عجب مردمان نامردی هستیم ما! یک حملهگگ کوچک میشود، چیغ ما در فیسبوک تا آسمان بلند میشود. در حالیکه شاید 30 نفر هم کشته نشده باشد. آنقدر تصاویر پروفایل خود را سیاه میکنیم که دل مارک زاکربرگ در تورنتوی آفریقا سیاه میشود. او ملت! او مردم! او جوانان! نکنید، شعار بس! برای کشته شدن آماده شوید. همانگونه که آن گلپیسر ایرانی در ارگ به جناب کرزی گفت که افغانستان یک کشور اشغال شده است، من هم به شما میگویم که اگر روز صد حمله در افغانستان صورت بگیرد و در هر حمله دستکم صد نفر جان ببازند، بازهم خدا اول پاکستان را نگیرد که با کمال متانت تمام اتهامهای آقای کرزی و دار و دستهاش را تحمل میکند. بعد خدا کرزی را نگیرد که با شدیدترین الفاظ تقبیح کرده و با تسبیح قرضی خویش، برای مولوی عبدالرقیب صلوات میفرستد. البته که پادشاه ما سزاوار برگزاری جشن نوروز در ارگ است تا ملاله و میرویس و مروه بهار، فکر نکنند که بیرون از ارگ نیز آدم زندگی میکند. خدای ناکرده اگر روزی این سه شاهزاده اطلاع بیابد که بیرون از ارگ نیز آدم زندگی میکند و این آدمها به دست برادران پدرش، هرازگاهی سلاخی میشود، خونشان جاری شده و بدنشان تکه تکه میشود، به قروت نیمغروت قسم میخورم که در جا از متولد شدن پشیمان شوند. البته این حس تا زمانی در وجود این سه نازنین زنده است که مثل صلاحالدین ربانی، جانشین پدر نشوند یا مثل ادیب فهیم، بعد از مرگ پدرشان یک منصب بالا دریافت نکنند و در کل تا وقتی زنده است که از تجارت و منافع شخصی بویی نبرد. روزیکه هرکدام از این سه نفر بفهمد که آش فساد و انحصار و معامله چه مزهای دارد، پیش از اینکه به متولد شدنشان افتخار بورزند، به عالیجناب افتخار میکنند که این افتخار را برای آنها بخشیده… لاحول ولا! من هم مثل خر تیمور قشنگ چقدر تلاش دارم حسن نیت نشان بدهم!
روایت است که تیمور قشنگ، پیش از آنکه قشنگ شود، خری داشته بوده. این خر یکی از خصوصیات خوبش این بوده که هیچوقت مثل خیلی از خران فعلی جامعهی ما، به پرخوری عادت نداشته، یعنی اصلاً در فکرش نمیگذشته که اسراف بکند. خیلی هم دوست نداشته که تازه تازه بخورد. الحق و علیالانصاف اگر در این روزگار زنده بودی (منظورم خر تیمور صاحب بود)، حتماً به جایزهی نوبل در بخش حیوانات صرفهجو دست مییافت. اما چه کنیم؛ از قدیم گفتهاند که این جهان جای خوبان نیست! و یکی از اوصاف دیگرش این بوده که همیشه تیمور صاحب را میبوسیده. تیمور عزیز که از بوسهی خرش به عذاب میشود، یک شب غسل مفصل انجام داده، لباس پاک و سفیدش را برتن میکند و سر سجادهی دعا مینشیند و از بارگاه خداوند خویش میخواهد که او را از بوسههای مکرر خرش نجات بدهد. تا دیروقت دعا میخواند، اما سر سجاده خوابش میبرد. در عالم خواب متوجه میشود که یک خر در حالیکه دو بال دارد، سوی تیمور آمده و به تیمور میگوید که از دست بوسههای خرت شکایت نکن! خرت که آدم نیست تا مثل آدم تو را بوسه زند. بوسههای او به معنای نشان دادن حسن نیت است. خرت تو را بیشتر از خودت دوست دارد و تو اینقدر خری که تا هنوز نفهمیدی! تیمور در جا از خواب بیدار میشود و فکر میکند که شدیداً عرق کرده، اما نه، کار از جای دیگر خراب بوده است. (روایت است که بعد از این واقعه، تیمور به تیمور قشنگ معروف شده است)… اما روزگار که همیشه در یک حالت نیست. همانطوری که طالبان ادعا کرد که حمله بر سرینا کار ما بوده، اما سردار احمد را ما نکشتیم و بعدش امنیت ملی اعلام کرد که حمله بر سرینا کار استخبارات خارجی است. بعدش هم خیلیها رفتند پیش سرینا جمع شده برای فیسبوک عکس انداختند، در حالیکه نیم توت حرکت مدنی هم در وجودشان وجود ندارد. بعدش هم غایله به خیر ملت گذشت و کرزی جشن نوروز را برگزار کرد و رییس جمهور ایران و پاکستان هر پُفی که بلد بودند، صادر کردند. بعدش هم که دیروز حمله در کارته سه صورت گرفت. والله اگر بلای من و رییس جمهور ذرهای هم غم شده باشد.
به هر صورت، گویند:
کهنه کاه را که نباید باد کشید
ورنه هرچه انتحار است تازه است
هرکه از طبع عسل چیزی چشید
گفت کابل شهر بیدروازه است
شیخ ما حلوا نخورده نازنین
پس چطور وصفت کند قدر زمین؟
هرکه این شعر را نیابد خیلی خوب
روزهاش باطل شود سال پسین
هرچه باشد این قدر عرضه دارید که مرا به خاطر این ابیات رسا محکوم نکنید! پیش از پیش از لطف بیقاعدهی ملت متشکرم! همین ملت است که کابل هنوز برق ندارد!