- نیویورک تایمز ـ اسکات شن و استیون ارلنگر
جولین آسانژ روز پنجشنبه دستگیر شد. ویدیوهای دستگیری این پیامبر ریشسفید عصر افشاگری، افسران امنیتی را با قیافههای جدی نشان میدهد که او را به سمت یک ون خاکستری میکشانند.
او فریاد میزند: «ما باید مقاومت کنیم! شما میتوانید مقاومت کنید!» این صحنه برای آقای آسانژ که هنر و قدرت تصویر را خوب میداند، شاید محل قدردانی داشته باشد؛ صحنهای که نشان میدهد مردی به معنای واقعی کلمه با دولت بسیار قدرتمندی مبارزه میکند.
این صحنه همچنین نمایانگر تازهترین ـ و قطعا نه آخرین ـ چرخش در حرفهی مردی است که از یکسو با دستاوردهای درخشان شناخته میشود و از سوی دیگر در معرض قضاوتهای مشکوک است. آقای آسانژ از مدتها قبل استعداد مشهورشدن داشت و در قامت یک متفکر و کاربلد تکنالوژی و شخصیت جهانی و تقریبا بیوطن، شهرت و نفوذ جدیدی را که اینترنت میتواند به شهروندان بدهد، به دست آورده است.
آسانژ با ایجاد ویکیلیکس به توانمندسازی نسلی از افشاگران/ رسواکنندگان و خودیهای ناراضی کمک کرد که میتوانند در مقیاس صنعتی کار کنند، ترابایتی اطلاعات را افشا کنند و قدرتمندان را در سراسر جهان به خشم بیاورند. ویکیلیکس در انتشار اسناد محرمانه جنگهای به رهبری امریکا در افغانستان و عراق و حدود 500 هزار تلگرام سیاسی محرمانه وزارت امور خارجه ایالات متحده، با نشریههای مهم جهان به شمول نیویورک تایمز همکاری نزدیک داشته است.
اما آقای آسانژ همواره واکنشهای شدید و در عینحال متفاوتی را برانگیخته است. او هم به عنوان قهرمان اطلاعات آزاد مورد ستایش قرار گرفته است و هم به عنوان جنایتکار خائن که سزاوار مرگ توسط هواپیمای بدون سرنشین است، مورد نفرت واقع شده است. واکنشها در برابر آقای آسانژ اغلب بسته به عملکرد ویکیلیکس بوده است. با اینکه او همیشه خودش را خبرنگار خوانده است، اما او هرگز یک فعالی که از نقشش به عنوان ارائهدهنده بیطرف و منصف اطلاعات راضی باشد، نبوده است.
آسانژ به ویژه در سالهای اخیر یک قهرمان شدیدا دردسرساز و حتا شرمآور برای اصول آزادی مطبوعات و حق دسترسی مردم به اطلاعات، از آب درآمده است. او در هفت سال گذشته در سفارت کوچک اکوادور در لندن مخفی شده بود. پناهبردن به سفارت اکوادور نه فقط به دلیل ترس از دادستانهای امریکایی، بلکه برای دوری از بازجویان جرایم جنسی سویدن بود که در نهایت پرونده را بستند.
آقای آسانژ، معروفترین پناهندهی سیاسی خودخوانده، در اتاق کوچکی در گوشهی سفارت اکوادور با پشک/ گربهاش زندگی میکرد. او از همان اتاقش ویکیلیکس را اداره میکرد، از بالکن آن کنفرانسهای خبریاش را در حضور صدها تن از هوادارانش برگزار میکرد، در سالنهای آن اسکتبورد سواری میکرد و از بازدیدکنندگانش از جمله لیدی گاگا و پاملا اندرسون ـ که شایعه بود معشوقهی آسانژ است و برایش ساندویچ گیاهی میآورد ـ میزبانی میکرد.
دستگیری وی در پایان روند حقوقی پر فراز و نشیبی رقم خورد که در سال 2010 هنگامی که وزارت دادگستری ایالات متحده اعلام کرد که در مورد ویکیلیکس تحقیق میکند، آغاز شده بود. مقامات دولت اوباما این ایده را در نهایت به خاطر استدلال مدافعان مطبوعات که پیگرد ویکیلیکس از این جهت که بسیاری از سازمانهای خبری جریان اصلی مرتب اطلاعات محرم را منتشر میکنند، رسم خطرناکی را ایجاد میکند، از دستور کار خارج کردند.
در سال 2016، برخی از هواداران امریکایی سابق آقای آسانژ، پس از اینکه او ویکیلیکس را با نشر ایمیلهای هکشدهی دموکراتها برای تحت تاثیر قراردادن فضای سیاسی ایالات متحده و به راهانداختن کارزارهای توییتری علیه هیلاری کلینتون و طرح داستانهای دروغین در مورد منبعی که از آن اطلاعات درز میکند، ابزار مداخلهی روسیه در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده ساخت، به شدت علیه او برخاستند.
عملکرد ویکیلیکس در انتخابات سال 2016 ایالات متحده، تمجید پرسروصدای رقیب کلینتون یعنی دونالد ترمپ را به همراه داشت. آقای ترمپ در سخنرانیهای انتخاباتیاش مرتب به ایمیلهای افشاشدهی کارزار انتخاباتی کلینتون اشاره میکرد و باری اعلام کرد که «من عاشق ویکیلیکس هستم.» اما چند ماه بعد، وقتی آقای ترمپ رییسجمهور شده بود، ویکیلیکس مجموعهای از اسناد محرمانه را در مورد ابزارهای هک سازمان سیا منتشر کرد که به دنبال آن مایک پمپئو انتخاب اول آقای ترمپ برای ریاست سازمان سیا، آسانژ را «یک خودشیفته» خواند و ویکیلیکس را «یک سازمان اطلاعاتی غیردولتی متخاصم» نامید.
سخنان آقای پمپئو پیشدرآمدی شد بر این اتهام علیه آقای آسانژ که با دسیسه قصد نفوذ به [کامپیوترهای دولت ایالات متحده] را داشته است. وزارت دادگستری این اتهام را روز پنجشنبه علنی کرد.
آقای آسانژ تا سال 2006، هنگامی که او ویکیلیکس را تاسیس کرد، شیوهی زندگی عشایری را در پیش گرفته بود؛ در اطراف جهان پرسه میزد و گاهگداری اظهارات سربستهای در مورد پنهانکاری و اطلاعات داشت. در سال 2008، او در شرق آفریقا زندگی میکرد و فساد کنیا را در ویکیلیکس منتشر میکرد. ویکیلیکس تا آن زمان بیش از یک میلیون سند را منتشر کرده بود، از جمله برخی از اسناد محرمانهی جنگ عراق و زندان گوانتانامو را.
اما این چلسی منینگ، تحلیلگر سطح پایین استخبارات در پایگاهی در عراق بود که واقعا ویکیلیکس و در نتیجه آقای آسانژ را در کانون توجه قرار داد. خانم منینگ که در مورد جنگ عراق و سیاست خارجی ایالات متحده شک و تردید داشت، شروع به نسخهبرداری هزاران اسناد از یک شبکه سری روی سیدی کرد و برای جلوگیری از سوءظن، این سیدیها را برچسب آهنگهای لیدی گاگا زد.
پس از بازگشت به ایالات متحده، منینگ پیش از ایجاد ارتباط با ویکیلیکس، با نیویورک تایمز و واشنگتن پست تماس گرفت. در ویکیلیکس، آقای آسانژ و تیمش ابتدا ویدیوی دلخراشی را منتشر کردند که دو هلیکوپتر جنگی امریکایی را در عراق در حال تیراندازی بر مظنونین نشان میداد. دو نفر از آنهایی که کشته شده بودند، معلوم شد که خبرنگاران جنگی رویترز بودهاند. درحالیکه رویترز نتوانسته بود از جزئیات این حمله سر درآورد، جهان [به لطف ویکیلیکس] نهتنها تیراندازی این هلیکوپترها را به تماشا نشسته بود، بلکه گفتوگوی خلبانان را که سه بار آتش گشودند، نیز شنید.
مقامات نظامی ویکیلیکس را به نادیدهگرفتن شرایط، از جمله حضور چندین آرپیجی و سلاحهای دیگر در میان گروهی که هدف قرار گرفته بود، متهم کرد. ویکیلیکس این ویدیو را «قتل جنبی» خواند؛ نشانهای از مهارت آقای آسانژ در آبوتابدادن به یک روایت.
به دنبال آن، ویکیلیکس در هماهنگی با نیویورک تایمز و سایر سازمانهای خبری جریان اصلی، نزدیک به 77 هزار سند نظامی جنگ افغانستان و بعد حدود 392 هزار سند نظامی جنگ عراق را منتشر کرد.
سیاهههای جنگ، آنطور که این اسناد نامیده میشد، در هماهنگی با لوموند، گاردین و اشپیگل منتشر شدند و اطلاعات تازهای را در مورد تلفات غیرنظامیان، روحیهی سربازان، رفتار با زندانیان و استفاده از پیمانکاران در این دو جنگ ارائه کردند.
در یادداشتی از سوی دبیر این گزارش آمده است که آنها «تاریخ همزمان جنگ» را ارائه دادهاند و منبعشان یعنی ویکیلیکس «در تحقیقات، گزارشدهی، تحلیل و نوشتن سازمانها دخیل نبوده است.»
گروههای حقوق بشری شکایت کردند که انتشار اسناد ویرایشنشده از سوی خود ویکیلیکس ممکن است افغانهایی را که براساس این اسناد با ارتش ایالات متحده کار میکنند، در معرض خطر قرار دهد. هنگامی که تلگرامهای دیپلماتیک منتشر شد، نیویورک تایمز و سایر سازمانهای خبری با ویکیلیکس از نزدیک همکاری کردند تا نامها را برای محافظت از افراد آسیبپذیر، تغییر دهند، اما بعدها، آقای آسانژ در نتیجهی اختلاف با یک ویراستار بریتانیایی، تصمیم گرفت که این مجموعهی عظیم تلگرامها و مکاتبات دیپلماتیک را بدون هیچگونه اصلاحی منتشر کند.
در همینحال، ویکیلیکس دستخوش اختلافات داخلی بود که اغلب سرچشمهی آن نفس و شیوهی کار سختگیرانهی آقای آسانژ بود. شکایت دو زن از رفتار جنسی آقای آسانژ با آنها نزد دولت سویدن، به تلاش چند سالهی محققان برای بازجویی از آقای آسانژ منجر شد. سیاستمداران عصبانی امریکا آقای آسانژ را که چهرهی متفاوتش برای تمام جهان قابلشناسایی شده بود، محکوم کردند و خواستار دستگیری و حتا اعدام وی شدند.
در سال 2012، وزیر خارجه اکوادور اعلام کرد که آقای آسانژ در سفارت این کشور در لندن به سر میبرد و درخواست پناهندگی سیاسی داده است. محدودهی زندگی آقای آسانژ در سفارت اکوادور، تمایل او را برای ماندن در کانون توجه، محدود نکرد. او نظراتش را در توییتر بیان میکرد و باری به صورت کوتاه میزبانی یک گفتوگوی تلویزیونی را در کانال تلویزیونی روسیه (RT) به عهده گرفت و به نظارت بر انتشار مواد درزکرده همچنان ادامه داد و حتا هنگامی که ادوارد اسنودن ـ پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی ایالات متحده ـ در حال پرواز از هنگکنگ به روسیه بود، همکارش را برای کمک به وی فرستاد. ویکیلیکس در درز اسناد آژانس امنیت ملی توسط اسنودن نقشی نداشت.
آقای آسانژ، دفتر مجهز به تخت خواب، لامپ خورشیدی، تلفن، کامپیوتر، آشپزخانهی کوچک، حمام، تردمیل و قفسههای کتاب داشت. وگان اسمیت، از حامیان دیرینهی آقای آسانژ که به وی کمک کرد وثیقهاش را بپردازد، گفته بود: «جولیان آدم بزرگ و استخواندرشتی است که این اتاق را از نظر جسمی و فکری پر میکند. اتاقی کوچک با بالکن کوچک در یک سفارت کوچک که گرم است و تهویهی هوای عالی ندارد. بودن در آن جا باید برای هرکسی خیلی دشوار باشد.»
اما آقای آسانژ از هواداران و افراد کنجکاو معروفی مانند اریک کانتونا ـ ستاره فوتبال ـ و نایجل فراژ ـ مجری رادیو، طرفدار برگزیت و رهبر سابق حزب استقلال پادشاهی متحد بریتانیا ـ میزبانی میکرد.
اما یکی از دوستان آقای آسانژ میگوید که سرانجام، انزوای آقای آسانژ به خصوص آخرهفتههای طولانی و تنها در سفارت واقعا خالی که نمیتوانست از آن بیرون شود، رو به دشواری نهاد. این دوست به شرط پنهانماندن هویتش گفت که آقای آسانژ روز به روز شدیدا افسردهتر میشد، روابطش با میزبانانش به هم خورده و حتا خصمانه شده بود، زیرا دیپلماتهای اکوادوری از رفتار او به تنگ آمده بودند. این دوست میگوید که آسانژ درگیر فکر بیرون رفتن بود. حتا دوستان آقای آسانژ او را به عنوان انسان پر دردسر و خودشیفتهای توصیف میکنند که بیش از حد به خود اهمیت میدهد و علاقهی اندکی به مسائل امروزی مانند بهداشت شخصی دارد.
نسخهای از نامهی سال 2014 خوان فالکنی پویگ، سفیر وقت اکوادور در بریتانیا که از سوی نیویورک تایمز مورد بررسی قرار گرفته، حاوی شکایت از علاقهی شدید آقای آسانژ به اسکیتبورد سواری و فوتبال با بازدیدکنندگانش است. آقای فالکنی در نامهاش نوشته است که اسکیتبورد سواری آقای آسانژ «کف، دیوارها و دروازهها را آسیب زده است.» در نامه آمده است وقتی که یک نگهبان امنیتی تلاش کرد توپ فوتبال آقای آسانژ را بگیرد، او «شروع به تکاندادن، توهین و هُلدادن مامور» میکند، توپ را پس میستاند و آن را به «بدن مامور میکوبد.»
بار حضور آقای آسانژ در سفارت، مدتها پس از جایگزینشدن رییسجمهور اکوادور ـ که به آسانژ پناهندگی سیاسی داده بود ـ روی شانهی دولت اکوادور در کیتو سنگینی میکرد. سال گذشته، سفارت اکوادور دسترسی آسانژ به اینترنت را قطع و بازدید از وی را محدود کرد.
روز پنجشنبه، لنین مورِنو که در سال 2017 رییسجمهور اکوادور شد، تصمیم اخراج آسانژ از سفارت این کشور در بریتانیا را از طریق ویدیویی در توییتر توضیح داد.
او گفت: «اکوادور در یک تصمیمگیری مستقل وضعیت پناهندگی جولیان آسانژ را پس از نقض مکرر پروتکلهای روزمره و کنوانسیونهای بینالمللی، از وی پس میگیرد.»
آقای مورِنو آقای آسانژ را به نصب «تجهیزات الکترونیکی» برای دسترسی غیرقانونی به پروندههای امنیتی سفارت، از کارانداختن دوربینهای امنیتی سفارت و بدرفتاری با کارکنان سفارت از جمله نگهبانان، متهم کرد.
آقای آسانژ که پس از دستگیریاش در دادگاهی در وستمینستر درحالیکه موهای نقرهایاش را پشت سرش بسته بود، ظاهر شد، خونسرد به نظر میرسید. این صحنه امر بدیهی را برجسته ساخت: اینکه آقای آسانژ از وضعیت دشوار حقوقی کنونیاش، به عنوان سکوی جدیدی برای بیاعتنایی به قدرت و نیز کارزارش برای ویکیلیکس استفاده میکند.
بیرون دروازههای دادگاه، گروهی از کمره به دستان ورودی محافظتشده دادگاه را نشانه رفته بودند و گروهی از معترضان شعار «آسانژ را آزاد کنید» سر داده بودند.
درون دادگاه، پس از آنکه آقای آسانژ روی صندلیاش قرار گرفت، یکی از هوادارانش که ژاکت فلورسنت ژولیدهای به تن داشت، شستاش را به نشانهی موافقت بلند کرد. آقای آسانژ با همین حرکت پاسخ داد.
آقای آسانژ تا آمدن وکلا سرگرم مطالعهی کتابی بود. او برای اینکه رسانهها کتاب را ببینند، آن را بلند کرد. آن کتاب «تاریخچهی کشور امنیت ملی» از گور ویدال بود.