کاکا سیل بین

وقتی خواستند دست گلبدین را از راکت‌پرانی بگیرند و او را در قدرت شریک کنند، کرسی نخست‌وزیری را به او واگذار کردند و او که شأن خود را بزرگ‌تر از مقام کوچکی مانند «نخست‌وزیری» می‌دید، یکی از مأمورانش را به‌نام احمدشاه به این سمت فرستاد و خود به راکت‌پرانی ادامه داد. احمدشاه، نه پیش از نخست‌وزیری کسی بود و نه پس از آن توانست کسی شود. تا آن‌جا که ثبت شده، همین دور‌ و بر‌ها می‌بود و ماست خودش را می‌خورد. این اقدام گلبدین اما، سنگ بنایی را گذاشت که تا ثریای امروز کج رفته است. در میدان سیاست افغانستان کسانی پیدا شدند که به نیابت از یک آدم «بزرگ‌تر» می‌آیند و چوکی‌های بزرگی را اشغال می‌کنند. به این ترتیب، آن کس دیگر که نایبش‌- والی، وزیر و رییس جمهور می‌شود، از همه‌ی این مقام‌ها قاعدتاً خیلی باید بزرگ‌تر باشد. در نتیجه، کارهای بزرگ افغانستان، در دست آدم‌های کوچک می‌افتند. وزیر نمی‌تواند وزارت کند و به لایحه‌ی وظایفش وفادار بماند، چون تعهد بیش‌تر به آن کسی دارد که او را وزیر ساخته است.
اکثر رهبران جهادی که به‌ظاهر مشغول مدرسه‌داری و مشورت‌دهی برای خیر و فلاح ملت، دنیا و کاینات در کنج خانه‌ی‌شان نشسته‌اند، در واقعیت امر با همین مکانیزم در قدرت شریکند و دهان بی‌شرم‌شان را برای انتقاد از نظامی که خود به وجود ‌آورده‌اند، با عدم حضور فیزیکی خود باز نگه‌داشته‌اند.
دشوار است در میان نامزدان ریاست جمهوری کنونی، نامزد اصلح یافت. هر کشمشی این‌جا چوبکی دارد، اما خطرناک‌ترین نامزدها، آن‌هایی‌اند که به نمایند‌گی از دیگران وارد کارزار انتخابات شده‌اند. خود و معاونان‌شان از امکانات و اعتبارِ وجاهت و مال دیگران خرج می‌کنند، عکس چاپ می‌کنند، مردم را برای سخنرانی‌های‌شان جمع می‌کنند و فردا که کامیاب شدند، این دین را باید از درک جیب ما، رفاه و آرامش ما با برآورده کردن نازهای آن «جهیزگر» ادا کنند.
وقتی یک وزارت نمی‌تواند بودجه‌ی توسعه‌ای‌اش (انکشافی)‌اش را خرج کند، به این معناست که آن وزارت در سال گذشته هیچ‌ پیش‌رفت نداشته، عرصه‌ی کاری آن وزارت توسعه نیافته، همه‌ی فعالیت‌های وزارت عبارت بوده از پرداختن به روزمره‌گی و معاش گرفتن و این یعنی بی‌کفایتی وزیر و اطرافیانش. با این سیستم اما- هر قدر هم که پارلمان جرار و استیضاح‌گر پی‌گیر باشد، که نیست- تلاش برای استیضاح بیهوده است. هر وزیری که استیضاح شود و سلب صلاحیت، آن «نفری پشت پرده»، یکی دیگر را از همان قماش به وزارت می‌فرستد. چون منصب‌های کلان میان آنانی که امروز به نامزدان ریاست جمهوری «می‌پیوندند» و «ابراز حمایت» می‌کنند، مدت‌ها پیش «قسم و قرآن» شده است. بنابراین، در آشفته‌بازار کنونی، نامزد اصلح همانی است که خودش کسی باشد و اگر حمایت رهبر و رهبرانی را هم دارد، خودش کوچک‌تر از آن رهبران پشت پرده نباشد.
کماکان با اندوه به کارزار انتخابات کنونی در سایه‌ی کشتار قابیل‌وار طالب‌ها می‌بینم و یقین دارم که از این دور انتخابات ریاست جمهوری نه «نلسون ماند‌لایی» بیرون می‌شود، نه «گاندی» و نه «ویلی برانتی»، ولی نفس شرکت در انتخابات، امید را برای پدید آمدن زمینه تا شخصیتی به بزرگی بحران افغانستان پیدا شود، بیش‌تر می‌کند و این خود دلیل کمی برای خوش‌بینی یک اندوه‌گین فطری نیست.