردید، اما یکبار هم برای خلیلی و کسانی که در این مسیر کشته شدهاند، اعتراضی نکردید. شما از شلاق خوردن صابره نوشتید، اما از بیوه شدن دهها زن جوانی که در این مسیر شوهرانشان را از دست دادند، چیزی نگفتید. از مسافرانی که هر روز در این مسیر توسط طالبان تحقیر میشوند، چیز ننوشتید!
یگانه راهحل این مشکل، امن ساختن مسیر مواصلاتی، از طریق زیاد کردن پاسگاههای امنیتی و پخته کردن این سرک است. در مرحلهی اول تحصیلکردگان این مناطق باید نمایندگان پارلمان را وادار سازند تا از آنها حمایت کنند و در همآهنگی با آنها نهادهای امنیتی کشور را مجبور سازند تا امنیت این مسیر را تأمین کنند. اگر دولت و نهادهای امنیتی در تأمین امنیت این مسیر کوتاهی کردند، خود مردم با ایجاد پولیس محلی امنیت این راه را تأمین نمایند و از دولت بخواهند که از مناطق امن قرهباغ، از نزدیکی قریهای که امن است، سرک بسازد تا مردم با خیال راحتتر از این مسیر رفت و آمد کنند و از شر این کابوس دایمی نجات پیدا کنند. اگر این کار نتیجه نداد، همهی تحصیلکردگان، جوانان و مردم این مناطق دست به اعتراضهای گستردهی مدنی زده و خواهان تأمین امنیت این مسیر شوند.