«خیلی مقبولی عزیزم». جملهای که روی دیوار فیسبوک یکی از خانمهای فعال اجتماعی نوشته شده است. خانم متأهل است و مادر چندفرزند و کسی که این جمله را روی دیوار او نوشته است، شوهرش نیست، بلکه یکی از همان کسانی است که تازه در فیسبوک راه پیدا کرده و مثلی که در خیابان به هرخانمی اظهار علاقه میکند، در فیسبوک نیز چنین برخوردی دارد. همانطوری که در دنیای واقعی نمیتوانیم هیچنزاکتی را مراعات کنیم و با همدیگر با صمیمیت و همدلی همصحبت شویم، در دنیای مجازی نیز چنین است. گرچند که دنیای مجازی، خیلی واقعیتر از دنیای واقعی است.
شکی نیست که با ظهور شبکههای اجتماعی، فضای گفتمان و ارتباطات وسیعتری بین شهروندان شکل گرفت. خبررسانی، فعالیتهای فرهنگی، فعالیتهای اجتماعی، همه قویتر و پررونقتر از قبل شدند. انقلابهایی چون انقلاب بهار عربی شکل گرفتند. دیکتاتورانی سرنگون شدند، دولتهایی پدید آمدند، مفسدان دست شان رو شد، اطلاعرسانی بیشتر گردید، شهروندان عادی هرکشور تبدیل به گزارشگران فعال شدند. عدهی زیادی از رنج تنهایی خلاصی یافتند، بن لادن کشته شد و جوان پاکستانی از طریق فیسبوک اولین گزارشها را نوشت. عکسهای عریان فیمنیستهای تُندرو با سرعت تمام به اشتراک گذاشته شد، حساسیتها و واکنشهای جدی را نیز به دنبال داشت. در دل دولت ایران ترس به وجود آمد و فیسبوک را برای مدتی بر روی شهروندانش بست. برهانالدین ربانی در افغانستان سخنرانی کرد و از متنفذان و بزرگان دولت خواست تا عنان جامعه را به دست جوانان فیسبوکی ندهند.
از آن جهت فعالیت در شبکههای اجتماعی در حال گسترش است که این شبکهها و روابط ایجاد شده بین افراد از هم نمیپاشد، بلکه مدام خودش را ترمیم میکند. روابط افراد آگاهانه و بدون هیچتوهمی صورت میگیرند. فیسبوک با کارایی پروفایلمحور، کانون فعالیتها، پیرامون صفحههایی حاوی اطلاعات مربوط به فعالیتها، گرایشها و علایق هرشخص شکل میگیرد. در این شبکه کاربران نوعاً، دامنهی فعالیت و فضای ارتباطی خود را، از راههای گوناگون با درج یادداشت، پیوند و افزودن متن در فضای اشتراکی، گسترش میدهند. یک پروفایل شخصی این امکان را به وجود میآورد، تا صفحههای خود را به عکسها، فیلمها یا متون دلخواه خود ایجاد کنند. یک پروفایل شخصی میتواند یک فضا برای بروز خلاقیت و ابزار شخصی دیده شود. کارکرد مهم صفحهی شخصی میتواند معرف شخصیت هرفرد باشد.
اما آنچه در جامعهی افغانی پیش میآید، اینطوری نیست؛ کمتر کسی عکس خودش را در پروفایلش قرار میدهد. اطلاعات درج شده در پروفایل همیشه با دروغهای کلانی پُر میشوند. کمتر کسی نظر شخصی خودش را نشر میکند. بیشترین کپیها از اشعار و گفتههای بزرگان را به اشتراک میگذارند. فال روزانه در بین جوانان شاید بیشترین استفاده را داشته باشد. البته گاهی موجهایی از اعتراضها در فیسبوک شکل میگیرد، مثلا: تجمع دانشجویان دانشگاه کابل در جلوی دروازهی پارلمان و پیام هرلحظه از وضعیت شان و فراخوان برای همراه شدن دیگر دانشجویان و فعالان مدنی، تجمع تعدادی از جوانان در میدان شهید مزاری و اعتراض شان بر سر برگرازی بزرگداشت از سالمرگ خمینی در کابل، تجمع فرهنگیان برای دیدار با قسیم اخگر و واقعیات دیگری که شکلگیری و پیامرسانی آن از طریق فیسبوک انجام شد و زود خاتمه یافت. تعداد اندکی از تحصیل کردهها به طور جدی قضایا را دنبال میکنند و حال و هوای فیسبوک را با ماجرای روز وفق میدهند. فضای گفتمان بین تحصیل کردهها گاهی با خشونتهای کلامی نیز همراه است.
«اوسنی مغولیان»، نام یکی از حسابهای کاربری فیسبوک است که به زبان پشتو نوشته شده است و به فارسی میشود، «مغولیان فعلی». عکس کریم خلیلی را در پروفایلش قرار داده است. از هیچ نوع فُهش و دشنام علیه هزارهها دریغ نمیکند و از برادران پشتون میخواهد که علیه اینها به جهاد برخیزند و نگذارند سرزمین شان به دست مغولها بیفتد. صفحهی دیگری به نام «از چنگیز تا مزاری» ایجاد شده است. این صفحه به زبان فارسی است و کار اصلیاش، شریک کردن عکس یکی از سران هزاره و فُهش و دشنام دادن به آنها میباشد. به همین شکل، نامهای مستعار زیادی وجود دارد که به شکلی از اشکال در دامن زدن اختلافهای قومی، مذهبی، سیاسی، افشاگری و جبهه گیری علیه این و آن استفاده میکنند.
حالا بیاییم یک نگاه بیندازیم، از دیوارهای شهر که پُر است از زنده باد و مرده باد بر این وآن، تا فیسبوکنگاری و فُهش و دشنام نثار کردن به یکدیگر چه تفاوتی را میبینیم. پُرزهپرانیهایی که در خیابان میکنیم، همان پُرزهها را در فیسبوک نیز مینویسیم. آزار و اذیتی که خانمها در خیابان با آن مواجه اند، در فیسبوک نیز چنین است. از مردان متأهل گرفته تا جوانان نیمقد کشیدهی مکتبی، همه در فسبوک عاشق اند و جملات عاشقانهی شان را به هررهگذری نثار میکنند. از آخ و اُف نوشتنهای نظرگذاران (کمنت) که بگذریم، تا پورنوگرافی شاعران و نویسندگان همه و همه نشان از مشکل جدی در درون جامعهی افغانی حکایت دارند.
مشکل اصلی در بسته بودن فضای واقعی زندگی است. بیشتر جوانان به امیال سرکوب شدهی شان میپردازند تا فعالیتهای دیگر، امیالی که در درون جامعه بهشدت سرکوب شده است و بروز نیافته است. فضای مجازی به نسبت باز بودنش، برای جوانان افغانی نوع سرگرمی و ایجاد رابطههای عاشقانه است که در دنیای واقعی وجود ندارد. روابط در دنیای واقعی و بهخصوص روابط پسر و دختر جوان بهشدت محدود است. فضای آشنایی کمتر وجود دارد، اگر هست، بیشتر در دانشگاهها و مراکز تعلیمی میباشد. هنوز رستورانتها و هوتلهای شهر پُر است از مردانی شکمگنده و ریشو. جوانان کمتر به چشم میخورند. در این صورت، ارتباطات فیسبوکی که گاهی منجر به اتفاقات و فاجعههایی نیز شده است. بارها شاهد بودیم که خواهر کسی یا زن کسی به خاطر پسندیدن نوشتهی کسی یا عکس کسی مورد فُهش و دشنام و گاهی مورد لت و کوب قرار گرفته است. خشونتهای کلامی که نثار هم میکنیم، از مرگبارترین خشونت ممکن است.
روابط در شبکههای اجتماعی گاهی باعث به وجود آمدن آسیبهای جدی در زندگی افراد میشود. با این وضع، تعداد اندکی حضور شان در شبکههای اجتماعی هدفمند، آگاهانه و برنامهریزی شدهاند و بیشترینها، بدون کدام برنامه به این دیار پناه بردهاند و در لابلای گندکاری شان دست و پا میزنند. با وارد شدن عناصر جدید فرهنگی، زندگی اجتماعی کماکان دچار تغییر شده است؛ اما این به اندازهای نیست که بتوان امیدوار بود. افراد خوشلباس، با موهایی خروسی و مقلد مُد و فیشن اروپایی هرگز مغز شان اروپایی نشده است. عناصر معنوی فرهنگ هنوز وارد جامعه نشده اند. زمان بیشتری نیاز است تا این همگامسازی مادی و معنوی بودن عناصر جدید فرهنگی را یکی سازیم.