نیویورکر – استیو کول
در سالهای 2011 و 2012 زمانی که عمران خان، ستارهی بینالمللی سابق کریکت و اغواگر کلوپ شبانه لندن، برای اولینبار از برهوت سیاسی پاکستان سر بلند کرد، موج ملهم از بهار عربی طبقه متوسط شهری را که خواهان سیاست پاکیزهتر و حکومت بهتر بود، سوار شد. تصور میشد که اگر خان، سلبریتیِ با درآمدی از آن خود، به قدرت برسد، پس ممکن است تبارگماری مبتنی بر خانواده و فساد را که از زمان استقلال پاکستان در سال 1947، پیشرفت این کشور را مختل کرده بود، از بین ببرد و شاید کشور را نیز از چنگ ارتش برهاند. صدها هزار نفر از جوانان مشتاق و تحصیلکرده در گردهماییهای او در شهرهایی همچون لاهور، پایتخت فرهنگی پاکستان شرکت میکردند. خان آنها را با صحبت در مورد یک انقلاب پیشرو در سیاست پاکستان آتشین میکرد. او از انقلابی سخن میگفت که به مدرنیزهشدن حکومتداری، از بینرفتن نابرابری و همترازشدن میدان اقتصادی از طریق حاکمیت بیطرفانهی قانون میانجامد.
حزب سیاسی کوچک خان، تحریک انصاف پاکستان یا PTI به سرعت گسترش یافت، در انتخابات ملی و ایالتی خوش درخشید و در نهایت برای چند سال یک دولت ایالتی را برای PTI به ارمغان آورد. اما خان از به دستآوردن یک دفتر ملی عالی عقب ماند و در سالهای اخیر بیشتر نقش یک مخالف آشوبگر و عامل تحریککننده را در پاکستان بازی کرد. حالا به نظر میرسد که او به آرزوی خود رسیده تا به عنوان نخستوزیر خدمت کند. براساس نتایج انتخابات عمومی پاکستان که در روز چهارشنبه برگزار شد، حزب تحریک انصاف پاکستان هرچند نه یک اکثریت مطلق، تا کنون بیشتر کرسیهای پارلمان را از آن خود کرده است. انتظار میرود که خان با جلب حمایت احزاب کوچک و اعضای مستقل مجلس، بتواند با ائتلاف اکثریت دولت جدید پاکستان را تشکیل دهد.
در پنجشنبه شب، خان با ایراد نطق تلویزیونی خطاب به مردم پاکستان، وعدههایش برای مبارزه با فساد و گرفتن دست فقرای این کشور را تکرار کرد. خان که حالا 65 ساله است، پس از بازنشستگی از کریکت، بعد از رساندن پاکستان به پیروزی در یک جام جهانی خیرهکننده در برابر استرالیا، دستخوش یک پیوست مجدد پیچیده با دین و مذهب شد. او در سخنرانیاش به تاسیس مدینه توسط حضرت محمد در قرن هفتم در عربستان سعودی به عنوان الگوی وی برای ایجاد یک دولت رفاه داخلی جدید اشاره کرد؛ دولتی که در آن، آن طور که او گفت «ما مسئولیت اقشار ضعیفمان را بر عهده میگیریم.»
او افزود: «نهادهای دولتی ما طوری قوی خواهند بود که فساد را متوقف خواهند کرد. حسابدهی و پاسخگویی از من، سپس وزرای من آغاز خواهد شد و بعد از آن جا [به جاهای دیگر] خواهد رفت… ما نمونهیی از این خواهیم شد که چگونه قانون برای همه یکسان است. اگر امروزه غرب از ما جلوتر است، به این دلیل است که قوانین آنها تبعیضآمیز نیستند… این بزرگترین اصل هدایت ما خواهد بود.»
چالش پیش روی خان این است که برای بسیاری از پاکستانیها، خوشبینی که با صعود اولیهی خان همراه بود، اگر نه به بدبینی کامل، جایش را به احتیاطکاری داده است. منتقدان خان او را به عنوان فرصتطلبی میبینند که اکنون به این دلیل برای قدرت آماده است که حمایت پنهانی ارتش قدرتمند کشور را پذیرفته است. در طی چند سال گذشته ارتش و متحدانش از اتهامات فساد برای به حاشیهراندن حزب مسلیم لیگ پاکستان به رهبری نوازشریف استفاده کردهاند. شریف سه بار بر کرسی نخستوزیری تکیه زده و اخیرا پس از بازگشت از آخرین تبعیدش راهی زندان شده است. خان تبانی با ارتش را رد و اعلام میکند که او مردی از آن خود خواهد بود. اما شک چندانی نیست که ارتش، به رغم انکار [دخالتش] آخرین سقوط شریف از قدرت را مهندسی کرده است و خان از آن سود برده است.
همچنین شک چندانی نیست که دفتر نخستوزیر پاکستان پس از رییس ستاد ارتش، دومین مقام قدرتمند کشور خواهد ماند. در حال حاظر جنرال قمر جاوید بجوه رییس ستاد ارتش است و جنرالهای ارشد وی بسیار فراتر از نقش شان [که در قانون اساسی آمده است] اعمال قدرت میکنند و رسانهها، سیاست و قوه قضائیه پاکستان را در قبضهی خود گرفتهاند. قدرت آنها تنها در سالهای اخیر تقویت شده است. این امر در سرکوبهای نظامی رسانهها، فعالان حقوق بشر و دیگر بخشهای جامعه مدنی منتقد از «دستگاه» (همانطور که ارتش با حسن تعبیر در پاکستان شناخته میشود) ثابت شد. با اینحال، برای بیش از یک دهه ارتش به این نتیجه رسیده است که با تمرکز بر امنیت ملی و سیاست خارجی و واگذاری مشکلات آشفته و متمرد همچون فقر، کمبود انرژی و توسعه به نخستوزیر و کابینه، غیرمستقیم در پاکستان حکومت کند. عمران خان آخرین کس از شرکای نوپایی است که ارتش از آنها انتظار دارد به اقتصاد و سایر مسائل داخلی تمرکز کنند اما در رابطه به امور خارجی کشور، آهسته گام بردارند.
سخنرانی خان در روز پنجشنبه عمدتا بر سیاست داخلی متمرکز بود و البته که او در مورد افغانستان، جایی که ایالات متحده در آن در یک جنگ 17 ساله به بنبستخورده گیر کرده است، و روابط اسلامآباد با واشنگتن اظهار نظر کرد. او افغانستان را «کشوری که در جنگ علیه تروریسم بیشتر از همه آسیب دیده است» خواند. در حالیکه ادارهی ترمپ تلاشهای جدیدی را روی دست گرفته تا از طریق مذاکره، راهحلی برای جنگ افغانستان پیدا کند که بتواند ایالات متحده را قادر سازد تا حضور نظامیاش در این کشور را کاهش یا حتا آن را از میان بردارد؛ خان از چنین استراتژی ابراز حمایت کرده است. او گفته است: «مردم افغانستان به صلح نیاز دارند. ما خواهان صلح در آنجا هستیم. اگر در افغانستان صلح باشد، در پاکستان صلح خواهد بود.»
طرز فکر خان نسبت به طالبان در طول این سالها تغییر کرده است. اما چشمانداز فعلی وی به نظر میرسد که با ارتش همسویی دارد. این چشمانداز میگوید جناحهای طالبان دست از سر پاکستان بردارند و به دنبال تطابق در سیاست افغانستان باشند. خان با مشروعیت جنبش طالبان موافق یا حداقل نسبت به آن با مدارا است. (از زمان ظهور طالبان افغان در سال 1994 ارتش پاکستان و سرویس اطلاعاتی اصلی این کشور ISI به دنبال استفاده از این جنبش به عنوان منبع نفوذ در افغانستان و برگی برای ایستادگی در برابر جاهطلبیهای هند در این کشور بوده است.) خان هچنین پاکستان را به عنوان قربانی جنگ امریکا در افغانستان توصیف میکند. او حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا در داخل خاک پاکستان را محکوم و فرضیه سیاست ضد تروریسم ایالات متحده در منطقه را رد کرده است. خان در سال 2012 زمانی که من با او برای نوشتن پروفایلش در نیویورکر مصاحبه کردم، گفت: «هرگز فکر نمیکردم که طالبان تهدید برای پاکستان است.» با اینحال، همیشه دشوار بوده است که به خان به عنوان یک ضد غرب فکر کرد؛ او در بهترین مکتب پاکستان درس خوانده، در آکسفورد تحصیل کرده، با یک زن بریتانیایی (اولین از سه همسرش) ازدواج کرده و به عنوان یکی از نخستین ستارههای ورزشی در جهان که عصر تلویزیون ماهوارهیی بود، رشد کرده است. غربیبودن خان همیشه بخشی از هویت او و حتی جذبهی سیاسی او در پاکستان بوده است.
علاوه بر این، خان در سخنرانیاش سازگاری با ادارهی ترمپ را رد نکرد. دولت ترمپ کمکهای ایالات متحده به پاکستان را برای اعمال فشار بر ارتش این کشور ـ تا اعضای طالبان و سایر رهبران شبهنظامیان را که در خاک پاکستان مخفی شدهاند، دستگیر کند ـ و تلاش برای حمایت از یک روند جدی صلح برای ایجاد ثبات در افغانستان، به حالت تعلیق درآورده است. خان گفت: «ما میخواهیم [با امریکا] یک رابطه متقابل سودمند داشته باشیم… تا به امروز این [رابطه] یک طرفه بوده است… ایالات متحده فکر میکند که به ما کمک میکند تا در جنگ آنها بجنگیم… ما خواهان یک رابطه متعادل هستیم.»
اگر خان نخستوزیر شود، اقتصاد بحرانزدهیی را به میراث خواهد برد که در آن بدهیها در حال افزایش و ذخایر خارجی در حال کاهش است؛ امری که احتمالا گواه یکی دیگر از دورههای دردناک مذاکره با صندوق بینالمللی پول برای کمک مالی است. اقتصاد پاکستان در حال رشد است و پیشبینی میشود که تولید ناخالص داخلی این کشور در سال جاری نزدیک به 6 درصد افزایش یابد. اما فساد، خشونت تروریستی مداوم و دههها دولت بد این کشور را با لیست تقریبا بیپایان از مشکلات ساختاری مانند بیسوادی، فرقهگرایی و بحرانهای بهداشت عمومی غرق کرده است. جای تعجب نیست که امروزه ارتش نمیخواهد پاکستان را به طور مستقیم اداره کند. بهتر است که سیاستمداران بلندپرواز غیرنظامی مانند خان مشکلات سخت را به دوش بگیرند و در همانحال جنرالها در خارج از صحنه از خودشان مراقبت کنند. اگر خان واقعا پاکستان را به نحوی که وعده داده است، تغییر دهد، معجزهیی خواهد بود بزرگتر از هر آنچه که او در زمین کریکت رقم زده است.