فرمان‌روای جدید کابل

آیا ما را از جنگ‌سالاران گریزی هست؟
منبع: فارین پالیسی
نویسنده: لیلا جاسینتو
برگردان: جواد زاولستانی

روز انتخابات نزدیک است و یک‌بار دیگر، عکس و نشان‌های انتخاباتی در و دیوار را رنگارنگ کرده است؛ این یعنی کارکرد دموکراسی با ابزارهای تصویری در یکی از بی‌سوادترین کشورهای جهان. اما در باره‌ی نامزدان ریاست جمهوری افغانستان که عکس و پوسترهای آنان بر شهر سنگینی می‌کنند و قرار است یکی از آنان رهبری کشور را به دست بگیرد، یک نکته‌ی تشویش‌آور وجود دارد: آن‌ها بوی بد گذشته را با خود دارند.
پوسترهای کلان، یک نامزد را با دو معاونش به تصویر می‌کشد و نشان دهنده‌ی تکت‌های سه‌نفری انتخاباتی است. این سبب شده است که انتخابات امسال به یک بازی کلان بر اساس صف بندی‌های قومی تبدیل شود. از این‌جاست که ترس جدی به وجود می‌آید که گذشته بر ‌آینده غلبه کند. جنگ‌سالاران با تجدید قوا بار دیگر به صحنه بر‌گشته‌اند، با آن‌که آنان هرگز به معنای واقعی کلمه از قدرت باز نمانده بودند.
یکی از این پوسترهای کلان که ظاهرا برای ایجاد وحشت و تنفر در میان مردم افغانستان طراحی شده است، نشان دهنده‌ی دو چهره لنگی دار آشنا با ریش‌های سفید سانتا کلاسی (بابا نوئل) است. طرف چپ، با نگاههای که از ورای ترافیک سنگین جاده به تپه‌های دوردست نگاه می‌کند، عبد‌الرب رسول سیاف است، جنگ‌سالار چاق و چله ای که بعضی وقتها به خاطر اندام درشتش «مردی همچون کوه» گفته می‌شود. سیاف با تپه‌های دامنه‌ی کوه‌های هندوکش خیلی خوب آشناست. بر‌اساس گزارش دیدبان حقوق بشر که در سال 2005 نشر شد، در جریان جنگ‌های دهه‌ی 1990 و بعد از خروج نیروهای شوروی، قوای زیر امر او یک منطقه‌ی شیعه‌نشین در غرب کابل را با خاک یک‌سان کردند. آنان بدون استثنا به هرچه برخوردند، آتش گشودند و گروه‌های دسته‌جمعی مردم و خانه‌های ملکی را به گلوله بستند. بر‌اساس این گزارش، آنان «مرتکب قتل بی‌شمار، غارت و چپاول» شدند.
در مطبوعات غربی داستان سیاف از زمانی آغاز شد که او به عنوان مرشد سرکردگان القاعده همچون اسامه بن لادن‌ شناخته شد. این جنگ‌سالار 68 ساله آن را انکار نکرده است. در زمان مقاومت مجاهدین این حرف کلانی نبود. بر‌اساس گفته‌های سیاف: «نه تنها اسامه بن لادن، بلکه هزارها عرب در دوران جنگ ما علیه اتحاد شوروی به افغانستان آمدند».
سیاف از معدود جنگ‌سالاران پشتون است که به اتحاد شمال پیوست. اما هم‌چنان، او به عنوان کسی شناخته می‌شود که سه تونسی را که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، در خزان سال 2001 به احمد شاه مسعود رساند. این تونسی‌ها عوامل القاعده بودند که احمدشاه مسعود را دو روز پیش از 11 سپتامبر به قتل رساندند.
احتمالا سیاف خبر نداشت که آنان تروریستان القاعده‌اند. اما‌ یک دهه پس از کشته شدن احمدشاه مسعود، خانواده اش هنوز هم از اینکه دولت افغانستان در تحقیق این قضیه ناکام مانده است، شکایت دارند. تصفیه‌‌ حساب با گذشته هیچ‌گاهی برای کرزی در اولویت قرار داشته نداشته است. کرزی کسی است که نه قوای نظامی داشته است و نه حزب سیاسی، اما برای جنگ‌سالاران میدان خالی کرده و به آنان فرصت داده است.
کرزی نمی‌تواند سه بار پی‌در‌پی کاندیدای ریاست جمهوری شود. اما میراث سیاسی او که خوشنود نگه‌داشتن جنگ‌سالاران بود، ادامه خواهد یافت. معاون سیاف، مرد ریشوی دومی در پوستر، کسی نیست جز اسماعیل خان. او یک جنگ‌سالار تاجیک‌تبار است که زمانی والی هرات و در کابینه‌ی کرزی، وزیر انرژی و آب بود.
این جنگ‌سالار هراتی در سال 2012 داخل ستون فقرات مردم افغانستان وقتی ریگ انداخت که خطاب به هواداران تاجیک تبارش گفت که مسلح شوند و علیه طالبان از کشور دفاع کنند. تاجیک‌ها تقریبا 27 در صد نفوس افغانستان را تشکیل می‌دهند و از بازگشت به روزهای سگی حاکمیت طالبان هراس دارند. گفته می‌شود که اسماعیل خان در حال استخدام نظامیان جدید و ایجاد ساختارهای فرماندهی محلی است. از آن پس، اسماعیل خان از لفاظی در این باره خودداری کرده است. اما خبرهای سر چوک حکایت از آن دارد که همزمان با خروج نیروهای رزمی بین المللی، اکثر گروهها در صدد مسلح ساختن و تجدید قوای خود‌اند.
در واقع، سال 2014 افکار تمام مردم افغانستان را از سال 2011 بدین‌سو، مغلوب خود ساخته است. در آن سال، بارک اباما به دست طالبان جدول زمانی خروج نیروهایش را داد. به گفته‌ی مارتین وان بیج لرت، یکی از بنیان‌گذاران شبکه‌ی تحلیل گران افغانستان، واژه‌ی دو هزار چهارده به «واژه‌ی کلیدی برای بی‌اطمینانی و هرج‌و‌مرج احتمالی» تبدیل شده است، در حالی‌که مردم افغانستان‌ از تقویم میلادی کار نمی‌گیرند. سال 1393 هجری شمسی آنان نیز به خوبی آغاز نشد: این سال با حمله‌ی مرگ‌بار بر هوتل سرینا آغاز شد، زمانی که مهمانان در حال تجلیل از آغاز سال نو شمسی- نوروز- بودند. این حمله چند روز پیش از انتخابات سازمان‌دهی شد و چنان‌که طالبان از آن آگاه بودند، همه را دچار بدترین تشویش از 2014 کردند.
همه‌ی این هراس‌ها، تمام اقوام را به پناه جنگ‌سالاران قوم‌شان می‌کشاند. اکثر مردم افغانستان، این زورمندان را که کشور‌شان را خراب کردند و راه را برای طالبان باز کردند، واقعا دوست ندارند. اما وقتی که بر آن فشار می‌آید، اعتراف می‌کنند که تنها جنگ‌سالاران می‌توانند از آنان حمایت کنند، به‌ویژه، اگر آنان به اقلیت‌های قومی تعلق داشته باشند.
نامزدان ریاست جمهوری این وضع را خوب درک می‌کنند و در هنگام گزینش تیم انتخاباتی‌شان، محاسبه‌ی قومی می‌کنند. آشکارترین نوع این گزینش بر‌اساس محاسبات بانک رای، وقتی شکل گرفت که اشرف غنی دوستم را به عنوان معاونش انتخاب کرد.
این دانش‌آموخته‌ی دانشگاه کلمبیا، مقام پیشین بانک جهانی و رییس دانشگاه کابل که فرد دل‌خواه بعضی تحصیل‌کردگان افغانستان است، در انتخابات دور پیش به‌سختی توانست 3 درصد رای به دست آورد. این بار اما‌ او تیمش را با دوستم که یکی از جنگ‌سالاران مشهور افغانستان است، تشکیل داده است، چون دوستم رای تمام ازبک‌ها را به دست خواهد آورد. در انتخابات سال 2009 با هر ازبک که من مصاحبه کردم، گفتند که به کرزی رای داده اند، چون دوستم از او حمایت کرده بود. توضیح اکثر آنان این بود که «دوستم از ما حفاظت می‌کند» و «او تنها کسی است که برای ما خدمت کرده است».
دوستم از قومش در دهه‌ی 1990 خوب حفاظت کرد. مشکل اما این است که جنگجویان او با سلاحهای سنگین روسی مناطق ملکی کابل را ویران کردند. این سلاحها برای آن بود که از نزدیک شدن دشمن به کابل جلوگیری کند، نه اینکه خود شهر کابل را با خاک یکسان سازد. در همین زمان، نیروهای سیاف که توسط عربستان سعودی تمویل می‌شدند، هزاره‌ها را هدف قرار دادند. این جنگ بی معنا و کشتار برای رسیدن قدرت بین جنگجویان، به قیمت جان هزارها انسان تمام شد، قربانیان گمنامی که رقم دقیق آنان معلوم نیست.
در پیکارهای انتخاباتی 2014، احتمالا به تشویق مشاوران جامعه‌ی مدنی غنی، دوستم از اشتباهاتش در گذشته معذرت خواست، اما هیچ‌یک از جنگ‌سالاران به مردم افغانستان حساب نداده‌اند و نه هرگز خواهند داد. در سال 2007، پارلمان افغانستان قانون عفو جنگ‌سالاران و جنایت‌کاران را تصویب کرد. کسانی‌که به تأیید این قانون رای دادند، جنگ‌سالاران چاق و چله‌ای مانند سیاف بودند. اگر از مردم عادی افغانستان یادی نکنیم، تعداد زیادی از نمایندگان پارلمان، با آن مخالفت کردند. اما جنگ‌سالاران و طرف‌داران آنان‌ به طرف‌داری از این قانون زورنمایی کردند. آنان در استدیوم ورزشی کابل تظاهرات نمودند. سیاف با مخاطب قرار دادن تظاهر کنندگان دراین استدیوم گفت: «هر‌کس ضد‌مجاهدین است، ضد‌اسلام است و آنان دشمنان کشور‌ند».
با داشتن چنین دوستانی که نیاز به دشمن دارد؟ و در چنین حالتی چه کسی می‌داند که دشمن کیست؟ زمانی بود که طالبان شر بودند. اما اکنون، از هر‌یک از رهبران افغانستان گرفته تا جامعه‌ی بین‌المللی، به گروه رقص سیار «گفت‌وگو با طالبان» پیوسته‌اند و به این ساز می‌رقصند. اکثر کسانی که من با آنان مصاحبه کردم، از گفت وگو با طالبان حمایت می‌کنند. آن‌ها می‌گویند که «دیگر راهی وجود ندارد. طالبان نیز از این کشور‌ند»، در حالی‌که اکثر طالبان یا پاکستانی‌اند ‌یا به دستور آنان می‌جنگند. بگذریم…
قدرت‌های خارجی همواره بر افغانستان لجن پاشیده‌اند و هم‌چنان زورمندان، قاتلان، تجاوزکاران و چپاول‌گران داخلی. مردم افغانستان در حق آنان خیلی بخشایش‌گر‌ند و فقط جنگ‌سالاران پُر‌ریش آن را خوب می‌دانند.